به خاطر گناه نکردن مرد ، زن مجبور به حجاب می شود .
۱۳۹۵/۰۲/۰۷
–
۳۶۲۹ بازدید
در خصوص حجاب میگن چرا هرکس را در حجاب آزاد نمیذارید؟ چرا بخاطر گناه نکردن مرد ، زن رو مجبور به حجاب میکنید. بجای اینکه مرد را درس کنید میرید سراغ پوشش زن.
با سلام و احترام خدمت شما ، پاسخ سؤال شما را با توضیح نکاتی مورد بررسی قرار می دهیم . نکته اول: هر چند انسان ها در پذیرش دین آزاد هستند و دارای اختیار می باشند و همانگونه که خداوند متعال فرموده اکراه و اجباری در دین راه ندارد « لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی » « اکراه و اجباری در پذیرش دین نیست ، زیرا راه درست از راه نادرست ، روشن شده است .»( سوره بقره ، آیه 256) اما این اجباری نبودن و اختیاری بودن در مرحله پذیرش و برگزیدن دین است بدین معنا که در پذیرش و انتخاب دین ، خداوندکسی را مجبور نکرده و همگان در پذیرش و انتخاب دین آزاد بوده و دارای حق انتخاب هستند و « اصولا دین که از یک سلسله اعتقادات قلبی ریشه و مایه می گیرد ممکن نیست تحمیلی باشد ، زور و شمشیر و قدرت نظامی در اعمال و حرکات جسمانی ما می تواند اثر بگذارد نه در افکار و اعتقادات ما »( مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیر نمونه ، تهران ، دار الکتب الاسلامیه ، 1374، ج2، ص 281) اما بعد از پذیرش و انتخاب دین ، نمی توان قوانین و مقررات دین را نادیده گرفت و به استناد آزادی و اختیار هر گونه که دلمان خواست ، عمل کنیم مانند قوانین راهنمایی و رانندگی ، انسان در استفاده از ماشین آزاد است اما در صورتی که ماشین تهیه کرد ، ملزم به رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی است و نمی تواند مطابق میل و سلیقه خود عمل کند ، زیرا در این صورت نقض غرض از قانون شده و هرج و مرج و بی نظمی حاکم خواهد شد . البته قوانین دین به دو بخش کلی تقسیم می شوند یک دسته قوانینی هستند که جنبه فردی و شخصی دارند مانند نماز ، روزه و… دسته دیگر قوانینی هستند که تنها به جنبه فردی محدود نبوده بلکه دارای جنبه اجتماعی نیز هستند مانند امر به معروف و نهی از منکر و … اسلام در رعایت قوانینی که جنبه فردی وشخصی دارند هیچگونه اجبار و اکراهی ندارد به عنوان مثال هر فرد در خواندن و یا نخواندن نماز آزاد است و کسی او را مجبور به خواندن نماز نمی کند یا پرداخت خمس و زکات و امثال آن اما آن دسته از دستورات و قوانین دین که فراتر از جنبه فردی بوده و جنبه اجتماعی دارند ، از آنجا که اسلام برای حریم اجتماع ارزش قائل است ، مورد الزام دین می باشد مانند جلوگیری از قتل و جنایت ومفاسد اخلاقی و اجتماعی و… گاهی برخی از رفتارها و اعمال انسان در یک صورت جنبه فردی دارند و در صورت دیگر جنبه اجتماعی پیدا می کنند که در این صورت تا آنجا که جنبه خصوصی و فردی دارد مورد الزام و اجبار نبوده اما آنگاه که به عرصه عمومی و اجتماعی راه پیدا نماید ، مورد الزام و اجبار خواهد بود مانند روزه خواری ، شرابخواری و…که تا زمانی که در حیطه فردی باشد ، الزام و اجباری در آن نیست ، اما آنگاه که جنبه عمومی پیدا کند و در ملأ عام انجام شود ، مورد الزام و اجبار خواهد بود . در مورد حجاب نیز الزام و اجبار نسبت به رعایت آن ، از آنجاست که محدود به حوزه فردی نبوده و جنبه اجتماعی دارد و رعایت نکردن آن ، پیامدهای منفی و مخربی را برای کانون خانواده و جامعه به همراه داشته و زمینه ساز مشکلات و مفاسد زیادی در جامعه خواهد شد .از این رو اسلام اجازه نمی دهد که برخی به بهانه آزادی خود ، حریم جامعه را آلوده ساخته و زمینه ساز بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی شوند . بنابر این از آنجا که حجاب به عنوان یکی از احکام و دستورات اجتماعی اسلام نقش مهمی در حفظ سلامت جامعه و حریم خانواده و جلوگیری از مفاسد داشته و کوتاهی و بی توجهی به آن اثرات نامطلوب و زیانباری برای جامعه دارد ،چیزی که متاسفانه امروز در جامعه کم و بیش شاهد آن هستیم ،حکومت اسلامی وظیفه دارد زمینه ها وشرایط لازم را برای رعایت این حکم الهی فراهم کند و با متخلفان برخورد نماید و مقابله با بی حجابی و دستور به رعایت آن هر چند نوعی محدود کردن آزادی تلقی می گردد اما این در حقیقت محدود کردن آزادیهای مخربی است که بنیان جامعه و خانواده را سست نموده و سلامت جامعه را به خطر می اندازند و نتیجه آن بدست آوردن آزادی های مطلوبتر و امنیت و آسایش افراد جامعه خواهد بود همانند محدودیت در استفاده از بعضی از غذاها برای حفظ سلامت جسم ،آیا هیچ منطقی می پذیرد که تحت عنوان آزادی استفاده از هر نوع غذا ،سلامت مجموعه بدن رابه دلیل استفاده از برخی از غذاهایی که برای بدن ضرر دارد ، به خطر بیندازیم؟ نکته دوم: آیات وجوب حجاب (سوره نور ، آیه 31 ، سوره احزاب ، آیه 59) و روایاتی که در مورد لزوم پوشش و حجاب آمده است ( به عنوان نمونه ر.ک: الحر العاملی ، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث، ج 14، ص 138- 169، محمدی ری شهری ، محمد ، میزان الحکمه ،قم ، دار الحدیث ، 1377، ج2، ص 994-995 ) و فلسفه آن که حفظ سلامت جامعه و امنیت اخلاقی و روانی آن و جلوگیری از مفاسد اجتماعی و اخلاقی ناشی از عدم رعایت آن است ، بیانگر الزام به رعایت آن از سوی حکومت اسلامی می باشد. زیرا حکومت اسلامی وظیفه دارد زمینه تحقق ارزشها در جامعه را فراهم نموده و با ضد ارزش ها مقابله نماید خداوند متعال می فرماید « الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه و اتوالزکاه وامروا بالمعروف و نهوا عن المنکر ولله عاقبه الامور »« کسانی که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم ، نماز را به پا داشته و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر نموده و سرانجام کارها بدست خداست .»( سوره حج, آیه 41)در این آیه شریفه ، تحقق امر به معروف و نهی از منکر که همان حاکمیت ارزش های اسلامی و مقابله با ضد ارزش هاست ، به عنوان یکی از وظایف نظام اسلامی بر شمرده شده است و از آنجا که رعایت نکردن حجاب و پوشش اسلامی ، پیامدها و مفاسد زیادی را برای جامعه به همراه دارد ، حکومت اسلامی نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت بوده و کوتاهی نماید، بلکه باید افراد متخلف را ملزم به رعایت مقررات نماید زیرا انسان یک موجود اجتماعى است جامعه بزرگى که در آن زندگى مى کند از یک نظر همچون خانه او است و حریم آن همچون حریم خانه او محسوب مى شود پاکى جامعه به پاکى او کمک مى کند و آلودگى آن به آلودگیش روى همین اصل در اسلام با هر کارى که جو جامعه را مسموم یا آلوده کند شدیدا مبارزه شده است ؛ چرا که گناه همانند آتش است هنگامى که در نقطه اى از جامعه این آتش روشن شود باید سعى و تلاش کرد که آتش خاموش یا حداقل محاصره گردد اما اگر به آتش دامن زنیم و آن را از نقطه اى به نقطه دیگر ببریم حریق همه جا را فرا خواهد گرفت و کسى قادر بر کنترل آن نخواهد بود و از این گذشته عظمت گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگی ها خود سد بزرگى در برابر فساد است اشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق و تسامح در این موضوع این سد را مى شکند گناه را کوچک مى کند و آلودگى به آن را ساده مى نماید. لذا حکومت اسلامى موظف است جلو منکرات را بگیرد و این نوعى واکسینه کردن جامعه در مقابل آلودگی هاست . نکته سوم: برای روشن شدن جایگاه حجاب در زمان حکومت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام باید تدریجی بودن حکم حجاب ، فلسفه آن و وضعیت جامعه آن دو بزرگوار و شرایط و اقتضائات آن توجه نمود . حجاب در زمان پیامبر حکم وجوب حجاب در سال ششم هجرت تشریع گردید. در همین زمان بود که منافقین و اراذل و اوباش در صدد برآمدند با ایجاد شایعه درباره زنان پیامبر(ص) و با درست کردن مزاحمت هاى خیابانی براى زنان آزاده به بهانه کنیز انگاشتن آنها قلوب پیامبر و مسلمانان را جریحه دار بکنند. به دنبال این اوضاع و شرایط بود که خداوند آیات مربوط به پوشش را براى بازگویى به امت نازل فرمود و حجاب و حد و مرز و اندازه آن بعد از نزول آن آیات واجب شد. صاحب کتاب تفسیر کشاف، وضع زنان را در پیش از نزول آیات حجاب چنین شرح مى دهد: زنان، گریبان هایشان گشاد و باز بود، گردن و سینه و اطراف سینه هاشان دیده مى شد و داخل روسرى ها را معمولاً از پشت سر برمى گرداندند (همان طور که الان بین مردان عرب متداول است) و قهراً قسمت هاى گردن و بناگوش و سینه دیده مى شد، (کشاف، ج 3، ص 231) بنابر این، زنان قبل از نزول این آیات چنان نبوده است که مثل مردان با سر باز در معرض اجتماع رفت و آمد بکنند، اما از آنجا که به طور کامل حجاب را رعایت نمی کردند و این موجب مشکلات برای بعضی می شد ، خداوند متعال برای جلوگیری از بروز چنین مسایلی ، حجاب را واجب کرد. البته نزول تدریجی حجاب را نمی توان دلیل بر اهمیت کم آن دانست ، بلکه تدریجی بودن به دلیل فراهم شدن آمادگی لازم برای مسلمانان به منظور درک اهمیت و لزوم رعایت حجاب در جامعه و در راستای فرهنگ سازی در این زمینه بوده است . نکته چهارم:تدریجی بودن وجوب دستورات دین بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) به منظور ایجاد آمادگی برای افراد برای پذیرش دین بود زیرا پیامبر اکرم در جامعه ای مبعوث شدند که با ارزش های انسانی بیگانه شده و در جاهلیت به سر می بردند ، بدیهی است برای تبدیل چنین جامعه ای به جامعه ای اسلامی نیازمند زمان وفراهم شدن آمادگی روحی و روانی است و نمی توان انتظار داشت که به یکباره تحول روحی و معنوی در افراد ایجاد شود . جامعه زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همچون طفل نوپایی بود که برای یاد گیری راه رفتن نیاز به گذشت زمان و همراهی و کمک داشت . و این متفاوت است با شرایط جامعه ما در آغاز انقلاب اسلامی زیرا حجاب در پیشینه تاریخی کشورمان همواره به عنوان یک ارزش مطرح بوده است اگر به وضع ایرانیان تا قبل از دستور کشف حجاب رضاخان مراجعه کنیم، خواهیم دید که اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان از دیرباز، حجاب را به عنوان یکی از اصلیترین نمادهای دینداری و مسلمانی به حساب میآوردند. در همان دوره کشف حجاب هم تنها وابستگان دربار و برخی دولتیها ( اعم از دولتمردان و کارمندان دولت) و تعداد معدودی ، تجدد سوغاتگونه فرنگ را بر خود تافتند، و گرنه اکثریت همچنان با اعتقادات راسخ خود، مبانی اصلی اسلام را حتی در زمان خفقان و ممنوعیت، زنده نگاه میداشتند. با پیروزی انقلاب اسلامی که همواره در طول سالهای مبارزه، دغدغههای دین مداری و دینمحوری در حکومت را شعارها و اصول راهبردی خود میدانست، توقع از نظام برای تحقق کامل این اصول بیش از گذشته شد.اما روند قانونی شدن حجاب پس از پیروزی انقلاب اسلامی روند خاصی را طی نمود و این گونه نبود که فردای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به یکباره شرایط برای قانونی شدن حجاب فراهم بشود . که به اختصار به آن اشاره می کنیم . = ۱۵ اسفند ۵۷ ؛ هنوز یک ماه هم از پیروزی انقلاب نگذشته است. زنان بی حجاب در اداره ها و سازمان های مختلف فعالیت می کنند و این موضوع باعث ناراحتی بسیاری از انقلابی ها شده است. امام راحل اولین نطق تاریخی شان را درباره مسأله حجاب انجام می دهند و می فرمایند: «وزارتخانه اسلامی نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانه های اسلامی نباید زن های بی حجاب بیایند. زن ها بروند؛ اما با حجاب باشند. مانعی ندارد بروند کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند.» = 16 اسفند ۵۷ ؛ اعتراضاتی توسط برخی زنان بی حجاب به سخنان امام شکل گرفت و در مقابل حمایت هایی در مورد حجاب صورت گرفت. = ۱۷ اسفند ۵۷ ؛ به دنبال گسترش تشنج میان زنان باحجاب و بی حجاب و هم چنین با زیاد شدن دامنه تعرض بعضی افراد غیرمسئول، به انگیزه های گوناگون، به زنان بی حجاب در روز ۱۷ اسفند، دفتر امام خمینی (ره) اعلامیه ای صادر می کند که در آن آمده است: «هرگونه تعرض به زنان بی حجاب ممنوع است و ارگان مسئول موظف به برخورد با افراد خاطی هستند.» =۲۰ اسفند ۵۷؛ دو مصاحبه رسانه ای مهم در این روز درباره حجاب انجام می شود؛ یکی از سوی عباس امیر انتظام، معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت وقت و دیگری توسط آیت الله طالقانی. امیر انتظام در مصاحبه اش نظر دولت و نخست وزیر – بازرگان – را درخصوص حجاب این طور اعلام می کند: «بدیهی است که نخست وزیر و خانواده ایشان، از قدیم طرفدار، مشوق و مقید به حجاب در حد معقول، عملی و صحیح اسلامی آن بوده اند، ولی ایشان و همه آقایان وزرا، معتقد و عامل به آیه کریمه «لا اکراه فی الدین» هستند و دستور اجبار برای خانم ها صادر نمی کنند…» آیت الله طالقانی هم می گوید : «حجاب ساخته من و فقیه و دیگران نیست؛ این نص صریح قرآن است…جنجال راه نیندازید و همان طور که بار ها گفتم، همه حقوق حقه زنان در اسلام و محیط جمهوری اسلامی محفوظ خواهد ماند و از آن ها خواهش می کنیم که با لباس ساده، با وقار، روسری هم روی سرشان بیندازند؛ به جایی برنمی خورد… حضرت امام خمینی نصیحتی کردند مانند پدری که به فرزندش نصیحت می کند، راهنماییش می کند که شما این جور باشید به این سبک باشید…» = ۱۲ فرودین ۵۸؛ مردم به طور قاطع به جمهوری اسلامی رأی می دهند و مسلما با برپایی این نوع حکومت، حضور زنان بی حجاب در جامعه به هیچ وجه قابل پذیرش نیست. از نیمه دوم فروردین همان سال، طرح هایی هم چون پاکسازی در مطبوعات، طرح جدید گزینش دانشجو، زنانه و مردانه کردن پلاژ های دریا و ممنوعیت برگزاری تظاهرات و اجتماعات در دانشگاه تهران مطرح شد و به اجرا درآمد. از این تاریخ به بعد یک حرکت خودجوش میان مردم به وجود آمد تا با بی حجابی مقابله کنند. بسیاری از مغازه دار ها تابلویی مقابل فروشگاه شان قرار دادند که روی آن نوشته شده بود: «از پاسخ گویی به خانم های بی حجاب معذوریم.» این روند تا تابستان سال بعد ادامه دارد و حرکت خودجوش مردم، بسیاری از بی حجاب ها را مجبور به رعایت پوشش شرعی می کند. = ۱۳ تیر ۱۳۵۹ ؛ مقابله خودجوش مردم با بی حجابی، بسیاری از بی حجابان را مجبور به عقب نشینی کرده است، ولی هنوز هم حضور بی حجابان با پوششی نامناسب در جامعه احساس می شود. امام (ره) در این روز طی یک سخنرانی در حسینیه جماران، شدیدا از دولت انتقاد می کند که چرا هنوز نشانه های شاهنشاهی را در ادارات دولتی از بین نبرده است. ایشان به دولت بنی صدر، ۱۰ روز فرصت داد تا اداره ها را اسلامی کند. بعد از این سخنرانی، تعرض به زنان بی حجاب دوباره شدت گرفت، به همین دلیل بلافاصله امام (ره) پیامی خطاب به ملت ایران صادر می کند : «ممکن است تعرض به زن ها در خیابان، کوچه و بازار، از ناحیه منحرفان و مخالفان انقلاب باشد. از این جهت، کسی حق تعرض ندارد و این گونه دخالت ها برای مسلمان ها حرام است و باید پلیس و کمیته ها از این گونه جریانات جلوگیری کنند.» = ۱۴ تیر ۱۳۵۹؛ بعد از سخنرانی امام (ره) و اطلاع رسانی سریع آن در جامعه، از صبح ۱۴ تیر ۱۳۵۹ ورود زنان بی حجاب به اداره ها و سازمان های دولتی ممنوع می شود. البته هنوز لباس فرم یا آن چه که بعد ها به نام مانتو مشهور شد، رسمیت ندارد، بلکه زنان موظف هستند لباس آستین بلند و پوشیده بپوشند و روسری نیز سر کنند. این روند تا ماه رمضان سال ۱۳۶۰ ادامه می یابد و در این تاریخ، قوانین جدید برای حجاب مشخص می شود. = ۱۰ تیر ۱۳۶۰؛ نماینده دادستان انقلاب در دادگاه مبارزه با منکرات، مقررات مربوط به ماه رمضان را اعلام می کند که بر اساس این مقررات جدید، اماکن عمومی موظف می شوند، تابلویی در معرض دید مشتریان شان قرار دهند که روی آن این جمله نوشته شده باشد : «به دستور دادگاه مبارزه با منکرات، از پذیرفتن میهمانان و مشتریانی که رعایت ظواهر اسلامی را نمی کنند معذوریم». تا سال ۱۳۶۲ حادثه خاصی درخصوص حجاب در کشور اتفاق نمی افتد و حتی گروه های معارض، همانند مجاهدین خلق نیز حجاب را رعایت می کنند. اما از سال ۱۳۶۲ کشور با پدیده جدیدی به نام بدحجابی مواجه می شود. کسانی که خودشان حجاب را انتخاب نکرده، بلکه تحت اجبار شرایط موجود از آن استفاده می کردند، به سمت گرایش های قبلی خود تمایل میشوند و روسری ها را عقب تر می کشند. این پدیده که به دنبال تحرکات جنبش های فمینیستی در خارج کشور شروع شده است، موجی از تحریک افکار عمومی را به دنبال دارد، به گونه ای که برخورد هایی بین مردم و افراد بدحجاب صورت می گیرد. دامنه این برخورد ها تا سال بعد ادامه می یابد و دادستان عمومی تهران اطلاعیه ای در این مورد صادر می کند. در بخشی از این اطلاعیه آمده است : «به تمام مسئولان در ادارات و سازمان های دولتی و شرکت ها و سایر واحد های دولتی و خصوصی، اماکن عمومی از قبیل هتل ها، مسافرخانه ها، تالار ها و باشگاه های برگزار کننده مجالس جشن عروسی، غذاخوری ها و سایر اماکن عمومی اعلام و ابلاغ می دارد، از تاریخ انتشار این اطلاعیه موظفند از ورود بانوانی که رعایت حجاب و پوشش صحیح اسلامی را نمی کنند، جلوگیری به عمل آورند.» = ۱۱ آبان ۱۳۶۳؛ مجلس شورای اسلامی ایران در سال ۱۳۶۳ قانون مجازات اسلامی را به تصویب می رساند. به موجب ماده ۱۰۲ این قانون، هرکس در معابر عمومی حجاب را رعایت نکند، به ۷۲ ضربه شلاق محکوم خواهد شد.(www.hankh.ir/?p=6851) شکل گیری انقلاب اسلامی که بر مبانی و ارزش های دینی استوار شده بود این انتظار را در میان توده مردم ایجاد نمود که به احکام و ارزش های اسلامی توجه شده و زمینه برای رعایت آن فراهم شود و حجاب یکی از این مسائل بود البته طبیعی بود که برخی افراد که میانه ای با مذهب نداشتند و برخی گروههای لیبرال و غیر مذهبی در برابر این حکم مقاومت کنند ولی با توجه به فضای کلی کشور و خواست اکثریت مردم به رعایت دستورات دین و رأی مثبت به جمهوری اسلامی زمینه برای عمل به این حکم مترقی الهی فراهم شد .
اما یک مقاله:
بررسی شبهات وارده به حجاب اجباری؛
حجاب؛ اجبار؟ اختیار؟ قانون؟
در سالهای اخیر مسئلهی «حجاب» به یکی از مسائل مهم در جامعهی ما تبدیل شده است. چه در حوزهی عملکرد نهادهای نظارتی، چه در حوزهی مباحث عمومی و در میان افراد جامعه با وجود آنکه حقیقت «عفاف» در سایهسار «حجاب» مورد تأکید همهی ادیان الهی بوده و حتی علوم تجربی نیز به تأثیرات شگرف و عمیق آن پی برده است ولی همواره مغرضان با نگاهی همراه با شک و شبهه به آن نگریستهاند.
موج تخریب و هجمهی همه جانبهی مخالفان «حجاب» در رویکردی جدید با شیوهی شبهپراکنی و تفرقه افکنی وارد میدان شده است؛ زیرا حیا و «حجاب» از بزرگترین موانع غلبهی دشمن بر کشور اسلامیمان است. «میشل هولباگ» نویسندهی فرانسوی میگوید: «جنگ علیه اسلامگرایی با کشتن مسلمانان فایدهای ندارد، فقط با فاسد کردن آنها میتوان به این پیروزی دست یافت. پس باید به جای بمب بر سر مسلمانان دامنهای کوتاه فرو بریزید.»
در پروتکلهای دانشوران صهیون نیز آمده است: «ما باید کاری کنیم که اخلاق در همه جا ویران شود تا راه سیطرهی ما را بگشاید. برای نابود کردن «گوییم» (منظور همهی غیریهودیها) عشق به عیاشی و تجمل پرستی را در بین آنها رواج میدهیم… ادبیاتی مستهجن رواج میدهیم تا بتوانیم در برابر برنامههای خودمان نوعی آرامش در مردم ایجاد کنیم.»[1] یکی از شبهاتی که چند سال است آن را به شیوههای گوناگون مطرح میسازند، شبههی «حجاب اجباری» است. این مقاله در پی آن است به این شبههی رایج با رویکردی عقلانی – اجتماعی پاسخ دهد. نخست باید به این نکته پرداخت که آیا منظور از اجبار در حوزهی قانون الهی است یا در حوزهی قوانین اجتماعی.
تعریف اجبار
«اجبار»، آن است که کسی به جای دیگری تصمیم بگیرد و آنگاه او را مجبور سازد که آن تصمیم را عملی نماید. هر اقدام و عملی که تحت فشارهای عینی و به همراه زور و خشونت بر انسان تحمیل گردد، مصداق «اجبار» است.
اجبار در حوزهی قانون الهی؟
اگر منظور از اجبار در حوزهی قوانین الهی باشد که باید گفت بدون تردید مسئلهی «حجاب» یکی از اساسیترین مسائل دینی و الهی به شمار میرود که اختصاص به دین اسلام ندارد و در تمام ادیان الهی از جمله زرتشت، یهود و مسیحیت، به لزوم رعایت آن تأکید شده است.[2]«جرجی زیدان» در کتاب «تاریخ تمدن اسلام» مینویسد: «اگر مقصود از حجاب پوشانیدن تن و بدن زن است که این وضع در پیش از ظهور اسلام و حتی پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده است و تا آخر قرون وسطی در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است.»[3] در طول تاریخ اسلام نیز تمامی مسلمانان چه شیعه و چه سنی و پیروان مذاهب مختلف به صورت اجماع حجاب را واجب و رعایت آن را بر هر زن مسلمان الزامآور میشمارند و رعایت نکردن آن را توسط زنان مسلمان مخالفت آشکار با حکم واجب الهی تلقی میکنند.
مؤمنان هماره خود را تسلیم خداوند میدانند، زیرا «تسلیم بودن» در برابر حکم و قانون الهی اولین شرط ایمان است. احکامی از ناحیهی خداوند بهواسطهی پیامبرش بر بشر نازل شده است تا انسانهای با ایمان آنها را به گوش جان بپذیرند و سر در گرو فرمان او داشته باشند، اهل ایمان معتقدند قوانین الهی کاملترین قوانین نسبت به سایر قوانین بشری است. قوانینی که از قرآن و سنت استخراج شده است. با رجوع به همین منبع وحی میتوان وجوب حجاب و الزام آن را برای زن مسلمان به روشنی دریافت کرد.
«و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گیرند و دامان خویش را (از بىعفتى) حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار از آنان که نمایان است ـ آشکار ننمایند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سینهی خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان یا مردان سفیه وابسته (به آنها) که تمایلى به زن ندارند یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند و (به زنان با ایمان بگو: هنگام راه رفتن) پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینتِ پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد) و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگردید، تا رستگار شوید.»[4]«اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابهای[5] خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.»[6]با توجه به آیات بالا و آیات مشابه در خصوص «حجاب» باید گفت که این مسئله یکی از اوامر الهی است و ترک آن عقوبت پروردگار را در پی دارد اما پذیرفتن و یا نپذیرفتن آن از سوی مسلمانان مانند سایر احکام الهی امری است که اجبار و اصرار در پذیرش آن طرد شده است. آن هنگام که میخواهیم «حجاب» را به عنوان امری ایمانی یا عقلایی و به عنوان یک فکر و اندیشه به فردی معرفی نماییم. استفاده از ابزار اجبار چه در اندیشه و فکر و چه در قبول ایمان امری نادرست و بیاساس است.
بنابراین خواه حکومت «اسلامی» باشد یا نباشد، زنان مسلمان باید حدود الهی را رعایت نمایند و اگر اهل رعایت نیز نیستند، سرپیچی خود را آشکار نکرده و نافرمانی از خداوند را ترویج ننمایند. چنانچه روزهخواری علنی، ترک علنی نماز، شرابخواری علنی و علنی نمودن هر معصیت دیگر، گناه بزرگتر و مضاعفی است. اما دین اسلام هر گونه اجبار در پذیرفتن قوانین الهی را مردود میشمارد و بشر را برای پذیرش آنها به تفکر و تعقل سفارش میکند. سیرهی پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت ایشان گواه این مدعاست.
«در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است. پس هر کس به طغیانگران کافر شود و به خدا ایمان آورد، حتماً بر دستاویزی محکم چنگ زده است، دستاویزی که ناگسستنی است و خداوند شنوا و دانا است.»[7]اما میتوان برای اجباری نبودن انتخاب دین، چند دلیل بیان نمود:
نخست آنکه حقیقت دین متشکل شده است از یک سلسله معارف علمى که معارفى عملى به دنبال دارد و جامع همهی آن معارف، یک کلمه است و آن عبارت است از «اعتقادات» و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبى است. اکراه و اجبار در «اجبار» در دین نفى شده است. کاربرد اکراه و اجبار مربوط به اعمال ظاهری است که عبارت است از حرکاتى مادى و بدنى (مکانیکى) مثل اینکه بچه را مجبور کنند، دارو بخورد. نمیتوان با اجبار به کسی گفت، به فلان چیز اعتقاد پیدا کن. به عنوان مثال شخصی که خورشید را میبیند، نمیتوان او را وادار کرد تا معتقد شود که شب است.[8]دوم آنکه با توجه به آیهی شریفهی «قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی…؛ راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است…» راه حق از باطل آشکار است و خداوند به وسیلهی فرستادن پیامبران و معجزات آشکار راه حق را نمایانده است و برای قبولاندن دین نیازی به اجبار نیست زیرا کسانی که فاقد دلایل بین برای اثبات مدعای خود هستند به ابزار زور متوسل میشوند. [9] سوم آنکه ایمان ارزشمند، آن ایمانی است که بر اساس اراده و اختیار باشد نه بر اساس زور و اجبار و داشتن «اختیار» از جملهی مهمترین تفاوتهای انسان با سایر موجودات است.
در این جا لازم است به مفهوم «تحمیل» نیز توجه نماییم.
از نظر قرآن، نه تنها اجبار در پذیرش دین هرگز جایز نیست، بلکه «اکراه» که در مرتبهای پایینتر و ضعیفتر از «اجبار» قرار دارد نیز مردود و غیر قابل قبول است و در سنت (روایات) نیز مسؤلیت رفتار و گفتاری که در شرایط اکراه انجام پذیرد، متوجه انسان نیست. گرچه اجبار هم نشده باشد.
«تحمیل» بر خلاف اجبار بدون بهرهگیری از زور و فشارهای عینی میباشد و اساساً بر حسب ظاهر هیچ اجباری وجود ندارد ولی انسان در شرایطی قرار میگیرد که ناگزیر از «خوداجباری» میشود یعنی ناچار از تصمیم و اقدامی میگردد که بر خلاف میل و ارادهاشمیباشد. به عنوان مثال اگر کسی مورد تهدید قرار گیرد و عواقب و نتایجی را بر تصمیم و اقدام او مترتب سازند که موجب وحشت و ترس او گردد و در نتیجه از تصمیم خود منصرف شود و یا تحت فشار و شرایط دشواری که او را قرار دادهاند، سخنی بگوید و تصمیمی بگیرد و یا تسلیم تصمیم دیگران شود، در این صورت گرچه در ظاهر زور و اجباری وجود ندارد اما او را در شرایطی قرار دادهاند که امکان تصمیم و عمل بر اساس اختیار و ارادهی خویش را ندارد و تسلیم تحمیل دیگران میشود.
از نظر قرآن، نه تنها اجبار در پذیرش دین هرگز جایز نیست، بلکه «اکراه» که در مرتبهای پایینتر و ضعیفتر از «اجبار» قرار دارد نیز مردود و غیر قابل قبول است و در سنت (روایات) نیز مسؤلیت رفتار و گفتاری که در شرایط اکراه انجام پذیرد، متوجه انسان نیست. گرچه اجبار هم نشده باشد. آنچه که از نظر قرآن دارای ارزش است، «ایمان برآمده از اراده و اختیار کامل» است. به همین دلیل ایمان آوردن در جهان آخرت هیچ سودی برای انسان ندارد.[10]اجبار در حوزهی قوانین اجتماعی اسلام؟
اما اگر منظور از اجبار در رعایت «حجاب» در حوزهی قوانین اجتماعی باشد، 3 پرسش اساسی پیش میآید. پرسش نخست، آن است که آیا «حجاب» مسئلهای در حوزهی حریم خصوصی است یا در حوزهی حریم عمومی؟ دوم آنکه آیا در جامعهی اسلامی الزام به رعایت «حجاب» باید به صورت «قانون» وضع گردد یا خیر؟
زمانی که بحث از الزام رعایت حجاب به عنوان یکی از قوانین اجتماعی در جامعه مطرح میشود، کلمهی «اجبار» به عنوان یکی از ضمانتهای اجرای آن مشابه هر قانون دیگر به شمار رفته و بار منفی خود را از دست میدهد. چه بسا که اگر مبحث «اجبار» از همهی قوانین اجتماعی کنار گذاشته شود، هیچ قانونی قابلیت به تحقق در آمدن نخواهد داشت .
و سوم آنکه بر فرض «قانون پذیر» بودن مسئلهی حجاب، این قانون باید چه معیارها و ضوابطی داشته باشد؟
زمانی که بحث از الزام رعایت حجاب به عنوان یکی از قوانین اجتماعی در جامعه مطرح میشود، کلمهی «اجبار» به عنوان یکی از ضمانتهای اجرای آن مشابه هر قانون دیگر به شمار رفته و بار منفی خود را از دست میدهد. چه بسا که اگر مبحث «اجبار» از همهی قوانین اجتماعی کنار گذاشته شود، هیچ قانونی قابلیت به تحقق در آمدن و اجرا شدن نخواهد داشت و هر کس بر اساس مصالح و منافع شخصی دست به انتخاب قوانین الزامآور میزند. مسلم است که در جامعهای این چنینی باید مفهوم «نظم» و «قانون» به فراموشی سپرده شود.
«حجاب» مسئلهای خصوصی یا مسئلهای عمومی؟
برخی بر این باورند که «حجاب» و چگونگی رعایت آن در محدودهی حریم خصوصی است و میتواند آزادانه نوع پوشش خود را انتخاب کند؛ بنابراین، این مسئله یک تکلیف شخصی محض است نه یک مسئلهی اجتماعی و قانونگذار نمیتواند برای آن قانون وضع کند. این عده بر این باورند که خداوند حجاب را به جهت اظهار عبودیت زن واجب فرموده و اگر زن مسلمان این حکم الهی را نادیده انگارد، فقط ترک واجب الهی نموده و عمل او کیفر اخروی در پی دارد و در برابر جامعه هیچ مسئولیتی ندارد و جامعهی اسلامی نیز در قبال ترک عمل واجب او حق ندارد برضد او اعلام جرم کرده و یا او را مؤاخذه نماید.
در نقطهی مقابل، گروهی دیگر پوشش زنان را در جامعه جزو حریم خصوصی تلقی نکرده بلکه آن را بخشی از هویت و فرهنگ اجتماعی میشناسند. همان گونه که سایر رفتارها در زندگی اجتماعی مشمول قواعد و قوانین اجتماعی است، پوشش در جامعه نیز باید تابع قوانین بوده و آن را با معیارها و مصالح اجتماعی سنجید و قوانین متناسب با آن را وضع و اجرا کرد. در حقیقت برخلاف نظر گروه نخست، این گروه معتقدند، پوشش زن تنها تکلیف شخصی نیست، بلکه یک مسئلهی اجتماعی است که حتی میتوان به وسیلهی آن سایر رفتارهای اجتماعی را چون امنیت اجتماعی و هویت دینی، بر مبنای اجرای درست یا نادرست آن تنظیم نمود.
از آنجا که ارتباط به ویژه ارتباطات نمادین، پایه و اساس تمامی کنشهای اجتماعی شناخته میشود. [11]باید گفت که با نگاهی جامعهشناختی، در واقع «حجاب» به مفهوم پوشش، به مثابه رسانهای هویتی و ارتباطی است که نقش نمادینی در عرصهی ارتباطات میان فردی دارد، از این رو مسئلهی حجاب نه تنها مسئلهای شخصی و خصوصی نیست بلکه دارای ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میباشد و دارای مؤلفههای مذهبی- معنوی، منزلتی، شخصیتی و رفتاری است که میتوان از زوایا، پارادایمها و منظرهای مختلفی به آن نگریست.به گفتهی «هلن واتسون»، یکی از مفسران غربی، هیچ شکلی از لباس، مانند حجاب، این قدر موضوع مناقشه نبوده است.[12]وی با تکیه بر ابعاد و اهداف عملی و نمادین حجاب که ریشه در حفظ حجب، حیا و شرم از برهنگی دارد، اظهار میدارد که مسئلهی پوشش و حجاب، جایگاه ویژهای در مباحث روز دنیا دربارهی فرآیند جهانی شدن و پست مدرنیته دارد، به طوری که مرزهای فرهنگی بین شرق و غرب و مسلمان و غیرمسلمان را درنوردیده است و شامل مباحث و نظریههای مناقشه برانگیز و پرطمطراقی است که بر مسائل پسامدرنی از قبیل سبک، نمادشناسی، مصرفگرایی و مسائل قدرت و باز نمود آن استناد میکند.
نگرش عمیق و بیغرضانه به آیههای حجاب و سورههایی که این آیهها در آنجا آمده است نیز، به روشنی مینمایاند که حجاب، افزون بر اینکه تکلیف شخصی بانوان مسلمان است، حق جامعهی دینی نیز میباشد. آیتالله جوادی آملی در این خصوص میفرماید: «حجاب زن تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم، مربوط به مرد هم نیست تا مرد بگوید راضیم … حجاب زن حقی است الهی؛ حرمت و حیثیت زن به عنوان «حق الله» مطرح است…»[13]پوشش بیرونی زنان و حتی مردان در محیط اجتماعی در حیطهی امنیت اجتماعی نیز تأثیرات محسوسی بر جای میگذارد، چه بسیار پوششهای نادرست و تحریکآمیز که بسیاری از مخاطرات و ناهنجاریهای اجتماعی را پدید آورده است. «حجاب»، مقولهای است که میتواند در زمینهی اقتصاد جامعه هم مثمر ثمر باشد. برهنگی عامل کشیده شدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع شده و قهراً نیرو و بازدهی کار در اجتماع را ضعیف میکند. رعایت نکردن «حجاب» بسیاری از نیازها و مصارف ناخواسته و نادرست را رواج میدهد و از سوی دیگر پوشش نادرست در محیطهای کار و تولید به سبب پیش آمدن مسائل مبتلا به آن همچون «چشم چرانی»، «تحریک شهوت» و… سبب کاهش بازدهی و افت رشد اقتصادی در جامعه میشود.
روانشناسان «چشم چرانی» را یک نوع انحراف روانی قلمداد میکنند. فرد چشمچران هرگز با چند ساعت چشمچرانی در روز قانع نمیشود و با ادامهی این روند به بیماری روانی دیگر به نام (vojeurisme) مبتلا خواهد شد. پوششهای نادرست افراد جامعه میتواند مفاهیم «عفت»، «حیا»، «خانواده» و… را که در چارچوب «اخلاق اجتماعی» میگنجد، دچار تغییرات جدّی کرده و جامعه را به سراشیبی سقوط اخلاقی بکشاند. تکتک افراد جامعه میبایست برای رشد «عقلانیت اجتماعی» و «کمال اخلاق» بر اساس خردورزی و با تکیه بر مفاهیم عمیق دینی همت گمارند و این نکات که به اختصار ذکر شد نشان می دهد که مسئلهی پوشش حقی شخصی نیست که بتوان آن را در حوزهی حریم خصوصی جای داد بلکه «حق الناس» است و درست رعایت نکردن آن تجاوز به حقوق دیگران محسوب میگردد.
مسائلی در حوزهی حریم خصوصی جای میگیرند که با منافع اجتماعی ارتباط نداشته و قبول یا رد آن مسئله به منافع و مضار دیگر افراد جامعه آسیب نرساند. بنابراین هر رفتاری که به منافع دیگران خدشه وارد نماید میتواند مشمول مقررات اجتماعی شود. حال با توجه به نتیجهی بحث به سؤال دوم مبنی بر اینکه آیا در جامعهی اسلامی الزام به رعایت «حجاب» باید به صورت «قانون» وضع گردد یا خیر؟ میتوان به آسانی پاسخ داد. در حقیقت قانونگذار جامعهی اسلامی با توجه به نکات ذکر شده برای اثبات عمومی بودن موضوع «حجاب» و بسیاری دیگر از نکاتی که مجال طرح آن در این نوشتار نبود، اقدام به وضع قانون برای رعایت آن در جامعه نموده است.
اما بحث بر سر آن است که حال که «حجاب و پوشش» قانونپذیر شد، «قانون خوب» در مورد «حجاب» چگونه قانونی است و با چه معیارها و ضوابطی بایستی نوشته شود؟ پر واضح است که وضع « قانون خوب» تنها یک قسمت از اصلاح جامعه است و بخش مهم آن شیوهی اجرای آن قانون میباشد. شاید بسیاری از مخالفان لزوماً با موضوع «حجاب» مخالف نباشند بلکه با نوع اجرای «قانون حجاب» مخالف هستند. مسلم آن است که هر قانونی نوع و شیوهی اجرای منحصر به خود را میطلبد. این نکته که برای رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی از شیوهای استفاده شود که همان شیوه در خصوص رعایت نکردن قانون حجاب نیز اعمال میگردد، مناسب و قابل تحقق نیست.
همانطور که مطرح شد، موضوع «حجاب» تنها یک موضوع اعتقادی محض نیست بلکه موضوعی چند بعدی است و میتواند بر موضوعات دیگر در جامعه همچون سیاست، اقتصاد، اخلاق و… تأثیر گذار باشد. «حجاب» نماد عفت و عزت زنان و از شاخصهای مهم فرهنگ دینی و از عناصر اصلی هویت دینی و ملی ماست. هویتی که در پرتو آن سلامت جامعه حفظ میگردد و جامعهی سالم موجب رشد و بالندگی همهی انسانها اعم از زن و مرد میشود. حجاب پرچم اسلام و درحقیقت لباس عقل عملی زنان مسلمان است، پس لازمهی وضع قانون برای چنین موضوع مهمی تحقیق و پژوهش کافی به همراه استفاده از نظرات کارشناسان و خبرگان در تمامی زمینهها میباشد.
برخی از پیشنهادهایی که میتواند در این خصوص مؤثر باشد، به شرح زیر است:
1. اهتمام به تقویت باورهای دینی و ارزش های اخلاقی در تمامی سطوح جامعه از جمله مدارس، دانشگاهها و…؛
2. تصویب قوانین در برداندهی موضوعات تشویقی به جای قوانین تنبیهی؛
3. موضوع «حجاب» را بایست چنان تبلیغ نمود که در برگیرندهی زنان و مردان باشد نه آنکه صرفاً به زنان بپردازد؛
4. منزلت بخشی به زن مسلمان و حفظ کرامت او با روشها و برخوردهای عزتمندانه نه تحقیرانگارانه؛
5. اصلاح نگرش های فرهنگی در سیاست گذاران و برنامه ریزان برای آنکه تمامی معضلات جامعه را در کنار هم ارزیابی نمایند؛
6. هماهنگی تمامی نهادهای ذی ربط و موازی کاری و تک روی نکردن در میان نهادهای متولی و یا کمکاری و سهلانگاری از سوی برخی دیگر؛
7. اصلاح عملکرد رسانه ها و استفاده از ابزارهای رسانههای نوین در جهت تبلیغ و ترویج فرهنگ حجاب، حیا و تقویت ننمودن باورهای ضددینی؛
8. الگوسازی و تشویق الگوهای زنان برتر جهت تبلیغ ارزشها و باورهای دینی؛
9. به کارگیری روش های صحیح برای گسترش حجاب و جلوگیری از بروز دیدگاههای افراطی و اعمال خشونت آمیز و سلیقهای؛
10. توجه به مرزهای زنانگی برای وضع و اعمال قانون در حیطهی ورزش، کار و سایر فعالیتهای اجتماعی … و همچنین ایجاد و گسترش مکانها و مراکز تفریحی و فروشگاهی ویژهی بانوان.(*)
پینوشتها:
[1]. دائره المعارف بریتانیا، ج2، ص82
[2] . رک. تاریخ تمدن ویل دورانت، 1381؛ حجازی، 1370؛ محمدی، 1385
[3] . جرجی زیدان، 1384: ص942
[4] . سورهی نور، آیهی 31
[5] . روسریهای بلند
[6] . سورهی احزاب، آیهی 59
[7] . سورهی بقره، آیهی 256.
[8] . ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی، ج 2، صص 342 ـ 343، / تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی ج 2، ص 205.
[9] . ر. ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 205.
[10] . سورهی انعام، آیهی 158
[11]. محسنیان راد، 1385: ص39
[12]. واتسون، 1382: ص311.
[13]. آیتالله جوادی آملی، عبدالله، «زن در آیینه جمال و جلال»، ص 423
*شبنم نادری؛ محقق و پژوهشگر/برهان /۱۳۹۱/۴/۲۹
در پایان به دلیل گستردگی ابعاد موضوعاتی که در پرسش مطرح نمودید اگر همچنان مطلبی وجود دارد مرقوم نمائید تا بررسی و پاسخ داده شود.
اما یک مقاله:
بررسی شبهات وارده به حجاب اجباری؛
حجاب؛ اجبار؟ اختیار؟ قانون؟
در سالهای اخیر مسئلهی «حجاب» به یکی از مسائل مهم در جامعهی ما تبدیل شده است. چه در حوزهی عملکرد نهادهای نظارتی، چه در حوزهی مباحث عمومی و در میان افراد جامعه با وجود آنکه حقیقت «عفاف» در سایهسار «حجاب» مورد تأکید همهی ادیان الهی بوده و حتی علوم تجربی نیز به تأثیرات شگرف و عمیق آن پی برده است ولی همواره مغرضان با نگاهی همراه با شک و شبهه به آن نگریستهاند.
موج تخریب و هجمهی همه جانبهی مخالفان «حجاب» در رویکردی جدید با شیوهی شبهپراکنی و تفرقه افکنی وارد میدان شده است؛ زیرا حیا و «حجاب» از بزرگترین موانع غلبهی دشمن بر کشور اسلامیمان است. «میشل هولباگ» نویسندهی فرانسوی میگوید: «جنگ علیه اسلامگرایی با کشتن مسلمانان فایدهای ندارد، فقط با فاسد کردن آنها میتوان به این پیروزی دست یافت. پس باید به جای بمب بر سر مسلمانان دامنهای کوتاه فرو بریزید.»
در پروتکلهای دانشوران صهیون نیز آمده است: «ما باید کاری کنیم که اخلاق در همه جا ویران شود تا راه سیطرهی ما را بگشاید. برای نابود کردن «گوییم» (منظور همهی غیریهودیها) عشق به عیاشی و تجمل پرستی را در بین آنها رواج میدهیم… ادبیاتی مستهجن رواج میدهیم تا بتوانیم در برابر برنامههای خودمان نوعی آرامش در مردم ایجاد کنیم.»[1] یکی از شبهاتی که چند سال است آن را به شیوههای گوناگون مطرح میسازند، شبههی «حجاب اجباری» است. این مقاله در پی آن است به این شبههی رایج با رویکردی عقلانی – اجتماعی پاسخ دهد. نخست باید به این نکته پرداخت که آیا منظور از اجبار در حوزهی قانون الهی است یا در حوزهی قوانین اجتماعی.
تعریف اجبار
«اجبار»، آن است که کسی به جای دیگری تصمیم بگیرد و آنگاه او را مجبور سازد که آن تصمیم را عملی نماید. هر اقدام و عملی که تحت فشارهای عینی و به همراه زور و خشونت بر انسان تحمیل گردد، مصداق «اجبار» است.
اجبار در حوزهی قانون الهی؟
اگر منظور از اجبار در حوزهی قوانین الهی باشد که باید گفت بدون تردید مسئلهی «حجاب» یکی از اساسیترین مسائل دینی و الهی به شمار میرود که اختصاص به دین اسلام ندارد و در تمام ادیان الهی از جمله زرتشت، یهود و مسیحیت، به لزوم رعایت آن تأکید شده است.[2]«جرجی زیدان» در کتاب «تاریخ تمدن اسلام» مینویسد: «اگر مقصود از حجاب پوشانیدن تن و بدن زن است که این وضع در پیش از ظهور اسلام و حتی پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده است و تا آخر قرون وسطی در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است.»[3] در طول تاریخ اسلام نیز تمامی مسلمانان چه شیعه و چه سنی و پیروان مذاهب مختلف به صورت اجماع حجاب را واجب و رعایت آن را بر هر زن مسلمان الزامآور میشمارند و رعایت نکردن آن را توسط زنان مسلمان مخالفت آشکار با حکم واجب الهی تلقی میکنند.
مؤمنان هماره خود را تسلیم خداوند میدانند، زیرا «تسلیم بودن» در برابر حکم و قانون الهی اولین شرط ایمان است. احکامی از ناحیهی خداوند بهواسطهی پیامبرش بر بشر نازل شده است تا انسانهای با ایمان آنها را به گوش جان بپذیرند و سر در گرو فرمان او داشته باشند، اهل ایمان معتقدند قوانین الهی کاملترین قوانین نسبت به سایر قوانین بشری است. قوانینی که از قرآن و سنت استخراج شده است. با رجوع به همین منبع وحی میتوان وجوب حجاب و الزام آن را برای زن مسلمان به روشنی دریافت کرد.
«و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گیرند و دامان خویش را (از بىعفتى) حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار از آنان که نمایان است ـ آشکار ننمایند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سینهی خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان یا مردان سفیه وابسته (به آنها) که تمایلى به زن ندارند یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند و (به زنان با ایمان بگو: هنگام راه رفتن) پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینتِ پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد) و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگردید، تا رستگار شوید.»[4]«اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابهای[5] خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.»[6]با توجه به آیات بالا و آیات مشابه در خصوص «حجاب» باید گفت که این مسئله یکی از اوامر الهی است و ترک آن عقوبت پروردگار را در پی دارد اما پذیرفتن و یا نپذیرفتن آن از سوی مسلمانان مانند سایر احکام الهی امری است که اجبار و اصرار در پذیرش آن طرد شده است. آن هنگام که میخواهیم «حجاب» را به عنوان امری ایمانی یا عقلایی و به عنوان یک فکر و اندیشه به فردی معرفی نماییم. استفاده از ابزار اجبار چه در اندیشه و فکر و چه در قبول ایمان امری نادرست و بیاساس است.
بنابراین خواه حکومت «اسلامی» باشد یا نباشد، زنان مسلمان باید حدود الهی را رعایت نمایند و اگر اهل رعایت نیز نیستند، سرپیچی خود را آشکار نکرده و نافرمانی از خداوند را ترویج ننمایند. چنانچه روزهخواری علنی، ترک علنی نماز، شرابخواری علنی و علنی نمودن هر معصیت دیگر، گناه بزرگتر و مضاعفی است. اما دین اسلام هر گونه اجبار در پذیرفتن قوانین الهی را مردود میشمارد و بشر را برای پذیرش آنها به تفکر و تعقل سفارش میکند. سیرهی پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت ایشان گواه این مدعاست.
«در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است. پس هر کس به طغیانگران کافر شود و به خدا ایمان آورد، حتماً بر دستاویزی محکم چنگ زده است، دستاویزی که ناگسستنی است و خداوند شنوا و دانا است.»[7]اما میتوان برای اجباری نبودن انتخاب دین، چند دلیل بیان نمود:
نخست آنکه حقیقت دین متشکل شده است از یک سلسله معارف علمى که معارفى عملى به دنبال دارد و جامع همهی آن معارف، یک کلمه است و آن عبارت است از «اعتقادات» و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبى است. اکراه و اجبار در «اجبار» در دین نفى شده است. کاربرد اکراه و اجبار مربوط به اعمال ظاهری است که عبارت است از حرکاتى مادى و بدنى (مکانیکى) مثل اینکه بچه را مجبور کنند، دارو بخورد. نمیتوان با اجبار به کسی گفت، به فلان چیز اعتقاد پیدا کن. به عنوان مثال شخصی که خورشید را میبیند، نمیتوان او را وادار کرد تا معتقد شود که شب است.[8]دوم آنکه با توجه به آیهی شریفهی «قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی…؛ راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است…» راه حق از باطل آشکار است و خداوند به وسیلهی فرستادن پیامبران و معجزات آشکار راه حق را نمایانده است و برای قبولاندن دین نیازی به اجبار نیست زیرا کسانی که فاقد دلایل بین برای اثبات مدعای خود هستند به ابزار زور متوسل میشوند. [9] سوم آنکه ایمان ارزشمند، آن ایمانی است که بر اساس اراده و اختیار باشد نه بر اساس زور و اجبار و داشتن «اختیار» از جملهی مهمترین تفاوتهای انسان با سایر موجودات است.
در این جا لازم است به مفهوم «تحمیل» نیز توجه نماییم.
از نظر قرآن، نه تنها اجبار در پذیرش دین هرگز جایز نیست، بلکه «اکراه» که در مرتبهای پایینتر و ضعیفتر از «اجبار» قرار دارد نیز مردود و غیر قابل قبول است و در سنت (روایات) نیز مسؤلیت رفتار و گفتاری که در شرایط اکراه انجام پذیرد، متوجه انسان نیست. گرچه اجبار هم نشده باشد.
«تحمیل» بر خلاف اجبار بدون بهرهگیری از زور و فشارهای عینی میباشد و اساساً بر حسب ظاهر هیچ اجباری وجود ندارد ولی انسان در شرایطی قرار میگیرد که ناگزیر از «خوداجباری» میشود یعنی ناچار از تصمیم و اقدامی میگردد که بر خلاف میل و ارادهاشمیباشد. به عنوان مثال اگر کسی مورد تهدید قرار گیرد و عواقب و نتایجی را بر تصمیم و اقدام او مترتب سازند که موجب وحشت و ترس او گردد و در نتیجه از تصمیم خود منصرف شود و یا تحت فشار و شرایط دشواری که او را قرار دادهاند، سخنی بگوید و تصمیمی بگیرد و یا تسلیم تصمیم دیگران شود، در این صورت گرچه در ظاهر زور و اجباری وجود ندارد اما او را در شرایطی قرار دادهاند که امکان تصمیم و عمل بر اساس اختیار و ارادهی خویش را ندارد و تسلیم تحمیل دیگران میشود.
از نظر قرآن، نه تنها اجبار در پذیرش دین هرگز جایز نیست، بلکه «اکراه» که در مرتبهای پایینتر و ضعیفتر از «اجبار» قرار دارد نیز مردود و غیر قابل قبول است و در سنت (روایات) نیز مسؤلیت رفتار و گفتاری که در شرایط اکراه انجام پذیرد، متوجه انسان نیست. گرچه اجبار هم نشده باشد. آنچه که از نظر قرآن دارای ارزش است، «ایمان برآمده از اراده و اختیار کامل» است. به همین دلیل ایمان آوردن در جهان آخرت هیچ سودی برای انسان ندارد.[10]اجبار در حوزهی قوانین اجتماعی اسلام؟
اما اگر منظور از اجبار در رعایت «حجاب» در حوزهی قوانین اجتماعی باشد، 3 پرسش اساسی پیش میآید. پرسش نخست، آن است که آیا «حجاب» مسئلهای در حوزهی حریم خصوصی است یا در حوزهی حریم عمومی؟ دوم آنکه آیا در جامعهی اسلامی الزام به رعایت «حجاب» باید به صورت «قانون» وضع گردد یا خیر؟
زمانی که بحث از الزام رعایت حجاب به عنوان یکی از قوانین اجتماعی در جامعه مطرح میشود، کلمهی «اجبار» به عنوان یکی از ضمانتهای اجرای آن مشابه هر قانون دیگر به شمار رفته و بار منفی خود را از دست میدهد. چه بسا که اگر مبحث «اجبار» از همهی قوانین اجتماعی کنار گذاشته شود، هیچ قانونی قابلیت به تحقق در آمدن نخواهد داشت .
و سوم آنکه بر فرض «قانون پذیر» بودن مسئلهی حجاب، این قانون باید چه معیارها و ضوابطی داشته باشد؟
زمانی که بحث از الزام رعایت حجاب به عنوان یکی از قوانین اجتماعی در جامعه مطرح میشود، کلمهی «اجبار» به عنوان یکی از ضمانتهای اجرای آن مشابه هر قانون دیگر به شمار رفته و بار منفی خود را از دست میدهد. چه بسا که اگر مبحث «اجبار» از همهی قوانین اجتماعی کنار گذاشته شود، هیچ قانونی قابلیت به تحقق در آمدن و اجرا شدن نخواهد داشت و هر کس بر اساس مصالح و منافع شخصی دست به انتخاب قوانین الزامآور میزند. مسلم است که در جامعهای این چنینی باید مفهوم «نظم» و «قانون» به فراموشی سپرده شود.
«حجاب» مسئلهای خصوصی یا مسئلهای عمومی؟
برخی بر این باورند که «حجاب» و چگونگی رعایت آن در محدودهی حریم خصوصی است و میتواند آزادانه نوع پوشش خود را انتخاب کند؛ بنابراین، این مسئله یک تکلیف شخصی محض است نه یک مسئلهی اجتماعی و قانونگذار نمیتواند برای آن قانون وضع کند. این عده بر این باورند که خداوند حجاب را به جهت اظهار عبودیت زن واجب فرموده و اگر زن مسلمان این حکم الهی را نادیده انگارد، فقط ترک واجب الهی نموده و عمل او کیفر اخروی در پی دارد و در برابر جامعه هیچ مسئولیتی ندارد و جامعهی اسلامی نیز در قبال ترک عمل واجب او حق ندارد برضد او اعلام جرم کرده و یا او را مؤاخذه نماید.
در نقطهی مقابل، گروهی دیگر پوشش زنان را در جامعه جزو حریم خصوصی تلقی نکرده بلکه آن را بخشی از هویت و فرهنگ اجتماعی میشناسند. همان گونه که سایر رفتارها در زندگی اجتماعی مشمول قواعد و قوانین اجتماعی است، پوشش در جامعه نیز باید تابع قوانین بوده و آن را با معیارها و مصالح اجتماعی سنجید و قوانین متناسب با آن را وضع و اجرا کرد. در حقیقت برخلاف نظر گروه نخست، این گروه معتقدند، پوشش زن تنها تکلیف شخصی نیست، بلکه یک مسئلهی اجتماعی است که حتی میتوان به وسیلهی آن سایر رفتارهای اجتماعی را چون امنیت اجتماعی و هویت دینی، بر مبنای اجرای درست یا نادرست آن تنظیم نمود.
از آنجا که ارتباط به ویژه ارتباطات نمادین، پایه و اساس تمامی کنشهای اجتماعی شناخته میشود. [11]باید گفت که با نگاهی جامعهشناختی، در واقع «حجاب» به مفهوم پوشش، به مثابه رسانهای هویتی و ارتباطی است که نقش نمادینی در عرصهی ارتباطات میان فردی دارد، از این رو مسئلهی حجاب نه تنها مسئلهای شخصی و خصوصی نیست بلکه دارای ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میباشد و دارای مؤلفههای مذهبی- معنوی، منزلتی، شخصیتی و رفتاری است که میتوان از زوایا، پارادایمها و منظرهای مختلفی به آن نگریست.به گفتهی «هلن واتسون»، یکی از مفسران غربی، هیچ شکلی از لباس، مانند حجاب، این قدر موضوع مناقشه نبوده است.[12]وی با تکیه بر ابعاد و اهداف عملی و نمادین حجاب که ریشه در حفظ حجب، حیا و شرم از برهنگی دارد، اظهار میدارد که مسئلهی پوشش و حجاب، جایگاه ویژهای در مباحث روز دنیا دربارهی فرآیند جهانی شدن و پست مدرنیته دارد، به طوری که مرزهای فرهنگی بین شرق و غرب و مسلمان و غیرمسلمان را درنوردیده است و شامل مباحث و نظریههای مناقشه برانگیز و پرطمطراقی است که بر مسائل پسامدرنی از قبیل سبک، نمادشناسی، مصرفگرایی و مسائل قدرت و باز نمود آن استناد میکند.
نگرش عمیق و بیغرضانه به آیههای حجاب و سورههایی که این آیهها در آنجا آمده است نیز، به روشنی مینمایاند که حجاب، افزون بر اینکه تکلیف شخصی بانوان مسلمان است، حق جامعهی دینی نیز میباشد. آیتالله جوادی آملی در این خصوص میفرماید: «حجاب زن تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم، مربوط به مرد هم نیست تا مرد بگوید راضیم … حجاب زن حقی است الهی؛ حرمت و حیثیت زن به عنوان «حق الله» مطرح است…»[13]پوشش بیرونی زنان و حتی مردان در محیط اجتماعی در حیطهی امنیت اجتماعی نیز تأثیرات محسوسی بر جای میگذارد، چه بسیار پوششهای نادرست و تحریکآمیز که بسیاری از مخاطرات و ناهنجاریهای اجتماعی را پدید آورده است. «حجاب»، مقولهای است که میتواند در زمینهی اقتصاد جامعه هم مثمر ثمر باشد. برهنگی عامل کشیده شدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع شده و قهراً نیرو و بازدهی کار در اجتماع را ضعیف میکند. رعایت نکردن «حجاب» بسیاری از نیازها و مصارف ناخواسته و نادرست را رواج میدهد و از سوی دیگر پوشش نادرست در محیطهای کار و تولید به سبب پیش آمدن مسائل مبتلا به آن همچون «چشم چرانی»، «تحریک شهوت» و… سبب کاهش بازدهی و افت رشد اقتصادی در جامعه میشود.
روانشناسان «چشم چرانی» را یک نوع انحراف روانی قلمداد میکنند. فرد چشمچران هرگز با چند ساعت چشمچرانی در روز قانع نمیشود و با ادامهی این روند به بیماری روانی دیگر به نام (vojeurisme) مبتلا خواهد شد. پوششهای نادرست افراد جامعه میتواند مفاهیم «عفت»، «حیا»، «خانواده» و… را که در چارچوب «اخلاق اجتماعی» میگنجد، دچار تغییرات جدّی کرده و جامعه را به سراشیبی سقوط اخلاقی بکشاند. تکتک افراد جامعه میبایست برای رشد «عقلانیت اجتماعی» و «کمال اخلاق» بر اساس خردورزی و با تکیه بر مفاهیم عمیق دینی همت گمارند و این نکات که به اختصار ذکر شد نشان می دهد که مسئلهی پوشش حقی شخصی نیست که بتوان آن را در حوزهی حریم خصوصی جای داد بلکه «حق الناس» است و درست رعایت نکردن آن تجاوز به حقوق دیگران محسوب میگردد.
مسائلی در حوزهی حریم خصوصی جای میگیرند که با منافع اجتماعی ارتباط نداشته و قبول یا رد آن مسئله به منافع و مضار دیگر افراد جامعه آسیب نرساند. بنابراین هر رفتاری که به منافع دیگران خدشه وارد نماید میتواند مشمول مقررات اجتماعی شود. حال با توجه به نتیجهی بحث به سؤال دوم مبنی بر اینکه آیا در جامعهی اسلامی الزام به رعایت «حجاب» باید به صورت «قانون» وضع گردد یا خیر؟ میتوان به آسانی پاسخ داد. در حقیقت قانونگذار جامعهی اسلامی با توجه به نکات ذکر شده برای اثبات عمومی بودن موضوع «حجاب» و بسیاری دیگر از نکاتی که مجال طرح آن در این نوشتار نبود، اقدام به وضع قانون برای رعایت آن در جامعه نموده است.
اما بحث بر سر آن است که حال که «حجاب و پوشش» قانونپذیر شد، «قانون خوب» در مورد «حجاب» چگونه قانونی است و با چه معیارها و ضوابطی بایستی نوشته شود؟ پر واضح است که وضع « قانون خوب» تنها یک قسمت از اصلاح جامعه است و بخش مهم آن شیوهی اجرای آن قانون میباشد. شاید بسیاری از مخالفان لزوماً با موضوع «حجاب» مخالف نباشند بلکه با نوع اجرای «قانون حجاب» مخالف هستند. مسلم آن است که هر قانونی نوع و شیوهی اجرای منحصر به خود را میطلبد. این نکته که برای رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی از شیوهای استفاده شود که همان شیوه در خصوص رعایت نکردن قانون حجاب نیز اعمال میگردد، مناسب و قابل تحقق نیست.
همانطور که مطرح شد، موضوع «حجاب» تنها یک موضوع اعتقادی محض نیست بلکه موضوعی چند بعدی است و میتواند بر موضوعات دیگر در جامعه همچون سیاست، اقتصاد، اخلاق و… تأثیر گذار باشد. «حجاب» نماد عفت و عزت زنان و از شاخصهای مهم فرهنگ دینی و از عناصر اصلی هویت دینی و ملی ماست. هویتی که در پرتو آن سلامت جامعه حفظ میگردد و جامعهی سالم موجب رشد و بالندگی همهی انسانها اعم از زن و مرد میشود. حجاب پرچم اسلام و درحقیقت لباس عقل عملی زنان مسلمان است، پس لازمهی وضع قانون برای چنین موضوع مهمی تحقیق و پژوهش کافی به همراه استفاده از نظرات کارشناسان و خبرگان در تمامی زمینهها میباشد.
برخی از پیشنهادهایی که میتواند در این خصوص مؤثر باشد، به شرح زیر است:
1. اهتمام به تقویت باورهای دینی و ارزش های اخلاقی در تمامی سطوح جامعه از جمله مدارس، دانشگاهها و…؛
2. تصویب قوانین در برداندهی موضوعات تشویقی به جای قوانین تنبیهی؛
3. موضوع «حجاب» را بایست چنان تبلیغ نمود که در برگیرندهی زنان و مردان باشد نه آنکه صرفاً به زنان بپردازد؛
4. منزلت بخشی به زن مسلمان و حفظ کرامت او با روشها و برخوردهای عزتمندانه نه تحقیرانگارانه؛
5. اصلاح نگرش های فرهنگی در سیاست گذاران و برنامه ریزان برای آنکه تمامی معضلات جامعه را در کنار هم ارزیابی نمایند؛
6. هماهنگی تمامی نهادهای ذی ربط و موازی کاری و تک روی نکردن در میان نهادهای متولی و یا کمکاری و سهلانگاری از سوی برخی دیگر؛
7. اصلاح عملکرد رسانه ها و استفاده از ابزارهای رسانههای نوین در جهت تبلیغ و ترویج فرهنگ حجاب، حیا و تقویت ننمودن باورهای ضددینی؛
8. الگوسازی و تشویق الگوهای زنان برتر جهت تبلیغ ارزشها و باورهای دینی؛
9. به کارگیری روش های صحیح برای گسترش حجاب و جلوگیری از بروز دیدگاههای افراطی و اعمال خشونت آمیز و سلیقهای؛
10. توجه به مرزهای زنانگی برای وضع و اعمال قانون در حیطهی ورزش، کار و سایر فعالیتهای اجتماعی … و همچنین ایجاد و گسترش مکانها و مراکز تفریحی و فروشگاهی ویژهی بانوان.(*)
پینوشتها:
[1]. دائره المعارف بریتانیا، ج2، ص82
[2] . رک. تاریخ تمدن ویل دورانت، 1381؛ حجازی، 1370؛ محمدی، 1385
[3] . جرجی زیدان، 1384: ص942
[4] . سورهی نور، آیهی 31
[5] . روسریهای بلند
[6] . سورهی احزاب، آیهی 59
[7] . سورهی بقره، آیهی 256.
[8] . ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی، ج 2، صص 342 ـ 343، / تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی ج 2، ص 205.
[9] . ر. ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 205.
[10] . سورهی انعام، آیهی 158
[11]. محسنیان راد، 1385: ص39
[12]. واتسون، 1382: ص311.
[13]. آیتالله جوادی آملی، عبدالله، «زن در آیینه جمال و جلال»، ص 423
*شبنم نادری؛ محقق و پژوهشگر/برهان /۱۳۹۱/۴/۲۹
در پایان به دلیل گستردگی ابعاد موضوعاتی که در پرسش مطرح نمودید اگر همچنان مطلبی وجود دارد مرقوم نمائید تا بررسی و پاسخ داده شود.