روزنامه شهروند – به ناز مقدسی: «یعنی بنازم به آی کیوت خداداد عزیزی، تو کجا بودی تا حالا؟ من چشمبسته پشت دست خداداد بازی میکنم.» این را کامبیز دیرباز و به قول خودش دیربازِ، بازی «شبهای مافیا» درست وسط مسابقه میگوید. این برنامه که از شبکه نمایش خانگی پخش میشود در فصل جدیدش میزبان هنرمندان و ورزشکار پیشکسوت فوتبال کشورمان بود و حالا مخاطبانِ پرشمارِ این بازی سرگرمکننده با یک پدیده تیزهوش روبهرو شدهاند؛ به قول زندهیاد بهرام شفیع، گزارشگر فوتبال: «بسیار عالی کار کرد، ظریف و دقیق، کاری که خداداد عزیزی انجام میدهد.»
بله، صحبت از فوتبالیستی است که هنوز هم با شنیدن نامش میشود طعم شیرینِ آن گل تاریخی که به دروازه مارک بوسنیچ استرالیایی کوبید و تیم فوتبال ایران را راهی جام جهانی ۹۸ کرد، مزهمزه کنیم. بازیکنی که حالا، بعد از سالها دوری از زمینهای سبز بازی فوتبال، در نقش بازیکن یک مسابقه آن قدر خوش درخشیده تا نه تنها به تیزپایی بلکه به تیزهوشی هم شهرت پیدا کند. همین هم شد که با او تماس گرفتم و هرچند که چندان تمایلی به مصاحبه نداشت، اما قبول کرد که با هم گپ بزنیم. عزیزی معتقد است بازی مافیا گاها شبیه به بازی زندگیست: «خیلیها در نقش شهروند به آدمخوبها نزدیک میشوند، ولی مافیا هستند. در زندگیهای امروز البته نه تنها در ایران بلکه در کل جهان هم همین طور است.
آدمبدها خیلی خوب یکدیگر را میشناسند، ولی آدمخوبها همدیگر را نمیشناسند. گاهی هم آدمبدها میآیند قاطی آدمهای خوب و باعث از بینرفتن شهر میشوند.»
آقای عزیزی، رُک بگویم، حسابی شهر را به هم ریختید! بعد از پخش فصل جدید برنامه «شبهای مافیا» همه جا صحبت از هوش شماست و خیلیها معتقدند که غزال تیزپای فوتبال آسیا، خارج از مستطیل سبز هم یک بازیکن تیزهوش است. چطور این قدر بازی مافیا را خوب بازی میکنید؟
اتفاقا من اصلا بلد نیستم مافیا باشم؛ یعنی مافیا که میشوم از قیافهام معلوم است. وقتی مافیا هستی باید دروغ بگویی و چهرهات را پنهان کنی و من اصلا بلد نیستم چهره واقعیام را پنهان کنم. در نقش مافیا کاملا تابلو میشوم و همان اول هم لو میروم و از بازی بیرونم میکنند.
ولی در نقش شهروند خیلی درخشان ظاهر شدید و با هوشمندی مافیاها را تشخیص میدهید. قبلا بازی کردید یا اساسا در روابط اجتماعی شخصیتشناس هستید؟
نه بازی نکرده بودم؛ اما یک موضوعی که به نظر من خیلی تأثیرگذار است این است که من از هفده سالگی فوتبال بازی کردم و همیشه بین ۳۰ تا ۴۰ فوتبالیست بودم. با شخصیتها و تفکرات متفاوت سروکله زدم. در واقع حدود ۳۳ سال در کنار فوتبالیستهای ایران، آلمان، آمریکا، امارات، قطر، اتریش و خیلی از کشورهای دیگر زندگی کردم؛ بنابراین مجبور بودم که رفتارهایشان را آنالیز کنم تا تشخیص بدهم چه کسی صداقت دارد و چه کسی دروغ میگوید.
مافیای فوتبال را هم شناسایی میکردید؟
طبیعتا مافیای فوتبال ۱۰۰ درجه بدتر از مافیایی است که ما در شبهای مافیا بازی میکنیم و من در فوتبال یاد گرفتهام که وقتی با آدمها صحبت میکنی باید در چشمهایشان نگاه کنی و به حرفهایشان گوش بدهی و مشاهدهشان کنی. زمانی که فوتبال بازی میکردم فوتبالیستی نبودم که خیلی زور بزنم. در آن دوران هم از مغزم بیشتر از بدنم استفاده میکردم؛ یعنی خیلی چیزها را در فوتبال با نگاهکردن یاد گرفتم. البته منظورم از نگاهکردن مشاهدهکردن است؛ چون معتقدم این دو مقوله کاملا با هم فرق دارند. یکسری از آدمها فقط نگاه میکنند، اما یکسری همراه با نگاهشان یک چیزی را آنالیز میکنند. شنیدن هم خیلی مهم است، اما نه اینکه فقط گوش بدهی و از این گوش بشنوی از گوش دیگرت برود.
خیلیها معتقدند بازی مافیا به نوعی الهامگرفته از روابط اجتماعی است؛ چیزی شبیه به همین روابط پیچیده انسانی. اینکه همه آدمهای واقعی هم ساکن یک شهر هستند. شهری که بعضی از آدمهایش برای بقا دروغ میگویند و عدهای هم به سادگی همان شهروندان بازی مافیا، قربانی قدرت مافیا میشوند. شما هم به این بازی چنین نگاهی دارید؟
بله، به نظر من بازی شبهای مافیا واقعا بازی زندگی است. خیلیها در نقش شهروند به آدم نزدیک میشوند، ولی مافیا هستند؛ خصوصا در جامعه امروزی و این موضوع هم تنها مختص ایران نیست و در همه جهان وجود دارد یعنی ما در جوامعی زندگی میکنیم که آدمبدها خیلی خوب یکدیگر را میشناسند، ولی آدمخوبها همدیگر را نمیشناسند حتی آدمبدها را هم نمیشناسند. گاهی هم در زندگی این اتفاق میافتد که آدمخوبها یکدیگر را میزنند و آدمبدها میآیند قاطی آدمهای خوب و باعث از بین رفتن شهر میشوند؛
و ظاهرا مافیای فوتبال را هم نمیشود از زمین بازی بیرون کرد، درست است؟
من خیلی راجع به این موضوع در فوتبال جنگ و دعوا کردم. آنهایی که فوتبالی هستند خوب میدانند که خیلی زیاد راجع به مافیای فوتبال، از جادوگری و جادوگربازی و زیرمیزی و زدوبندها صحبت کردم؛ ولی فایدهای نداشت. نمیدانم چطوری بگویم، اما در واقع دوستانی که در فوتبال بودند به نفعشان بود که مافیای فوتبال همیشه برنده باشد و متأسفانه در شهرِ فوتبالی که ما زندگی میکنیم همیشه مافیای فوتبال برنده بود. من جزو آدمهایی بودم که خیلی تلاش کردم یک شهر خوب برای فوتبال درست کنم، ولی مافیاها قدرتشان بیشتر بود و شهروندهای ما پای کار نیامدند؛ یعنی یک عده ترسیدند و عدهای هم گول خوردند؛ درست مثل اتفاقاتی که در همین بازی شبهای مافیا میافتد و گاهی شهروندها قربانی قدرت مافیا میشوند.
در زمین بیرحمِ بازی زندگی، مافیابودن بهتر است یا شهروندبودن؟
اگر این بازی را به زندگی تشبیه کنیم به نظر من بهترین شخصیت «شهروند ساده» است، اما اگر در شهر یک «کارآگاه» باشی به نظر من در زندگی به درد نمیخورد، در زندگی که کارآگاه باشی، ولی نتوانی استعلام «پدرخوانده» را بگیری این زندگی به چه دردی میخورد؟ شما دکتر یک شهر باشی، ولی گاهی اشتباهی یک مافیا را سیو (نجاتدادن) کنی چه فایدهای دارد؟ شما «شهردار» شهر باشی، ولی ندانی که الان باید به نفع چه کسی رأی بدهی؟ یا اصلا باید رأی را ملغی کنی یا رأی خروج بدهی؟! «روانپزشک» یک شهر باشی و ندانی باید به شهروند سکوت بدهی یا مافیا! شما «جانسخت» باشی، ولی فقط یک بار از شلیک مافیا در امان بمانی و در کل زندگیات دوبار بیشتر نتوانی استعلام بگیری! «حرفهای» هم همین طور؛ حرفهای باشی، اما اگر یکبار اشتباه کنی و به جای مافیا، شهروند را بزنی، خودت کشته میشوی؛ این نقشها به چه دردی میخورند؟!
تا امروز و آخرین قسمتی که از این برنامه پخش شده به شما نقش مافیا نیفتاده. بالاخره مافیا میشوید؟
بله، من ۹ دست بازی کردم. فصل مقدماتی، فینال و بعد هم فینال فینالیستها. در هر صورت تا قسمت فینال مافیابودن را تجربه نکردم، ولی در آخرین قسمت فینال، من مافیا هستم.
چرا مافیابودن سخت است؟
استرس شدیدی به آدم وارد میشود و به نظر من اصلا نمیتوانی مخفی کنی که مافیا هستی. خود من در همان قسمتی که نقش مافیا را بازی کردم هرکسی به چهرهام نگاه میکرد، میفهمید.
یعنی شهروندبودن از مافیابودن خیلی سادهتر است؟
وقتی شهروند هستی دلیلی ندارد چهرهات را پنهان کنی. تشخیص مافیا هم خیلی راحت است، ولی بعضی از افراد برای خودشان دستانداز درست و سختش میکنند. اصلا اینطور نیست. شما وقتی شهروندی، قرار است خودت باشی. بین ۱۲ بازیکن که ۸ نفر شهروند هستند و ۴ نفر مافیا فقط باید ثابت کنی که خودت هستی؛ بنابراین وقتی شهروندی باید این را به ۸ نفر ثابت کنی، اما وقتی مافیا هستی باید به ۸ نفر دروغ بگویی و گاهی وسط این دروغها سوتی میدهی.
یکی از اصلیترین مشکل بازیکنان در بازی مافیا این است که سخت به یکدیگر اعتماد میکنند، اما تقریبا از شروع بازی همه شهروندها پشت دست شما بازی میکنند در حالی که این احتمال که شما مافیا باشید هم وجود داشته. چطور اینقدر زود اعتماد شهروندها را جلب میکنید؟
طبیعتا وقتی شهروند هستی باید اعتماد آدمها را بهدست بیاوری، چون اگر اعتمادشان را جلب نکنی خودشان از بازی بیرونت میکنند. پس باید بتوانی با هر ترفندی که شده ۲، ۳ نفر را به سمت خودت جذب کنی. یادم نمیرود همان اولین دست بازی مقدماتی را که بازی کردم کامبیز دیرباز در همان برنامه گفت من پشت دست ارسلان قاسمی بازی میکنم و رفت پشت دست ارسلان و با اینکه همه ما شهروند بودیم، اما من را بیرون کردند. من از این دست فهمیدم که اگر میخواهی در شهر بمانی باید یار جمع کنی و یک عده بیایند پشت دستت بازی کنند. برای ماندن باید در شهر لیدر باشی و لیدربودن نیاز به صحبت و فکرکردن دارد؛ بنابراین از دست دوم بازیهای مقدماتی، من شروع کردم به یار جمعکردن و کامبیز دیرباز و سام درخشانی پشت دست من میآمدند.
بازی کدام یک از همگروهیهایتان را بیشتر دوست داشتید؟
من بازی خانم آشا محرابی را دوست داشتم، بسیار باهوش بود. حسین امیدی هم خیلی هوشمندانه بازی میکرد. مرحله فینال فینالیستها هم که من رسیدم حسین مهری و مجید واشقانی هم خوب بودند.
بهترین نقش در زندگی، شهروند ساده بودن است. در زندگی، کارآگاه باشی، ولی نتوانی استعلام «پدرخوانده» را بگیری چه فایدهای دارد؟ دکتر یک شهر باشی، ولی گاها به اشتباه مافیا را سیو (نجات دادن) کنی به چه کاری میآید؟ «شهردار» شهر باشی، ولی ندانی که الان باید به نفع چه کسی رأی بدهی؟ یا «جانسخت» باشی، ولی فقط یکبار از شلیک مافیا در امان بمانی و در کل زندگیات دو بار بیشتر نتوانی استعلام بگیری! حرفهای باشی، اما اگر یکبار اشتباه کنی و به جای مافیا، شهروند را بزنی، خودت کشته میشوی؛ این نقشها به چه دردی میخورند؟!
آقای عزیزی یکسری از مخاطبان این برنامه معتقدند در این بازی تقلب میشود و بعضی از بازیکنان تقلب میکنند. حتی در مورد شما هم عدهای میگویند که یکسری از عوامل پشت صحنه به شما آمار میدهند یا مثلا وقتی چشمهایتان را میبندید و سرتان را پایین میگیرید در واقع تقلب میکنید. جواب شما به این نقدها چیست؟
از پشت صحنه؟! ۱۲، ۱۳ تا دوربین آنجاست، بنابراین ۱۲ تا فیلمبردار، کارگردان، دستیار کارگردان، صدابردار، گریمور و عوامل دیگر برنامه پشت دوربینها ایستادهاند. وقتی یک نفر از آنها به من تقلب برساند بقیه بازیکنان نمیبینند؟!
من هم با شما موافقم. اینها نظراتی است که گاهی در فضای مجازی نوشته میشود. یادم است که در قسمت دوم بازی فینال که شما دکتر شهروندها بودید قبل از اینکه مافیا تصمیم بگیرد که کدام بازیکن را در شب بزند، شما خودتان را نجات دادید. اینکه دیگر امکان تقلب نداشت! البته برخلاف جمعیت قلیل منتقدان، اکثریت مخاطبان این برنامه شما را شگفتانگیز و خارقالعاده میدانند.
مردم لطف دارند. به هر حال نظرات است. مردم دوست دارند نظر بدهند، چون برنامه را میبینند و هزینه هم میکنند و طبیعتا حق دارند نظرات مثبت و منفیشان را هم بدهند؛ اما من خودم واقعا در هیچ قسمتی تقلبی از بازیکنان ندیدم. یادم است که در بازی فینال فرزاد حسنی با یک نفر دیگر مافیا بودند. من هم وسط اینها نشستم چطور از پشت صحنه به من تقلب میرسانند؟!
این دو تا مافیا کنار دست من را نمیبینند؟ این را هم به شما بگویم که ما در مرحله فینال فینالیستها بعد از دست اول که بازی کردیم از قسمت دوم به ما چشمبند دادند و گفتند چشمبند بزنیم. راستش من دیگر حالم بد شد، چون با چشمبند هم سه تا مافیا را معرفی کردم. واقعا ناراحت شده بودم و دوست نداشتم بازی را ادامه بدهم. بعد از دست سوم هم به محض اینکه از بازی خارج شدم رفتم فرودگاه و به تهران برگشتم. ما آمدیم دور هم تا یک بازی انجام بدهیم که «شو» است. اگر قرار است جنبه بازیکردن نداشته باشیم و به یکدیگر تهمت بزنیم که خیلی بد است.
یکی از انتقادات مردم به این برنامه اتفاقاتی است که در شب میافتد؛ در واقع وقتی چشمهای بازیکنان بسته است و آقای علیمردانی (گرداننده بازی) اسلحه را به مافیاها و حرفهایبازی میدهد و آنها هم با اکت و نمایش شلیک میکنند. در این مواقع صدا یا سایه بازیکنان، نقشها را لو نمیدهد؟
معمولا نه؛ چون کسی که این کار را میکند طبیعتا خودش را لو میدهد و هیچکس نمیخواهد لو برود.
اگر بخواهید فوتوفن این بازی را به ما و همه مافیابازها یاد بدهید به نظرتان چه چیزی از همه مهمتر است؟
بازی مافیا بازی بلوف و دروغ است. به نظر من در بازی مافیا دو چیز خیلی مهم است. یک اینکه خیلی خوب نگاه کنی و دوم اینکه گوش بدهی. چیزی که در بازی مافیا برای من مهم بود و خیلی هم روی آن تأکید داشتم این بود که من به آدمها نگاه میکردم و به حرفهایشان گوش میدادم و با توجه به همین موضوع حرفهای ضدونقیضشان مشخص میشد. به هر حال در بازی باید بلوف بزنی، این بلوف یا میگیرد یا نمیگیرد، بلوفهای من گرفت؛ مثلا در یک قسمت من به خانم سارا منجزی بلوف زدم که مافیاست و او هم دستوپایش را گم کرد و خودش سوتی داد؛ بنابراین وقتی بازی شروع میشد از نظر من همه آدمها مافیا بودند همین هم میشد که زوم میکردم روی یک نفر و بلوف میزدم و وقتی بلوف میزنی باید مشاهده کنی و ببینی دیگران اکت و واکنششان به بلوف تو چیست. یکسری از آدمها وقتی بلوف میزنی خیلی ساده و ناخواسته لایک (تأیید) میدهند. اینها شهروند هستند، چون میخواهند اثبات کنند که جزئی از شهر هستند، ولی مافیاها برای اینکه استرس دارند یک مقدار تودارتر هستند و گاهی هم دیسلایک (عدم تأیید) میدهند. برای همین من فکر میکنم آنچنان بازی سخت و عجیب و غریبی نیست فقط باید بازی کردن در هر زمینِ بازی را، بلد باشی.