جواب اجمالی : در باره حضور فرشتگان و اجنه در واقعه کربلا و قصد کمک به امام حسین ع در منابع روایی و تاریخی گزارشهایی وجود دارد که اثبات یا رد آنها احتیاج به بحث های تخصصی رجالی و حدیثی و کلامی دارد . و در خواست کمک امام حسین ع و یا درخواست کمک به امام از جانب فرشتگان و یا اجنه اجمالا محل تردید است . اینکه” در روز عاشورا خداوند به جبرییل وفرشته ها پیامی داد که به کمک حسین بن علی بروید ویاریش کنید جبریل پیامم را به امام داد گفت نه، انها شما را نمیبینند، جبریل گفت به صورت ادم می شویم” در منابع دست اول وجود ندارد .
و اینکه ” امام فرمود دیگر ازاین دنیا خسته شده ام وبریده ام ” هم صحیح نیست و درسخنان امام حسین ع از ابتدای واقعه کربلا تا انتهای واقعه کربلا وجود ندارد .
چرا امام پیام خداوند راقبول نکرد؟ ، اصلا چنین پیامی از طرف خداوند توسط فرشتگان قابل اثبات نیست تا دلیل چرایی عدم قبول را بحث کنیم .
توضیح بیشتر :
1- در این که موجوداتی نهانی به نام جنّ وجود دارند ، شکّ نیست. آیات متعدّدی از قرآن کریم ، و روایات متواتر ، این معنا را اثبات می کنند.
2ـ در اینکه ائمه (ع) شیعیان و یارانی از جنّ دارند نیز شکّ نیست. این معنا را هم احادیث اثبات می کنند ؛ هم برخی علمای اهل معرفت نقل نموده اند که برخی از جنّها در حرمهای مطهر اهل بیت(ع) متصدّی برخی امور می باشند.
3ـ همچنین این مطلب که برخی از جنّها برای کمک به امام حسین (ع) آمدند ، در روایتی مضبوط می باشد؛ که ذیلاً روایت را تقدیم حضور می کنیم.« شیخ مفید از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمودند: هنگامى که امام حسین علیه السّلام از مدینه حرکت نمود گروه هائى از ملائکه با آن حضرت ملاقات نمودند که حربه هائى بدست داشتند و بر اسبهاى بهشتى سوار بودند، به آن حضرت سلام کردند و گفتند: اى کسى که بعد از جد و پدر و برادر خود بر خلق حجت خدائى. خداى توانا جد بزرگوار تو را در چند موضع بوسیله ما امداد نمود. تو را هم بواسطه ما یارى نموده است.امام حسین علیه السّلام فرمود: وعده من و شما در محل قبر و بقعه من باشد که کربلاء است و در آن شهید خواهم شد. هنگامى که وارد کربلا شدم نزد من بیائید. ملائکه گفتند: اى حجت خدا! تو به ما دستور بده تا ما اطاعت نمائیم. اگر تو از دشمنى که با تو ملاقات نماید باکى دارى ما با تو خواهیم بود؟ فرمود: آنان بمن دست نخواهند یافت و مرا ناراحت نخواهند کرد تا وارد کربلا شوم. سپس گروه هائى از جن که مسلمان بودند به حضور امام حسین مشرف شدند و گفتند: اى سید ما! ما شیعه و انصار تو هستیم. هر امرى که دارى و هر چه که می خواهى به ما بفرما! اگر تو ما را به قتل کلیه دشمنانت مأمور فرمائى و در همین مکان باشى ما براى تو کافى خواهیم بود. امام حسین علیه السّلام به آنان جزاى خیر داد و فرمود: آیا قرآنى را که خدا بر جدم نازل کرده قرائت نکرده اید که می فرماید: در هر جا که باشید مرگ شما را می رباید و لو اینکه در برج و باروهاى مرتفع و محکم باشید. نیز میفرماید: حتما آن افرادى که قتل براى آنان نوشته شده بسوى محل شهادت خود خواهند رفت . اگر من در مکان خود بمانم پس این مردم چگونه آزمایش خواهند شد؟ و چه کسى در بقعه ی من که در کربلاء است ساکن خواهد شد؟ در صورتى که خدا در موقع گسترش زمین، آن بقعه را براى من انتخاب نموده و آن را پناهگاهى براى شیعیان ما قرار داده و در دنیا و آخرت براى ایشان محل امن و امان خواهد بود. شما در روز شنبه که روز عاشورا است و من در آخر آن روز شهید خواهم شد نزد من بیائید. در آن روز احدى از مردان اهل بیت و برادران من باقى نخواهد ماند. آن روز سر من براى یزید فرستاده خواهد شد.گروه جن در جواب آن بزرگوار گفتند: اى حبیب خدا و پسر حبیب خدا! اگر اطاعت امر تو واجب نبود و جایز بود که ما با دستور تو مخالفت کنیم به خدا قسم کلیه دشمنان تو را قبل اینکه به تو برسند نابود می کردیم. امام حسین علیه السّلام در جواب آنان فرمود: به خدا قسم که ما از شما بر ایشان مسلط تر می باشیم. ولى باید هر کس هلاک و کافر مى شود با دلیل و بینه هلاک شود و هر کسى که زنده و مؤمن می گردد بوسیله دلیل و بینه باشد» (بحار الأنوار،ج 44، ص331)
4ـ پس اصل جریان یاری جنّها طبق این روایت ، صحّت دارد ؛ لکن در این روایت ، سخنی از جعفر جنّی یا زعفر جنّی نیامده است. و ما هر چه گشتیم سند معتبری نیافتیم که نامی از زعفر یا جعفر در این جریان برده باشد. علّامه مجلسی (ره) نیز ذیل این حدیث نامی از زعفر یا جعفر نبرده ؛ حال آنکه ایشان معمولاً در چنین مواردی شرحی کوتاه بر روایت دارند. پس اگر سندی بر این مطلب بود، به احتمال زیاد ایشان ذکر می نمودند. و بعید است که این مطلب، سندی معتبر داشته باشد و علّامه مجلسی آن را ندیده باشد. چرا که به جرأت می توان گفت که وی در احاطه بر احادیث، بی نظیر یا کم نظیر بوده است.
5 ـ شهید مطهری نیز جریان زعفر یا جعفر جنّی را از خرفات دانسته و در کتاب حماسه حسینی یا جلد 17 مجموعه آثار استاد شهید مطهری به کرّات به این موضوع اشاره نموده اند که این موارد را در آدرسهای زیر می توانید ملاحظه فرمایید.مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج 17، ص: 78 ، 94 ، 110 ، 598 ، 606پاره ای بیان شهید مطهری چنین می باشد.مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى ج 17 95 ملاحسین کاشفى و کتاب«روضة الشهداء» ….. ص : 94« قبلًا عرض کردم، کتابى است معروف به نام «روضة الشهداء» از ملا حسین کاشفى.حاجى فرموده بود که این داستان زعفر جنّى و داستان عروسى قاسم، اول بار در کتاب این مرد آمده است. حقیقت این است که من این کتاب را ندیده بودم. خیال میکردم در آن یکى دو تا از این حرفهاست. بعد که این کتاب را- که به فارسى هم هست و تقریباً در پانصد سال پیش تألیف شده است- [خواندم دیدم از این داستانها زیاد است.] ملا حسین کاشفى مردى است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بى انصاف مرد باسوادى هم بوده است، کتابهایى هم دارد، صاحب انوار سهیلى [است ] که خیلى عبارت پردازى کرده و مى گویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال مرد باسوادى بوده است.تاریخش را که انسان مى خواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنى، و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون صفتى هم بوده است، در میان شیعه ها خودش را یک شیعه صد در صد متصلّبى نشان مى داده و در میان سنى ها خودش را حنفى نشان مى داده است. اصلًا اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیّع بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب در تشیّع. اینجا که در میان سبزواریها بود، یک شیعه صد در صد شیعه بود. بعد مى رفت هرات. (مى گویند شوهر خواهر عبدالرحمن جامى یا باجناق او بود.) آنجا که مى رفت، به روش اهل تسنن بود.این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت مى کرد. کتابى نوشته است به فارسى. اولین کتابى که در مرثیه به فارسى نوشته شده همین کتاب روضة الشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است، چون وفات کاشفى در 910، اوایل قرن دهم، بوده است و این کتاب یا در اواخر قرن نهم هجرى نوشته شده است یا در اوایل قرن دهم. قبل از این کتاب مردم به منابع اصلى مراجعه مى کردند.شیخ مفید (رضوان اللَّه علیه) ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. [در] تواریخ اهل تسنن، طبرى نوشته است، ابن اثیر نوشته است، یعقوبى نوشته است، ابن عساکر نوشته است، خوارزمى نوشته است. من نمى دانم این بى انصاف چه کرده است! من وقتى این کتاب را خواندم، دیدم حتى اسمها جعلى است؛ یعنى در میان اصحاب امام حسین اسمهایى را مى آورد که اصلًا چنین آدمهایى وجود نداشته اند؛ در میان دشمنها اسمهایى مى برد که همه جعلى است؛ داستانها را به شکل افسانه در آورده است. چون این کتاب اولین کتابى بود که به زبان فارسى نوشته شد، [مرثیه خوانها] که اغلب بى سواد بودند و به کتابهاى عربى مراجعه نمى کردند، همین کتاب را مى گرفتند و در مجالس از رو مى خواندند. این است که امروز مجلس عزادارى امام حسین را ما «روضه خوانى» مى گوییم. در زمان امام حسین روضه خوانى نمى گفتند، در زمان حضرت صادق هم روضه خوانى نمى گفتند، در زمان امام حسن عسکرى هم روضه خوانى نمى گفتند، بعد در زمان سید مرتضى هم روضه خوانى نمى گفتند، در زمان خواجه نصیرالدین طوسى هم روضه خوانى نمى گفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده «روضه خوانى». روضه خوانى یعنى خواندن کتاب روضة الشّهداء، همان کتاب دروغ. از وقتى که این کتاب در دست و بالها افتاد، دیگر کسى تاریخ واقعى امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه سازىِ روضة الشهداء خواندن. ما شدیم روضه خوان، یعنى روضة الشهداء خوان، یعنى افسانه ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن.» ( مجموعه آثاراستاد شهید مطهرى، ج 17، ص: 94)
و اینکه ” امام فرمود دیگر ازاین دنیا خسته شده ام وبریده ام ” هم صحیح نیست و درسخنان امام حسین ع از ابتدای واقعه کربلا تا انتهای واقعه کربلا وجود ندارد .
چرا امام پیام خداوند راقبول نکرد؟ ، اصلا چنین پیامی از طرف خداوند توسط فرشتگان قابل اثبات نیست تا دلیل چرایی عدم قبول را بحث کنیم .
توضیح بیشتر :
1- در این که موجوداتی نهانی به نام جنّ وجود دارند ، شکّ نیست. آیات متعدّدی از قرآن کریم ، و روایات متواتر ، این معنا را اثبات می کنند.
2ـ در اینکه ائمه (ع) شیعیان و یارانی از جنّ دارند نیز شکّ نیست. این معنا را هم احادیث اثبات می کنند ؛ هم برخی علمای اهل معرفت نقل نموده اند که برخی از جنّها در حرمهای مطهر اهل بیت(ع) متصدّی برخی امور می باشند.
3ـ همچنین این مطلب که برخی از جنّها برای کمک به امام حسین (ع) آمدند ، در روایتی مضبوط می باشد؛ که ذیلاً روایت را تقدیم حضور می کنیم.« شیخ مفید از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمودند: هنگامى که امام حسین علیه السّلام از مدینه حرکت نمود گروه هائى از ملائکه با آن حضرت ملاقات نمودند که حربه هائى بدست داشتند و بر اسبهاى بهشتى سوار بودند، به آن حضرت سلام کردند و گفتند: اى کسى که بعد از جد و پدر و برادر خود بر خلق حجت خدائى. خداى توانا جد بزرگوار تو را در چند موضع بوسیله ما امداد نمود. تو را هم بواسطه ما یارى نموده است.امام حسین علیه السّلام فرمود: وعده من و شما در محل قبر و بقعه من باشد که کربلاء است و در آن شهید خواهم شد. هنگامى که وارد کربلا شدم نزد من بیائید. ملائکه گفتند: اى حجت خدا! تو به ما دستور بده تا ما اطاعت نمائیم. اگر تو از دشمنى که با تو ملاقات نماید باکى دارى ما با تو خواهیم بود؟ فرمود: آنان بمن دست نخواهند یافت و مرا ناراحت نخواهند کرد تا وارد کربلا شوم. سپس گروه هائى از جن که مسلمان بودند به حضور امام حسین مشرف شدند و گفتند: اى سید ما! ما شیعه و انصار تو هستیم. هر امرى که دارى و هر چه که می خواهى به ما بفرما! اگر تو ما را به قتل کلیه دشمنانت مأمور فرمائى و در همین مکان باشى ما براى تو کافى خواهیم بود. امام حسین علیه السّلام به آنان جزاى خیر داد و فرمود: آیا قرآنى را که خدا بر جدم نازل کرده قرائت نکرده اید که می فرماید: در هر جا که باشید مرگ شما را می رباید و لو اینکه در برج و باروهاى مرتفع و محکم باشید. نیز میفرماید: حتما آن افرادى که قتل براى آنان نوشته شده بسوى محل شهادت خود خواهند رفت . اگر من در مکان خود بمانم پس این مردم چگونه آزمایش خواهند شد؟ و چه کسى در بقعه ی من که در کربلاء است ساکن خواهد شد؟ در صورتى که خدا در موقع گسترش زمین، آن بقعه را براى من انتخاب نموده و آن را پناهگاهى براى شیعیان ما قرار داده و در دنیا و آخرت براى ایشان محل امن و امان خواهد بود. شما در روز شنبه که روز عاشورا است و من در آخر آن روز شهید خواهم شد نزد من بیائید. در آن روز احدى از مردان اهل بیت و برادران من باقى نخواهد ماند. آن روز سر من براى یزید فرستاده خواهد شد.گروه جن در جواب آن بزرگوار گفتند: اى حبیب خدا و پسر حبیب خدا! اگر اطاعت امر تو واجب نبود و جایز بود که ما با دستور تو مخالفت کنیم به خدا قسم کلیه دشمنان تو را قبل اینکه به تو برسند نابود می کردیم. امام حسین علیه السّلام در جواب آنان فرمود: به خدا قسم که ما از شما بر ایشان مسلط تر می باشیم. ولى باید هر کس هلاک و کافر مى شود با دلیل و بینه هلاک شود و هر کسى که زنده و مؤمن می گردد بوسیله دلیل و بینه باشد» (بحار الأنوار،ج 44، ص331)
4ـ پس اصل جریان یاری جنّها طبق این روایت ، صحّت دارد ؛ لکن در این روایت ، سخنی از جعفر جنّی یا زعفر جنّی نیامده است. و ما هر چه گشتیم سند معتبری نیافتیم که نامی از زعفر یا جعفر در این جریان برده باشد. علّامه مجلسی (ره) نیز ذیل این حدیث نامی از زعفر یا جعفر نبرده ؛ حال آنکه ایشان معمولاً در چنین مواردی شرحی کوتاه بر روایت دارند. پس اگر سندی بر این مطلب بود، به احتمال زیاد ایشان ذکر می نمودند. و بعید است که این مطلب، سندی معتبر داشته باشد و علّامه مجلسی آن را ندیده باشد. چرا که به جرأت می توان گفت که وی در احاطه بر احادیث، بی نظیر یا کم نظیر بوده است.
5 ـ شهید مطهری نیز جریان زعفر یا جعفر جنّی را از خرفات دانسته و در کتاب حماسه حسینی یا جلد 17 مجموعه آثار استاد شهید مطهری به کرّات به این موضوع اشاره نموده اند که این موارد را در آدرسهای زیر می توانید ملاحظه فرمایید.مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج 17، ص: 78 ، 94 ، 110 ، 598 ، 606پاره ای بیان شهید مطهری چنین می باشد.مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى ج 17 95 ملاحسین کاشفى و کتاب«روضة الشهداء» ….. ص : 94« قبلًا عرض کردم، کتابى است معروف به نام «روضة الشهداء» از ملا حسین کاشفى.حاجى فرموده بود که این داستان زعفر جنّى و داستان عروسى قاسم، اول بار در کتاب این مرد آمده است. حقیقت این است که من این کتاب را ندیده بودم. خیال میکردم در آن یکى دو تا از این حرفهاست. بعد که این کتاب را- که به فارسى هم هست و تقریباً در پانصد سال پیش تألیف شده است- [خواندم دیدم از این داستانها زیاد است.] ملا حسین کاشفى مردى است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بى انصاف مرد باسوادى هم بوده است، کتابهایى هم دارد، صاحب انوار سهیلى [است ] که خیلى عبارت پردازى کرده و مى گویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال مرد باسوادى بوده است.تاریخش را که انسان مى خواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنى، و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون صفتى هم بوده است، در میان شیعه ها خودش را یک شیعه صد در صد متصلّبى نشان مى داده و در میان سنى ها خودش را حنفى نشان مى داده است. اصلًا اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیّع بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب در تشیّع. اینجا که در میان سبزواریها بود، یک شیعه صد در صد شیعه بود. بعد مى رفت هرات. (مى گویند شوهر خواهر عبدالرحمن جامى یا باجناق او بود.) آنجا که مى رفت، به روش اهل تسنن بود.این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت مى کرد. کتابى نوشته است به فارسى. اولین کتابى که در مرثیه به فارسى نوشته شده همین کتاب روضة الشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است، چون وفات کاشفى در 910، اوایل قرن دهم، بوده است و این کتاب یا در اواخر قرن نهم هجرى نوشته شده است یا در اوایل قرن دهم. قبل از این کتاب مردم به منابع اصلى مراجعه مى کردند.شیخ مفید (رضوان اللَّه علیه) ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. [در] تواریخ اهل تسنن، طبرى نوشته است، ابن اثیر نوشته است، یعقوبى نوشته است، ابن عساکر نوشته است، خوارزمى نوشته است. من نمى دانم این بى انصاف چه کرده است! من وقتى این کتاب را خواندم، دیدم حتى اسمها جعلى است؛ یعنى در میان اصحاب امام حسین اسمهایى را مى آورد که اصلًا چنین آدمهایى وجود نداشته اند؛ در میان دشمنها اسمهایى مى برد که همه جعلى است؛ داستانها را به شکل افسانه در آورده است. چون این کتاب اولین کتابى بود که به زبان فارسى نوشته شد، [مرثیه خوانها] که اغلب بى سواد بودند و به کتابهاى عربى مراجعه نمى کردند، همین کتاب را مى گرفتند و در مجالس از رو مى خواندند. این است که امروز مجلس عزادارى امام حسین را ما «روضه خوانى» مى گوییم. در زمان امام حسین روضه خوانى نمى گفتند، در زمان حضرت صادق هم روضه خوانى نمى گفتند، در زمان امام حسن عسکرى هم روضه خوانى نمى گفتند، بعد در زمان سید مرتضى هم روضه خوانى نمى گفتند، در زمان خواجه نصیرالدین طوسى هم روضه خوانى نمى گفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده «روضه خوانى». روضه خوانى یعنى خواندن کتاب روضة الشّهداء، همان کتاب دروغ. از وقتى که این کتاب در دست و بالها افتاد، دیگر کسى تاریخ واقعى امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه سازىِ روضة الشهداء خواندن. ما شدیم روضه خوان، یعنى روضة الشهداء خوان، یعنى افسانه ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن.» ( مجموعه آثاراستاد شهید مطهرى، ج 17، ص: 94)