۱۳۹۸/۰۱/۲۹
–
۵۱۰۴ بازدید
سلام علیکم .(یا ایها الذین امنوا لا تاْکلوا امْوالکمْ بیْنکمْ بالْباطل).لطفا ایه را با مسایل روز تطبیق دهید چون امروزه این ایه مخصوصا در مسایل اقتصادی زیاد دیده می شود
این آیه اشاره به یک اصل کلى و مهم اسلامى مى کند که در تمام مسائل اقتصادى حاکم است، و به یک معنى مى شود تمام ابواب فقه اسلامى را در بخش اقتصاد، زیر پوشش آن قرار داد، و به همین دلیل فقهاى بزرگ ما در بخشهاى زیادى از فقه اسلامى به این آیه تمسک مى جویند، مى فرماید:” اموال یکدیگر را در میان خود به باطل و ناحق نخورید” (وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ).در اینکه منظور از” باطل” در اینجا چیست، تفسیرهاى مختلفى ذکر کرده اند، بعضى آن را به معنى اموالى که از روى غصب و ظلم به دست مى آید دانسته اند.و بعضى اشاره به اموالى که از طریق قمار و مانند آن فراهم مى گردد.و بعضى آن را اشاره به اموالى مى دانند که از طریق سوگند دروغ (و انواع پرونده سازى هاى دروغین به دست مى آید).ولى ظاهر این است که مفهوم آیه عمومیت دارد و همه این مسائل و غیر اینها را شامل مى شود، زیرا” باطل” که به معنى زایل و از بین رونده است، همه را در بر مى گیرد، و اگر در بعضى از روایات، از امام باقر علیه السلام تفسیر به” سوگند دروغ”، و در روایتى از امام صادق علیه السلام تفسیر به” قمار” شده است، در واقع از قبیل بیان مصداقهاى روشن است.بنا بر این هر گونه تصرف در اموال دیگران از غیر طریق صحیح و به ناحق مشمول این نهى الهى است. تمام معاملاتى که هدف صحیحى را تعقیب نمى کند و پایه و اساس عقلایى ندارد مشمول این آیه است.همین معنى در سوره نساء آیه 29 با توضیح بیشترى خطاب به مؤمنان آمده است، مى فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ:” اى کسانى که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به باطل و از طرق نامشروع نخورید مگر اینکه تجارتى باشد که با رضایت شما انجام گیرد”.
استثناء تجارت، توأم با تراضى، در واقع بیان یک مصداق روشن از طرق مشروع و حلال است، و هبه و میراث و هدیه، وصیت و مانند آن را نفى نمى کند، زیرا آنها نیز از طرق مشروع عقلایى است.
جالب اینکه بعضى از مفسران گفته اند: قرار گرفتن آیه مورد بحث بعد از آیات روزه (آیات 182- 187) نشانه یک نوع همبستگى در میان این دو است، در آنجا نهى از خوردن و آشامیدن به خاطر انجام یک عبادت الهى مى کند، و در اینجا نهى از خوردن اموال مردم به ناحق که این هم نوع دیگرى از روزه و ریاضت نفوس است، و در واقع هر دو شاخه هایى از تقوا محسوب مى شود، همان تقوایى که به عنوان هدف نهایى روزه معرفى شده است «1».
ذکر این نکته نیز لازم است که تعبیر به” اکل” (خوردن) معنى وسیع و گسترده اى دارد که هر گونه تصرفى را شامل مى شود، و در واقع این تعبیر کنایه اى است از انواع تصرفات، و” اکل” یک مصداق روشن آن است.
سپس در ذیل آیه، انگشت روى یک نمونه بارز” اکل مال به باطل” (خوردن اموال مردم به ناحق) گذاشته که بعضى از مردم، آن را حق خود مى شمرند به گمان اینکه به حکم قاضى، آن را به چنگ آورده اند، مى فرماید:” براى خوردن قسمتى از اموال مردم به گناه، بخشى از آن را به قضات ندهید در حالى که مى دانید” (وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) «2».
” تدلوا” از ماده” ادلاء”، در اصل به معنى فرستادن دلو در چاه براى بیرون آوردن آب است و این تعبیر زیبایى است که در مواقعى که انسان تسبیب اسبابى مى کند که به منظور خاصى نایل گردد به کار مى رود.
در تفسیر این جمله دو احتمال وجود دارد:
نخست اینکه: منظور آن است که بخشى از مال را به صورت هدیه یا رشوه (و هر دو در اینجا یکى است) به قضات دهند که بقیه را تملک کنند، قرآن مى گوید:گر چه ظاهرا در اینجا به حکم قاضى مال را به چنگ آورده اید، ولى این اکل مال به باطل است و گناه.
دوم اینکه: منظور آن است که مسائل مالى را براى سوء استفاده به نزد حکام نبرید، مثل اینکه امانتى، یا اموال یتیم بدون شاهد نزد انسان باشد و هنگامى که طرف مطالبه مى کند، او را به نزد قاضى ببرند، و چون دلیل و شاهدى ندارد، اموالش را به حکم قاضى تملک کند، این کار نیز گناه است و اکل مال به باطل.
مانعى ندارد که آیه مفهوم گسترده اى داشته باشد که هر دو در جمله لا تدلوا جمع باشد، هر چند هر یک از مفسران در اینجا احتمالى را پذیرفته اند.
جالب اینکه در حدیثى از پیامبر اکرم ص مى خوانیم که فرمود: انما انا بشر و انما یاتینى الخصم فلعل بعضکم ان یکون الحن بحجته من بعض فاقضى له فمن قضیت له بحق مسلم، فانما هى قطعة من نار فلیحملها او لیذرها.
” من بشرى مثل شما هستم (و مامورم طبق ظاهر میان شما داورى کنم) گاه نزاعى نزد من طرح مى شود، و شاید بعضى در اقامه دلیل از دیگرى نیرومندتر باشد و من به مقتضاى ظاهر دلیلش به سود او قضاوت مى کنم اما بدانید چنان که من حق کسى را (بر حسب ظاهر) براى دیگرى قضاوت کنم (و در واقع مال او نباشد فکر نکنید چون پیامبر ص به نفع او حکومت کرده، براى او حلال است) آن قطعه اى از آتش است، اگر آتش را مى خواهد، آن را بپذیرد، و گرنه آن را رها سازد” «3»
نکته: رشوه خوارى بلاى بزرگ جامعه ها!
یکى از بلاهاى بزرگى که از قدیم ترین زمانها دامنگیر بشر شده و امروز با شدت بیشتر ادامه دارد، بلاى رشوه خوارى است که یکى از بزرگترین موانع اجراى عدالت اجتماعى بوده و هست و سبب مى شود قوانین که قاعدتا باید حافظ منافع طبقات ضعیف باشد به سود مظالم طبقات نیرومند که باید قانون آنها را محدود کند به کار بیفتد.
زیرا زورمندان و اقویا، همواره قادرند که با نیروى خود، از منافع خویش دفاع کنند، و این ضعفا هستند که باید منافع و حقوق آنها در پناه قانون حفظ شود، بدیهى است اگر باب رشوه گشوده شود قوانین درست نتیجه معکوس خواهد داد، زیرا اقویا هستند که قدرت بر پرداختن رشوه دارند و در نتیجه قوانین بازیچه تازه اى در دست آنها براى ادامه ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ضعفا خواهد شد.
به همین دلیل در هر اجتماعى، رشوه نفوذ کند، شیرازه زندگى آنها از هم مى پاشد و ظلم و فساد و بى عدالتى و تبعیض در همه سازمانهاى آنها نفوذ مى کند و از قانون عدالت جز نامى باقى نخواهد ماند لذا در اسلام مساله رشوه خوارى با شدت هر چه تمامتر مورد تقبیح قرار گرفته و محکوم شده است و یکى از گناهان کبیره محسوب مى شود.
ولى قابل توجه این است که زشتى رشوه سبب مى شود که این هدف شوم در لابلاى عبارات و عناوین فریبنده دیگر انجام گیرد و رشوه خوار و رشوه دهنده از نامهایى مانند هدیه، تعارف، حق و حساب، حق الزحمه و انعام استفاده کنند ولى روشن است این تغییر نامها به هیچ وجه تغییرى در ماهیت آن نمى دهد و در هر صورت پولى که از این طریق گرفته مى شود حرام و نامشروع است.
در نهج البلاغه در داستان هدیه آوردن” اشعث بن قیس” مى خوانیم که او براى پیروزى بر طرف دعواى خود در محکمه عدل على ع متوسل به رشوه شد و شبانه ظرفى پر از حلواى لذیذ به در خانه على ع آورد و نام آن را هدیه گذاشت على ع بر آشفت و فرمود:”
هبلتک الهبول ا عن دین اللَّه اتیتنى لتخدعنى؟ … و اللَّه لو اعطیت الاقالیم السبعة بما تحت افلاکها على ان اعصى اللَّه فى نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلته و ان دنیاکم عندى لاهون من ورقة فى فم جرادة تقضمها ما لعلى و لنعیم یفنى و لذة لا تبقى ” «4».
” سوگواران بر عزایت اشک بریزند، آیا با این عنوان آمده اى که مرا فریب دهى و از آیین حق باز دارى؟ … به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاى آنها است به من دهند که پوست جوى را از دهان مورچه اى به ظلم بگیرم هرگز نخواهم کرد، دنیاى شما از برگ جویده اى در دهان ملخ براى من کم ارزش تر است على را با نعمتهاى فانى و لذتهاى زودگذر چه کار؟ …”
اسلام رشوه را در هر شکل و قیافه اى محکوم کرده است، در تاریخ زندگى پیغمبر اکرم ص مى خوانیم که: به او خبر دادند یکى از فرماندارانش رشوه اى در شکل هدیه پذیرفته، حضرت بر آشفت و به او فرمود: کیف تاخذ ما لیس لک بحق؟! ” چرا آنچه حق تو نیست مى گیرى” او در پاسخ با معذرت خواهى گفت:” لقد کانت هدیة یا رسول اللَّه ” آنچه گرفتم هدیه بود اى پیامبر خدا.
پیامبر ص فرمود:” ا رأیت لو قعد احدکم فى داره و لم نوله عملا ا کان الناس یهدونه شیئا ؟”. اگر شما در خانه بنشینید و از طرف من فرماندار محلى نباشید آیا مردم به شما هدیه اى مى دهند؟ سپس دستور داد هدیه را گرفتند و در بیت المال قرار دادند و وى را از کار برکنار کرد «5».
اسلام حتى براى اینکه قاضى گرفتار رشوه هاى مخفى و ناپیدا نشود، دستور مى دهد قاضى نباید شخصا به بازار برود مبادا تخفیف قیمتها بطور ناخودآگاه روى قاضى اثر بگذارد و در قضاوت جانبدارى تخفیف دهنده را کند، چه خوب است مسلمانان از کتاب آسمانى خود الهام بگیرند و همه چیز خود را در پاى بت رشوه خوارى قربانى نکنند.
مساله رشوه در اسلام به قدرى مهم است که امام صادق ع در باره آن مى فرماید:” و اما الرشا فى الحکم فهو الکفر باللَّه العظیم”، اما رشوه در قضاوت، کفر به خداوند بزرگ است «6».
و در حدیث معروفى که از رسول خدا نقل شده چنین مى خوانیم:”لعن اللَّه الراشى و المرتشى و الماشى بینهما”، خداوند گیرنده و دهنده رشوه و آن کس را که واسطه میان آن دو است از رحمت خود دور گرداند «7».(8)
پی نوشتها :
1) اقتباس از تفسیر فى ظلال القرآن جلد 1، صفحه 252.
2) جمله” تدلوا” عطف بر” تاکلوا” است، بنا بر این مفهوم آن، لا تدلوا مى شود.
3) تفسیر فى ظلال القرآن جلد اول صفحه 252.
4) نهج البلاغه، خطبه 224.
5) الامام على ع جلد اول صفحه 155- 156.
6) وسائل الشیعه، جلد 12 حدیث 2 باب 5 من ابواب ما یکتسب به.
7) بحار الانوار، جلد 101 صفحه 274 حدیث 11 (باب الرشا فى الحکم).
8) ر. ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص: 4الی 6 .
استثناء تجارت، توأم با تراضى، در واقع بیان یک مصداق روشن از طرق مشروع و حلال است، و هبه و میراث و هدیه، وصیت و مانند آن را نفى نمى کند، زیرا آنها نیز از طرق مشروع عقلایى است.
جالب اینکه بعضى از مفسران گفته اند: قرار گرفتن آیه مورد بحث بعد از آیات روزه (آیات 182- 187) نشانه یک نوع همبستگى در میان این دو است، در آنجا نهى از خوردن و آشامیدن به خاطر انجام یک عبادت الهى مى کند، و در اینجا نهى از خوردن اموال مردم به ناحق که این هم نوع دیگرى از روزه و ریاضت نفوس است، و در واقع هر دو شاخه هایى از تقوا محسوب مى شود، همان تقوایى که به عنوان هدف نهایى روزه معرفى شده است «1».
ذکر این نکته نیز لازم است که تعبیر به” اکل” (خوردن) معنى وسیع و گسترده اى دارد که هر گونه تصرفى را شامل مى شود، و در واقع این تعبیر کنایه اى است از انواع تصرفات، و” اکل” یک مصداق روشن آن است.
سپس در ذیل آیه، انگشت روى یک نمونه بارز” اکل مال به باطل” (خوردن اموال مردم به ناحق) گذاشته که بعضى از مردم، آن را حق خود مى شمرند به گمان اینکه به حکم قاضى، آن را به چنگ آورده اند، مى فرماید:” براى خوردن قسمتى از اموال مردم به گناه، بخشى از آن را به قضات ندهید در حالى که مى دانید” (وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) «2».
” تدلوا” از ماده” ادلاء”، در اصل به معنى فرستادن دلو در چاه براى بیرون آوردن آب است و این تعبیر زیبایى است که در مواقعى که انسان تسبیب اسبابى مى کند که به منظور خاصى نایل گردد به کار مى رود.
در تفسیر این جمله دو احتمال وجود دارد:
نخست اینکه: منظور آن است که بخشى از مال را به صورت هدیه یا رشوه (و هر دو در اینجا یکى است) به قضات دهند که بقیه را تملک کنند، قرآن مى گوید:گر چه ظاهرا در اینجا به حکم قاضى مال را به چنگ آورده اید، ولى این اکل مال به باطل است و گناه.
دوم اینکه: منظور آن است که مسائل مالى را براى سوء استفاده به نزد حکام نبرید، مثل اینکه امانتى، یا اموال یتیم بدون شاهد نزد انسان باشد و هنگامى که طرف مطالبه مى کند، او را به نزد قاضى ببرند، و چون دلیل و شاهدى ندارد، اموالش را به حکم قاضى تملک کند، این کار نیز گناه است و اکل مال به باطل.
مانعى ندارد که آیه مفهوم گسترده اى داشته باشد که هر دو در جمله لا تدلوا جمع باشد، هر چند هر یک از مفسران در اینجا احتمالى را پذیرفته اند.
جالب اینکه در حدیثى از پیامبر اکرم ص مى خوانیم که فرمود: انما انا بشر و انما یاتینى الخصم فلعل بعضکم ان یکون الحن بحجته من بعض فاقضى له فمن قضیت له بحق مسلم، فانما هى قطعة من نار فلیحملها او لیذرها.
” من بشرى مثل شما هستم (و مامورم طبق ظاهر میان شما داورى کنم) گاه نزاعى نزد من طرح مى شود، و شاید بعضى در اقامه دلیل از دیگرى نیرومندتر باشد و من به مقتضاى ظاهر دلیلش به سود او قضاوت مى کنم اما بدانید چنان که من حق کسى را (بر حسب ظاهر) براى دیگرى قضاوت کنم (و در واقع مال او نباشد فکر نکنید چون پیامبر ص به نفع او حکومت کرده، براى او حلال است) آن قطعه اى از آتش است، اگر آتش را مى خواهد، آن را بپذیرد، و گرنه آن را رها سازد” «3»
نکته: رشوه خوارى بلاى بزرگ جامعه ها!
یکى از بلاهاى بزرگى که از قدیم ترین زمانها دامنگیر بشر شده و امروز با شدت بیشتر ادامه دارد، بلاى رشوه خوارى است که یکى از بزرگترین موانع اجراى عدالت اجتماعى بوده و هست و سبب مى شود قوانین که قاعدتا باید حافظ منافع طبقات ضعیف باشد به سود مظالم طبقات نیرومند که باید قانون آنها را محدود کند به کار بیفتد.
زیرا زورمندان و اقویا، همواره قادرند که با نیروى خود، از منافع خویش دفاع کنند، و این ضعفا هستند که باید منافع و حقوق آنها در پناه قانون حفظ شود، بدیهى است اگر باب رشوه گشوده شود قوانین درست نتیجه معکوس خواهد داد، زیرا اقویا هستند که قدرت بر پرداختن رشوه دارند و در نتیجه قوانین بازیچه تازه اى در دست آنها براى ادامه ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ضعفا خواهد شد.
به همین دلیل در هر اجتماعى، رشوه نفوذ کند، شیرازه زندگى آنها از هم مى پاشد و ظلم و فساد و بى عدالتى و تبعیض در همه سازمانهاى آنها نفوذ مى کند و از قانون عدالت جز نامى باقى نخواهد ماند لذا در اسلام مساله رشوه خوارى با شدت هر چه تمامتر مورد تقبیح قرار گرفته و محکوم شده است و یکى از گناهان کبیره محسوب مى شود.
ولى قابل توجه این است که زشتى رشوه سبب مى شود که این هدف شوم در لابلاى عبارات و عناوین فریبنده دیگر انجام گیرد و رشوه خوار و رشوه دهنده از نامهایى مانند هدیه، تعارف، حق و حساب، حق الزحمه و انعام استفاده کنند ولى روشن است این تغییر نامها به هیچ وجه تغییرى در ماهیت آن نمى دهد و در هر صورت پولى که از این طریق گرفته مى شود حرام و نامشروع است.
در نهج البلاغه در داستان هدیه آوردن” اشعث بن قیس” مى خوانیم که او براى پیروزى بر طرف دعواى خود در محکمه عدل على ع متوسل به رشوه شد و شبانه ظرفى پر از حلواى لذیذ به در خانه على ع آورد و نام آن را هدیه گذاشت على ع بر آشفت و فرمود:”
هبلتک الهبول ا عن دین اللَّه اتیتنى لتخدعنى؟ … و اللَّه لو اعطیت الاقالیم السبعة بما تحت افلاکها على ان اعصى اللَّه فى نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلته و ان دنیاکم عندى لاهون من ورقة فى فم جرادة تقضمها ما لعلى و لنعیم یفنى و لذة لا تبقى ” «4».
” سوگواران بر عزایت اشک بریزند، آیا با این عنوان آمده اى که مرا فریب دهى و از آیین حق باز دارى؟ … به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاى آنها است به من دهند که پوست جوى را از دهان مورچه اى به ظلم بگیرم هرگز نخواهم کرد، دنیاى شما از برگ جویده اى در دهان ملخ براى من کم ارزش تر است على را با نعمتهاى فانى و لذتهاى زودگذر چه کار؟ …”
اسلام رشوه را در هر شکل و قیافه اى محکوم کرده است، در تاریخ زندگى پیغمبر اکرم ص مى خوانیم که: به او خبر دادند یکى از فرماندارانش رشوه اى در شکل هدیه پذیرفته، حضرت بر آشفت و به او فرمود: کیف تاخذ ما لیس لک بحق؟! ” چرا آنچه حق تو نیست مى گیرى” او در پاسخ با معذرت خواهى گفت:” لقد کانت هدیة یا رسول اللَّه ” آنچه گرفتم هدیه بود اى پیامبر خدا.
پیامبر ص فرمود:” ا رأیت لو قعد احدکم فى داره و لم نوله عملا ا کان الناس یهدونه شیئا ؟”. اگر شما در خانه بنشینید و از طرف من فرماندار محلى نباشید آیا مردم به شما هدیه اى مى دهند؟ سپس دستور داد هدیه را گرفتند و در بیت المال قرار دادند و وى را از کار برکنار کرد «5».
اسلام حتى براى اینکه قاضى گرفتار رشوه هاى مخفى و ناپیدا نشود، دستور مى دهد قاضى نباید شخصا به بازار برود مبادا تخفیف قیمتها بطور ناخودآگاه روى قاضى اثر بگذارد و در قضاوت جانبدارى تخفیف دهنده را کند، چه خوب است مسلمانان از کتاب آسمانى خود الهام بگیرند و همه چیز خود را در پاى بت رشوه خوارى قربانى نکنند.
مساله رشوه در اسلام به قدرى مهم است که امام صادق ع در باره آن مى فرماید:” و اما الرشا فى الحکم فهو الکفر باللَّه العظیم”، اما رشوه در قضاوت، کفر به خداوند بزرگ است «6».
و در حدیث معروفى که از رسول خدا نقل شده چنین مى خوانیم:”لعن اللَّه الراشى و المرتشى و الماشى بینهما”، خداوند گیرنده و دهنده رشوه و آن کس را که واسطه میان آن دو است از رحمت خود دور گرداند «7».(8)
پی نوشتها :
1) اقتباس از تفسیر فى ظلال القرآن جلد 1، صفحه 252.
2) جمله” تدلوا” عطف بر” تاکلوا” است، بنا بر این مفهوم آن، لا تدلوا مى شود.
3) تفسیر فى ظلال القرآن جلد اول صفحه 252.
4) نهج البلاغه، خطبه 224.
5) الامام على ع جلد اول صفحه 155- 156.
6) وسائل الشیعه، جلد 12 حدیث 2 باب 5 من ابواب ما یکتسب به.
7) بحار الانوار، جلد 101 صفحه 274 حدیث 11 (باب الرشا فى الحکم).
8) ر. ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص: 4الی 6 .