۱۳۹۳/۰۴/۰۷
–
۹۰۱۱ بازدید
به چه کسی مسلمان می گویند؟ ویژگی های مسلمان چیست؟
مسلمان کسى است که بپذیرد: هیچ خدایى جز الله نیست و حضرت محمدصلى الله علیه وآله پیامبر خدا است. کسى که این دو را قبول داشته باشد و به زیان هم اقرار کند، مسلمان است. و همچنین مسلمان واقعی کسی است که تمامی مسلمانان از دست و زبان او آسیب و ضرر نبینند. با این ملاک، باید مسلمان واقعی کیست؟ اسلام مانند سواد داشتن است که داراى درجاتى است؛ کسى که سواد خواندن و نوشتن بلد باشد با سواد است و کسى هم که داراى درجه دکترى باشد باز هم باسواد است. اما درجه این دو با هم برابر است؟ درجات اسلام نیز همین طور است. چنان که اسلام را مى توان به اسلام ظاهرى و اسلام واقعى تقسیم کرد. از شرایط مهم مسلمان واقعى بودن دو چیز است: 1-عقیده و ایمان؛ یعنى عقیده داشتن به خداوند و صفت هاى نیک او، ایمان به نبوت پیامبران به ویژه حضرت محمد صلى الله علیه وآله عقیده به قیامت، بهشت، جهنم و… .
2-عمل، یعنى اگر کسى عقیده اش کامل باشد، ولى به دستورهاى خدا و پیامبر صلى الله علیه وآله عمل نکند، مسلمان واقعى نیست؛ مثلا اگر کسى زکات ندهد مسلمان واقعى نیست
هرچیزی از جمله اسلام، ارکانی دارد و شرایطی و ظاهری و باطنی و …
مسلمانی یک حد اقل هایی دارد و یک حد اکثرهایی و کمالی.
حداقل مسلمانی اقرار به وحدانیت خداوند و رسالت نبی اکرم صلی الله علیه و آله است. یعنی هر انسان بالغ عاقلی با این حد اقل ها در زمره مسلمانان محسوب می شود و احکام مسلمان مثل پاک بودن و قابل اعتماد بودن و حرمت جان و مال و عرض او و غیره شامل او می شود.
برای همین پیامبر صلی الله علیه و آله افرادی مثل ابوسفیان و معاویه و امثال آنان را با آنکه هرگز قلباً ایمان نیاوردند بعد از فتح مکه در زمره مسلمانان پذیرفت.
اما این فقط جنبه اجتماعی و دنیوی مسلمانی است. اما از جنبه اخروی و مقبولیت الهی شرایط دیگری لازم است که شرط کمال و قبولی اسلام شخص است.
مثل پایبندی به احکام و اطاعت از رسول خدا و جانشینان او و غیره که آیه قرآن قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَ لَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ إِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (حجرات 14)
اعراب ادعای ایمان کردند، بگو هنوز ایمان نیاورده اید و ایمان در دل هایتان وارد نشده است، بلکه بگویید اسلام آوردیم …). اشاره به همین نکته دارد.
اما اینکه این اسلام در آخرت از او قبول شود و مشمول رحمت خداوند قرار گیرد معلوم نیست. در روایات آمده است که مسلمانان چندین فرقه می شوند اما فقط یک فرقه از آنان اهل نجاتند و آن کسانی هستند که سفارشات پیامبر صلی الله علیه و آله در باره اهل بیت را مراعات کردند.جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: آری من مسلمانم.جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت: با من بیا…
پیرمرد بدنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت: چرا نگاه میکنید، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود.
پس مسلمان واقعی شخصی است که:
1- جَوَالَ الْفِکرِ -جَوْهَرِى الذِکرِ -کثِیراً عِلْمُهُ -عَظِیماً حِلْمُهُ
اندیشه اش بسیار متحرک و پویاست، ذاتاً متذکر و به یاد خداست، علم و دانشش فراوان، بردباری اش بزرگ است.
2- جَمِیلَ الْمُنَازَعَةِ -کرِیمَ الْمُرَاجَعَةِ -أَوْسَعَ النَاسِ صَدْراً -وَ أَذَلَهُمْ نَفْساً
خوش برخورد در کشمکش ، بزرگوار در بازگشت و پذیرش، سعه صدرش از همه بیشتر، و نفسش از همه خاکسارتر است.
3- ضِحْکهُ تَبَسُماً -وَ اجتماعه تَعَلُماً -مُذَکرَ الْغَافِلِ -مُعَلِمَ الْجَاهِلِ
خنده اش تبسم، گرد همایی اش برای تعلم و یادگیری، تذکردهنده به غافل، و آموزنده جاهل است.
4-لَا یوْذِى مَنْ یوْذِیهِ -وَ لَا یخُوضُ فِیمَا لَا یعْنِیهِ -وَ لَا یشْمَتُ بِمُصِیبَةٍ
به کسی که آزارش می کند آزاری نمی رساند و در آنچه به دردش نمی خورد وارد نشود و هیچ کس را به مصیبتی سرزنش و شماتت نمی کند.
5- وَ لَا یذْکرُ أَحَـداً بِغِیبَةٍ -بَرِیئـاً مِنَ الْمُحَرَمَاتِ -وَاقِفاً عِـنْدَ الشُبُهَاتِ
و هیچ کس را با غیبت یاد نمی کند، از کارهای حرام بیزار است، و در موارد شبهه قدم بر نمی دارد.
6- کثِیرَ الْعَطَاءِ -قَلِیلَ الْأَذَى -عَوْناً لِلْغَرِیبِ -وَ أَباً لِلْیتِیمِ
بخششش فراوان، آزارش بسیار کم – برای غریب و ناآشنا یاور ، و برای یتیم پدر است.
7-بُشْرُهُ فِى وَجْهِهِ -وَ حُزْنُهُ فِى قَلْبِهِ -مُسْتَبْشِراً بِفَقْرِهِ
شادابی و خرمی اش در چهره ، و حزن و اندوهش در دل، و به نیاز خود (به خدا) خرسند است.
8-أَحْلَى مِنَ الشَهْدِ -وَ أَصْلَدَ مِنَ الصَلْدِ -لَا یکشِ ُسِراً -وَ لَا یهْتِک سِتْراً
شیرین تر از عسل، و سخت تر از سنگ است، و هیچ رازی را فاش نسازد، و هیچ پرده ای را ندرد.
9- لَطِی َالْحَرَکاتِ -حُلْوَ الْمُشَاهَدَةِ -کثِیرَ الْعِبَادَةِ -حَسَنَ الْوَقَارِ
حرکاتش لطیف، دیدارش شیرین، عبادتش بسیار، وقارش نیکو است.
10- لَینَ الْجَانِبِ -طَوِیلَ الصَمْتِ -حَلِیماً إِذَا جُهِلَ عَلَیهِ
برخوردش نرم، سکوتش طولانی، اگر درباره او به نادانی رفتار شود حلیم و بردبار است.
11- صَبُوراً عَلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیهِ -یجِلُ الْکبِیرَ وَ یرْحَمُ الصَغِیر
بر کسی که به او بدی کرده است شکیبا است، بزرگ تر را گرامی داشته و به کوچک تر رحم می کند.
12-أَمِیناً عَلَى الْأَمَانَاتِ -بَعِیداً مِنَ الْخِیانَاتِ -إِلْفُهُ التُقَى وَ حِلْفُهُ الْحَیاءُ
بر امانت ها امین و از خیانت ها به دور است. همدم او تقوا و هم پیمان او شرم و حیاست.
13-کثِیرَ الْحَذْرِ -قَلِیلَ الزَلَلِ -حَرَکاتُهُ أَدَبُ -وَ کلَامُهُ عَجِیبُ
پرهیزش بسیار و لغزشش کم، حرکاتش مودبانه و گفتارش مایه شگفتی است.
14-مُقِیلَ الْعَثْرَةِ -وَ لَا یتَبِعُ الْعَوْرَةَ -وَقُوراً صَبُوراً -رَضِیاً -شَکوراً
از خطا و لغزش در می گذرد و در پی عیوب دیگران نمی رود – با وقار، صبور، خشنود و راضی، سپاسگزار است.
15-قَلِیلَ الْکلَامِ -صَدُوقَ اللِسَانِ -بَراً -مَصُوناً
کم حرف ، راست گفتار، نیکوکار، مصون و محفوظ است.
16- حَلِیماً -رَفِیقاً -عَفِیفاً -شَرِیفاً -لَا لَعَانُ وَ لَا کذَابُ
بردبار، رفیق و سازگار، پاکدامن، با شرافت است، لعن کننده و دروغگو نیست.
17- وَ لَا مُغْتَابُ -وَ لَا سَبَابُ -وَ لَا حَسُودُ -وَ لَا بَخِیلُ -هَشَاشاً بَشَاشاً
غیبت کننده نیست، دشنام نمی دهد، نه حسود است و نه بخیل، گشاده رو و شاداب است.
18- لَا حَسَاسُ وَ لَا جَسَاسُ -یطْلُبُ مِنَ الْأُمُورِ أَعْلَاهَا -وَ مِنَ الْأَخْلَاقِ أَسْنَاهَا
نه ظریف و حساس است و نه کنجکاو و جاسوس. از کار ها عالی ترین را طلب می کند و از اخلاق برجسته ترین را .
19- مَشْمُولاً بِحِفْظِ اللَهِ -مُوَیداً بِتَوْفِیقِ اللَهِ -ذَا قُوَةٍ فِى لِین
حفظ خدا شامل حال اوست. به توفیق الهی یاری شده است و در عین نرمش قوی است.
20- وَ عَزْمَةٍ فِى یقِینٍ -لَا یحِی ُعَلَى مَنْ یبْغِضُ -وَ لَا یأْثَمُ فِى مَنْ یحِبُ
و تصمیمش همراه با یقین، با کسی که دشمن باشد ستم نمی کند و درباره کسی که دوستش دارد به گناه نمی افتد.
21- صَبُورُ فِى الشَدَائِدِ -لَا یجُورُ وَ لَا یعْتَدِى -وَ لَا یأْتِى بِمَا یشْتَهِى
در سختی ها بسیار شکیباست، نه ستم می کند و نه تجاوز و هر چه دلش خواست انجام ندهد.
22-الْفَقْرُ شِعَارُهُ -وَ الصَبْرُ دِثَارُهُ -قَلِیلَ الْمَئُونَةِ -کثِیرَ الْمَعُونَةِ
جامه زیرینش نیاز-به خدا-و جامه زبرینش صبر و مقاومت، هزینه و زحمتش اندک، کمک و یاری اش بسیار است.
23- کثِیرَ الصِیامِ -طَوِیلَ الْقِیامِ -قَلِیلَ الْمَنَامِ -قَلْبُهُ تَقِى -وَ عِلْمُهُ زَکى
روزه داری او بسیار، قیام و عبادتش طولانی، خوابش کم، قلبش پرهیزکار و علم و دانشش پاکیزه است.
24-إِذَا قَدَرَ عَفَا -وَ إِذَا وَعَدَ وَفَى -یصُومُ رَغْباً -وَ یصَلِى رَهْباً
هنگامی که قدرت یابد عفو نماید و هنگامی که وعده دهد وفا نماید، با میل و رغبت روزه می گیرد و با ترس و خوف نماز می خواند.
25-وَ یحْسِنُ فِى عَمَلِهِ کأَنَهُ نَاظِرُ إِلَیهِ -غَضَ الطَرْفِ -سَخِى الْک ِ
چنان نیکو عمل می کند که گویا او را می بینند، دیده اش (از ناروا ) فرو بسته، دستش باسخاوت است.
26-لَا یرُدُ سَائِلاً -وَ لَا یبْخَلُ بِنَائِلٍ -مُتَوَاصِلاً إِلَى الْإِخْوَانِ -مُتَرَادِفاً إِلَى الْإِحْسَانِ
درخواست کننده ای را رد نکند و نسبت به دستاورد دیگران بخل نورزد، با برادران ارتباط و پیوستگی دارد، در نیکوکاری پیاپی اقدام کند.
27- یزِنُ کلَامَهُ وَ یخْرِسُ لِسَانَهُ -لَا یغْرَقُ فِى بُغْضِهِ -وَ لَا یهْلِک فِى حُبِهِ
سنجیده سخن می گوید و زبانش را می بندد، در خشم و دشمنی غرق نشود و در دوستی اش هلاک نگردد.
28-لَا یقْبَلُ الْبَاطِلَ مِنْ صَدِیقِهِ وَ لَا یرُدُ الْحَقَ مِنْ عَدُوِهِ -وَ لَا یتَعَلَمُ إِلَا لِیعْلَمَ وَ لَا یعْلَمُ إِلَا لِیعْمَلَ
باطل را از دوستش نمی پذیرد و در مقابله با دشمن حق را پایمال نمی کند، دانش را نمی آموزد مگر برای دانستن و آگاهی و نمی آموزد مگر برای عمل.
29-قَلِیلاً حِقْدُهُ -کثِیراً شُکرُهُ -یطْلُبُ النَهَارَ مَعِیشَتَهُ -وَ یبْکى اللَیلَ عَلَى خَطِیئَتِهِ
کینه اش اندک، شکر و سپاس بسیار، در روز به جست وجوی معاش می پردازد و در شب بر خطا و گناهش گریه می کند.
30-إِنْ سَلَک مَعَ أَهْلِ الدُنْیا کانَ أَکیسَهُمْ وَ إِنْ سَلَک مَعَ أَهْلِ الْآخِرَةِ کانَ أَوْرَعَهُمْ
اگر با اهل دنیا همراه شود زیرک ترین آنها و اگر با اهل آخرت همراه باشد پارساترین آنهاست.
31-لَا یرْضَى فِى کسْبِهِ بِشُبْهَةٍ -وَ لَا یعْمَلُ فِى دِینِهِ بِرُخْصَةٍ
در کسب خویش موارد شبهه را نمی پسندد و در عمل به دینش دنبال عذر و رخصتی نمی رود.
32-یعْطِ ُعَلَى أَخِیهِ بِزَلَتِهِ -وَ یرْضَى مَا مَضَى مِنْ قَدِیمِ صُحْبَتِهِ
با خطا و لغزش برادر دینی اش به عطوفت رفتار نماید و حق دوستی دیرینه را مراعات می کند.
________________________
منبع: بحارالانوار، جلد 67، ص210.
2-عمل، یعنى اگر کسى عقیده اش کامل باشد، ولى به دستورهاى خدا و پیامبر صلى الله علیه وآله عمل نکند، مسلمان واقعى نیست؛ مثلا اگر کسى زکات ندهد مسلمان واقعى نیست
هرچیزی از جمله اسلام، ارکانی دارد و شرایطی و ظاهری و باطنی و …
مسلمانی یک حد اقل هایی دارد و یک حد اکثرهایی و کمالی.
حداقل مسلمانی اقرار به وحدانیت خداوند و رسالت نبی اکرم صلی الله علیه و آله است. یعنی هر انسان بالغ عاقلی با این حد اقل ها در زمره مسلمانان محسوب می شود و احکام مسلمان مثل پاک بودن و قابل اعتماد بودن و حرمت جان و مال و عرض او و غیره شامل او می شود.
برای همین پیامبر صلی الله علیه و آله افرادی مثل ابوسفیان و معاویه و امثال آنان را با آنکه هرگز قلباً ایمان نیاوردند بعد از فتح مکه در زمره مسلمانان پذیرفت.
اما این فقط جنبه اجتماعی و دنیوی مسلمانی است. اما از جنبه اخروی و مقبولیت الهی شرایط دیگری لازم است که شرط کمال و قبولی اسلام شخص است.
مثل پایبندی به احکام و اطاعت از رسول خدا و جانشینان او و غیره که آیه قرآن قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَ لَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ إِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (حجرات 14)
اعراب ادعای ایمان کردند، بگو هنوز ایمان نیاورده اید و ایمان در دل هایتان وارد نشده است، بلکه بگویید اسلام آوردیم …). اشاره به همین نکته دارد.
اما اینکه این اسلام در آخرت از او قبول شود و مشمول رحمت خداوند قرار گیرد معلوم نیست. در روایات آمده است که مسلمانان چندین فرقه می شوند اما فقط یک فرقه از آنان اهل نجاتند و آن کسانی هستند که سفارشات پیامبر صلی الله علیه و آله در باره اهل بیت را مراعات کردند.جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: آری من مسلمانم.جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت: با من بیا…
پیرمرد بدنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت: چرا نگاه میکنید، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود.
پس مسلمان واقعی شخصی است که:
1- جَوَالَ الْفِکرِ -جَوْهَرِى الذِکرِ -کثِیراً عِلْمُهُ -عَظِیماً حِلْمُهُ
اندیشه اش بسیار متحرک و پویاست، ذاتاً متذکر و به یاد خداست، علم و دانشش فراوان، بردباری اش بزرگ است.
2- جَمِیلَ الْمُنَازَعَةِ -کرِیمَ الْمُرَاجَعَةِ -أَوْسَعَ النَاسِ صَدْراً -وَ أَذَلَهُمْ نَفْساً
خوش برخورد در کشمکش ، بزرگوار در بازگشت و پذیرش، سعه صدرش از همه بیشتر، و نفسش از همه خاکسارتر است.
3- ضِحْکهُ تَبَسُماً -وَ اجتماعه تَعَلُماً -مُذَکرَ الْغَافِلِ -مُعَلِمَ الْجَاهِلِ
خنده اش تبسم، گرد همایی اش برای تعلم و یادگیری، تذکردهنده به غافل، و آموزنده جاهل است.
4-لَا یوْذِى مَنْ یوْذِیهِ -وَ لَا یخُوضُ فِیمَا لَا یعْنِیهِ -وَ لَا یشْمَتُ بِمُصِیبَةٍ
به کسی که آزارش می کند آزاری نمی رساند و در آنچه به دردش نمی خورد وارد نشود و هیچ کس را به مصیبتی سرزنش و شماتت نمی کند.
5- وَ لَا یذْکرُ أَحَـداً بِغِیبَةٍ -بَرِیئـاً مِنَ الْمُحَرَمَاتِ -وَاقِفاً عِـنْدَ الشُبُهَاتِ
و هیچ کس را با غیبت یاد نمی کند، از کارهای حرام بیزار است، و در موارد شبهه قدم بر نمی دارد.
6- کثِیرَ الْعَطَاءِ -قَلِیلَ الْأَذَى -عَوْناً لِلْغَرِیبِ -وَ أَباً لِلْیتِیمِ
بخششش فراوان، آزارش بسیار کم – برای غریب و ناآشنا یاور ، و برای یتیم پدر است.
7-بُشْرُهُ فِى وَجْهِهِ -وَ حُزْنُهُ فِى قَلْبِهِ -مُسْتَبْشِراً بِفَقْرِهِ
شادابی و خرمی اش در چهره ، و حزن و اندوهش در دل، و به نیاز خود (به خدا) خرسند است.
8-أَحْلَى مِنَ الشَهْدِ -وَ أَصْلَدَ مِنَ الصَلْدِ -لَا یکشِ ُسِراً -وَ لَا یهْتِک سِتْراً
شیرین تر از عسل، و سخت تر از سنگ است، و هیچ رازی را فاش نسازد، و هیچ پرده ای را ندرد.
9- لَطِی َالْحَرَکاتِ -حُلْوَ الْمُشَاهَدَةِ -کثِیرَ الْعِبَادَةِ -حَسَنَ الْوَقَارِ
حرکاتش لطیف، دیدارش شیرین، عبادتش بسیار، وقارش نیکو است.
10- لَینَ الْجَانِبِ -طَوِیلَ الصَمْتِ -حَلِیماً إِذَا جُهِلَ عَلَیهِ
برخوردش نرم، سکوتش طولانی، اگر درباره او به نادانی رفتار شود حلیم و بردبار است.
11- صَبُوراً عَلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیهِ -یجِلُ الْکبِیرَ وَ یرْحَمُ الصَغِیر
بر کسی که به او بدی کرده است شکیبا است، بزرگ تر را گرامی داشته و به کوچک تر رحم می کند.
12-أَمِیناً عَلَى الْأَمَانَاتِ -بَعِیداً مِنَ الْخِیانَاتِ -إِلْفُهُ التُقَى وَ حِلْفُهُ الْحَیاءُ
بر امانت ها امین و از خیانت ها به دور است. همدم او تقوا و هم پیمان او شرم و حیاست.
13-کثِیرَ الْحَذْرِ -قَلِیلَ الزَلَلِ -حَرَکاتُهُ أَدَبُ -وَ کلَامُهُ عَجِیبُ
پرهیزش بسیار و لغزشش کم، حرکاتش مودبانه و گفتارش مایه شگفتی است.
14-مُقِیلَ الْعَثْرَةِ -وَ لَا یتَبِعُ الْعَوْرَةَ -وَقُوراً صَبُوراً -رَضِیاً -شَکوراً
از خطا و لغزش در می گذرد و در پی عیوب دیگران نمی رود – با وقار، صبور، خشنود و راضی، سپاسگزار است.
15-قَلِیلَ الْکلَامِ -صَدُوقَ اللِسَانِ -بَراً -مَصُوناً
کم حرف ، راست گفتار، نیکوکار، مصون و محفوظ است.
16- حَلِیماً -رَفِیقاً -عَفِیفاً -شَرِیفاً -لَا لَعَانُ وَ لَا کذَابُ
بردبار، رفیق و سازگار، پاکدامن، با شرافت است، لعن کننده و دروغگو نیست.
17- وَ لَا مُغْتَابُ -وَ لَا سَبَابُ -وَ لَا حَسُودُ -وَ لَا بَخِیلُ -هَشَاشاً بَشَاشاً
غیبت کننده نیست، دشنام نمی دهد، نه حسود است و نه بخیل، گشاده رو و شاداب است.
18- لَا حَسَاسُ وَ لَا جَسَاسُ -یطْلُبُ مِنَ الْأُمُورِ أَعْلَاهَا -وَ مِنَ الْأَخْلَاقِ أَسْنَاهَا
نه ظریف و حساس است و نه کنجکاو و جاسوس. از کار ها عالی ترین را طلب می کند و از اخلاق برجسته ترین را .
19- مَشْمُولاً بِحِفْظِ اللَهِ -مُوَیداً بِتَوْفِیقِ اللَهِ -ذَا قُوَةٍ فِى لِین
حفظ خدا شامل حال اوست. به توفیق الهی یاری شده است و در عین نرمش قوی است.
20- وَ عَزْمَةٍ فِى یقِینٍ -لَا یحِی ُعَلَى مَنْ یبْغِضُ -وَ لَا یأْثَمُ فِى مَنْ یحِبُ
و تصمیمش همراه با یقین، با کسی که دشمن باشد ستم نمی کند و درباره کسی که دوستش دارد به گناه نمی افتد.
21- صَبُورُ فِى الشَدَائِدِ -لَا یجُورُ وَ لَا یعْتَدِى -وَ لَا یأْتِى بِمَا یشْتَهِى
در سختی ها بسیار شکیباست، نه ستم می کند و نه تجاوز و هر چه دلش خواست انجام ندهد.
22-الْفَقْرُ شِعَارُهُ -وَ الصَبْرُ دِثَارُهُ -قَلِیلَ الْمَئُونَةِ -کثِیرَ الْمَعُونَةِ
جامه زیرینش نیاز-به خدا-و جامه زبرینش صبر و مقاومت، هزینه و زحمتش اندک، کمک و یاری اش بسیار است.
23- کثِیرَ الصِیامِ -طَوِیلَ الْقِیامِ -قَلِیلَ الْمَنَامِ -قَلْبُهُ تَقِى -وَ عِلْمُهُ زَکى
روزه داری او بسیار، قیام و عبادتش طولانی، خوابش کم، قلبش پرهیزکار و علم و دانشش پاکیزه است.
24-إِذَا قَدَرَ عَفَا -وَ إِذَا وَعَدَ وَفَى -یصُومُ رَغْباً -وَ یصَلِى رَهْباً
هنگامی که قدرت یابد عفو نماید و هنگامی که وعده دهد وفا نماید، با میل و رغبت روزه می گیرد و با ترس و خوف نماز می خواند.
25-وَ یحْسِنُ فِى عَمَلِهِ کأَنَهُ نَاظِرُ إِلَیهِ -غَضَ الطَرْفِ -سَخِى الْک ِ
چنان نیکو عمل می کند که گویا او را می بینند، دیده اش (از ناروا ) فرو بسته، دستش باسخاوت است.
26-لَا یرُدُ سَائِلاً -وَ لَا یبْخَلُ بِنَائِلٍ -مُتَوَاصِلاً إِلَى الْإِخْوَانِ -مُتَرَادِفاً إِلَى الْإِحْسَانِ
درخواست کننده ای را رد نکند و نسبت به دستاورد دیگران بخل نورزد، با برادران ارتباط و پیوستگی دارد، در نیکوکاری پیاپی اقدام کند.
27- یزِنُ کلَامَهُ وَ یخْرِسُ لِسَانَهُ -لَا یغْرَقُ فِى بُغْضِهِ -وَ لَا یهْلِک فِى حُبِهِ
سنجیده سخن می گوید و زبانش را می بندد، در خشم و دشمنی غرق نشود و در دوستی اش هلاک نگردد.
28-لَا یقْبَلُ الْبَاطِلَ مِنْ صَدِیقِهِ وَ لَا یرُدُ الْحَقَ مِنْ عَدُوِهِ -وَ لَا یتَعَلَمُ إِلَا لِیعْلَمَ وَ لَا یعْلَمُ إِلَا لِیعْمَلَ
باطل را از دوستش نمی پذیرد و در مقابله با دشمن حق را پایمال نمی کند، دانش را نمی آموزد مگر برای دانستن و آگاهی و نمی آموزد مگر برای عمل.
29-قَلِیلاً حِقْدُهُ -کثِیراً شُکرُهُ -یطْلُبُ النَهَارَ مَعِیشَتَهُ -وَ یبْکى اللَیلَ عَلَى خَطِیئَتِهِ
کینه اش اندک، شکر و سپاس بسیار، در روز به جست وجوی معاش می پردازد و در شب بر خطا و گناهش گریه می کند.
30-إِنْ سَلَک مَعَ أَهْلِ الدُنْیا کانَ أَکیسَهُمْ وَ إِنْ سَلَک مَعَ أَهْلِ الْآخِرَةِ کانَ أَوْرَعَهُمْ
اگر با اهل دنیا همراه شود زیرک ترین آنها و اگر با اهل آخرت همراه باشد پارساترین آنهاست.
31-لَا یرْضَى فِى کسْبِهِ بِشُبْهَةٍ -وَ لَا یعْمَلُ فِى دِینِهِ بِرُخْصَةٍ
در کسب خویش موارد شبهه را نمی پسندد و در عمل به دینش دنبال عذر و رخصتی نمی رود.
32-یعْطِ ُعَلَى أَخِیهِ بِزَلَتِهِ -وَ یرْضَى مَا مَضَى مِنْ قَدِیمِ صُحْبَتِهِ
با خطا و لغزش برادر دینی اش به عطوفت رفتار نماید و حق دوستی دیرینه را مراعات می کند.
________________________
منبع: بحارالانوار، جلد 67، ص210.