آئين حكومت داري از ديدگاه علي(ع)-(3)
آئين حكومت داري از ديدگاه علي(ع)-(3)
امور مالي
در عهد عمر كه فتوحات اسلام توسعه يافت و غنائم جنگي و جزيه و خراج رو به افزايش نهاد ضرورت تاسيس ديوان خراج براي ايجاد نظم در دخل و خرج و رسيدگي به حسابها بشدت احساس شد. بيت المال در مدينه و ساير بلاد اسلام تاسيس شد. هزينه هاي اداري و نظامي هر استان از درآمد همان استان پرداخت مي شد. اگر براي جنگ هزينه هاي فوق العاده اي پيش مي آمد كه از بنيه ماليه محل بيشتر بود از بيت المال مركزي پرداخت مي گشت.
در عهد عمر اراضي قابل كشت مصر و شام و عراق و جنوب ايران را زمين پيماني و مساحتي كردند و مساحت هر مزرعه و نوع خاك و نوع محصول و وضع آبياري هر زمين را معلوم و به تناسب اين اطلاعات خراج هر مزرعه را مشخص نمودند. در حوزه ي دجله و فرات شبكه آب رساني بر اساس تاسيسات عهد ساساني ادامه يافت، مالياتها تقريباً بر اساس عصر ساساني و بيزانس جمع آوري مي گشت منتهي از ماليات غلات كاسته مي شد.
تجارت را تشويق مي كردند و براي تسهيل تجارت دريائي بين مصر و عربستان كانال قديمي بين نيل و درياي سرخ توسعه داده شد و محصولات مصر با كشتي مستقيماً به بندر ينبع (نزديك مدينه) حمل مي گشت و موجب تخفيف در بهاي خوار و بار و غلات مي شد.
در عهد خلفا درآمد دولت اسلام از چهار راه عمده ذيل تامين مي شد:
– خمس غنائم جنگي كه مخصوصاً در عهد عمر و عثمان يعني در عصر فتوحات بسيار بود.
– زكات و صدقات طبق موازين شرعي.
– جزيه (معرَّب كلمه گزيت فارسي) مالياتي كه از ذّميان گرفته مي شد.
– خراج (معرب كلمه فارسي خراگ) كه از اراضي مزروعي گرفته مي شد.
جزيه و خراج كه دولتهاي ساساني و بيزانس نيز از اتباع خود مي گرفتند براي اهالي ايران و عراق و شام و مصر شناخته شده بود ليكن خمس و زكات و صدقات بكلي تازگي داشت. اهل ذمه جزيه را با تشريفات حقارت آميزي مي پرداختند و بعضي شهرها گاهي به دلائلي از پاره اي مالياتها معاف مي شدند. (1)
مندرجات نهج البلاغه صراحت دارد كه در عصر خلفاي پيشين (بخصوص عثمان)بي نظمي ها و خلاصه ولخرجي ها و تصرفات نابجا در اموال و اراضي عمومي زياد بوده است. از اينرو امام علي عليه السلام از روز اول زمامداري به جبران و ترميم خرابيهاي گذشته پرداخت، در استرداد اموال بيت المال و عزل و تبديل كارگزاران نادرست اقدام فوري نمود- گرچه به يورش و عصيان منتهي گشت- در كار انتخاب ماموران و اصلاح جمع و خرج اموال و تقسيم غنائم نهايت مراقبت را بعمل آورد و در كار ماموران جمع آوري خراج بازرسي دقيق مي فرمود. از اقدامات مهم و بي سابقه ي آن حضرت در اين زمينه آموزشهاي فني و رفتاري به تحصيلداران و كارگزارانبود. در اين زمينه ده ها دستور فردي و بخشنامه اي در نهج البلاغه آمده است. از آن جمله تعليماتي است كه ضمن فرماني به شرح ذيل براي مالك اشتر نخعي نامزد استانداري مصر نوشته است:
در كارگزاران خود بنگر و آنانرا بعد از دقت و آزمايش به خدمت منصوب دار، كسي را به دلخواه خود و بدون مشورت به شغلي مگمار زيرا خودرايي و كوتاه نظري در اين باره همه گونه ستم و خيانت را در خود جمع دارد. در ميان خانواده هاي درستكار و پيشقدم در اسلام جستجو كن و افراد با حيا و آزموده و لايق را پيدا كن. زيرا اخلاق اين گونه اشخاص از ديگران كريمتر و دامانشان پاكيزه تر است و طمع كمتر دارند و نظرشان درباره ي پايان كارها بهتر و عميق تر است.
وقتي چنين ماموريتي را پيداكردي بايد كه حقوق و مواجب كافي بايشان بدهي زيرا وقتي حقوق كافي داشتند آسوده خاطر مي شوند، نيرو مي يابند تا خويشتن را اصلاح كنند و از دستبرد زدن به اموالي كه در اختيارشان قرار مي گيرد بي نياز مي گردند و اگر در امر تو مخالفت يا در امانت تو خيانت ورزند حجت را بر ايشان تمام كرده اي.
پس كار ماموران را زير نظر داشته باش و ماموران مخفي كه راستگو و وفادار باشند برايشان بگمار زيرا مراقبت محرمانه وادارشان مي كند با رعيت به امانت و مهرباني رفتار كنند پيوسته مواظب دستياران خود باش تا اگر يكي از آنان خيانتي كرد و گزارشهاي ماموران مخفي عليه او نزد تو جمع آمد بدان شاهدان اكتفا كني و او را به سزاي كار زشتش برساني و خوار و بي مقدارش گرداني و داغ خيانت بر پيشاني او زني و قلاده ننگ و تهمت بر گردنش آويزي.
در كار خراج و خراج گزاران توجه مخصوص مبذول دار، زيرا اگر امر خراج و خراج گزار سروسامان و نظم داشته باشد همه در آسايش و راحت زندگي مي كنند چون زندگي همه مردم به خراج و خراج گزاران بستگي دارد.
و بايد كه براي آباداني زمين بيش از گرفتن خراج اهتمام ورزي زيرا ماليات جز با عمران و آباداني اراضي بدست نمي آيد. هر كس بدون توجه به عمران، خراج بستاند كشور را ويران و خلق خداي را هلاك كرده و خود او جز مدت كوتاهي بر سركار نمي ماند، اگر كشاورزان از سنگيني خراج، آفات آسماني، قطع آب رودخانه ها و انهار و قنوات، خشك سالي، باير شدن، باتلاقي شدن زمين بر اثر غرق، نزد تو شكايت آورند شايسته است بارشان را سبك و كارشان را اصلاح كني.
مبادا اين تخفيف و سبك ساختن دردهاي مردم بر تو سنگيني كند. اين كمكها در آباداني كشور و آراستن ولايت تو كوشش كنند؛ بعلاوه بر اثر عدل و دادي كه به خُرد و بزرگ ايشان روا داشته اي به تو و حكومت تو خوشبين و ثناخوان مي شوند و بر قوت و توانائيشان مي افزايد و موجب مي شود كه براي خود تكيه گاهي استوار بنا كني و از آن پس چه بسا كارهاي دشوار كه اگر حل و رفع آنها را به عهده ايشان واگذاري باطيب خاطر و شور و عشق بسيار واگذاري با طيب خاطر و شور و شوق و عشق بسيار انجام دهند. عمران و آباداني هرچه بهتر شود. باز بكوش تا آن آن را بيشتر كني؛ خرابي زمين مزروعي نتيجه ي تهي دستي صاحبان آنست. كشاورزان بر اثر آزمندي و مال دوستي واليان تهي دست مي شوند و واليان به سبب بدگماني به دوام قدرت و پند نگرفتن از حوادث روزگار، ستم بيش از حد روا مي دارند.
اين دستور مانند ساير فرامين اداري حضرت علي (ع) در درجه اول جنبه معنوي و اخلاقي دارد زيرا در نظر او تا قصد قربت به خداوند و خدمت به خلق در شغلي نباشد فاقد هرگونه ارزش و موجب وبال خواهد بود.
از عهد عمر براي حفاظت شهر مدينه از راهزنان و دزدان و براي هر شبگردي، تعدادي پليس استخدام شدند، و خود او نيز شبها در شهر مي گشت و امنيت و نظم را از نزديك زيرنظر داشت. اما حضرت علي (ع) نخستين خليفه ايست كه اداره پليس در مدينه تاسيس كرد و نخستين رئيس پليس (صاحب الشرطه) را برگزيد (بروايت اميرعلي از ابن خلدون و فن هامر). همچنين او كساني را به عنوان پليس مخفي (عين) برگزيد و به نقاط مختلف كشور پهناور اسلام فرستاد تا مرتباً گزارش كار ماموران و مردم را به او برسانند (نهج البلاغه، ص 406، چ بيروت).
به واليان نيز دستور داده بود كه مأموران اطلاعاتي استخدام كنند و آنانرا از جزئيات امور باخبر سازند. ولي خود او با اينكه در كوي و برزن و بازار و مسجد در شهري غريب پيوسته در ميان مردم بود هميشه تنها حركت مي كرد و هرگز از محافظ و سلاحدار استفاده ننموده، حتي شبها هم تنها به بازرسي مي رفت.
امور دفتري
نخستين دفتر ثبت و ضبط اسناد و بايگاني نامه هاي دولتي نيز در زمان اميرالمؤمنين تاسيس گرديد و پيش از او چنين نظمي وجود نداشت.
نامه هاي رسمي مهم را غالباً خود او مي نوشت و بعضي را هم، منشيان وي مي نوشتند. سجع مُهر او «لِلَّه الْمُلْكُ» و «نِعْمَ الْقَادِرُ اللهُ» بود كه بر نگينهايي از آهن، چيني، فيروزه، عقيق و ياقوت حكاكي كرده بودند. انگشتري را در دست راست مي كرد و همه ي اسناد را خود مهر مي نمود. چهار منشي به نامهاي: عبدالله بن ابي رافع و سعيد بن همداني و عبدالله بن جعفر بن ابي طالب و عبيدالله بن عبدالله بن مسعود داشت. سلمان فارسي نيز وظيفه ي حجابت و درباني او را عهده دار بود.
علاوه بر تاسيس دبيرخانه، سبك نامه نگاري نيز به دستور علي اصلاح شد. در اين باره به دبير خود عبيدالله بن ابي رافع دستور داد:
«اَلْقِ دَوَاتَك وَ اَطِلْ جِلْفَهَ قَلَمِكَ وَ فَرِّجْ بَيْنَ السُّطُورِ وَ قَرْمِطْ بَيْنَ الْحُروُفِ فَانَّ ذَلِكَ اَجْدِرُ بصَبَاحهِ الخَطِّ». (2)
در دوات خود ليقه بگذار و زبانه ي قلم را بلند بتراش و بين سطرها فاصله بده و حروف را نزديك هم بنويس كه موجب زيبايي خط خواهد بود.
نيز طي بخشنامه اي به كارگزاران خود دستور داد از اتلاف كاغذ و وقت، پرگويي و نوشتن مطالب غيرلازم در نامه هاي اداري اجتناب نمايند:
«اَدِقُوا اقْلَامَكُمْ وَ قَارِبُوا بَيْنَ سُطُورِكُمْ وَ احْذفُوا مِنْ فُضُولِكُمْ وَ اقْصُدُ و اقَصْدَ الْمَعَانيِ وَ ايَّاكُمْ وَ الْاكْثَارَ فَاِنَّ اَمْوالَ الْمُسْلِمينَ لا يَحْتَمِلُ الاِضْرَارَ». (3)
بعلاوه زبان عربي را كه با درهم شدن مليت ها و لهجه هاي گوناگون در صدر اسلام و رواج لحن و غلط در آن، بوسيله ي نو مسلمانان غير عرب راه تباهي و اضمحلال مي پيمود با وضع علم نحو به شكل يكي از زبانهاي كامل و با قاعده ي دنيا، نظير زبان سانسكريت درآورد و با سبك شيوا و خاص نظم و نثر خود و بكاربردن واژه ها و اصطلاحات ابداعي آنرا صورت كمال بخشيد تا جائي كه زبان مشترك همه ي مسلمانان عالم شد (الاقل در دوره ي ششصد ساله اموي و عباسي) و امروز بيش از صد ميليون نفر بدان سخن مي گويند و با اسلوب واحدي با آن چيز مي نويسند و يكي از شش زبان رسمي سازمان ملل متحد شده است. (پنج زبان ديگر: انگليسي، فرانسه، اسپانيائي، روسي، و چيني است).
درباره ي شرايط انتخاب دبيروان و وظايف و اهميت شغل ايشان نيز اوامري به واليان صادر فرموده كه اهم آنها در فرمان مالك اشتر بشرح ذيل است:
پس به امور دفتري بپرداز و كارهاي خود را به بهترين دبيران بسپار. ثبت و ضبط نامه هائي را كه حاوي نقشه ها و اسرار پنهاني تو است به كسي بسپار كه همه ي صلاحيت هاي اخلاقي را در خود جمع داشته باشد، كسي كه مقام، او را سركش و مغرور نسازد و به ستيزگي و مخالفت با تو در حضور جمع گستاخ نكند؛ و از عرض مكاتبات عاملان به تو و نوشتن پاسخاهايي كه دستور مي دهي غفلت نورزد و در آنچه براي تو مي گيرد يا آنچه از سوي تو مي دهد امانت را رعايت كند، پيماني كه از سوي تو منعقد مي كند و هر قراردادي را كه به سود تو است، سست و ضعيف نكند و از گشودن گره هر پيمان كه به زيان تو بسته شده عاجز نباشد و وظيفه و اندازه ي نفس خود را در كارها خوب بداند، كه هركس در شناخت خود جاهل باشد در شناخت ديگران نادان تر است. و نبايد كه دبيران را تنها به اتكاي هوس، فراست، اطمينان و حسن ظن خود برگزيني، زيرا بعض مردان با ظاهرسازي و خوش خدمتي و تملق بر هوش واليان سبقت مي گيرند و در پس ظاهر آراسته ي خود فاقد هرگونه صداقت و امانت و درستكاري مي باشند.
بهترين راه ارزشيابي دبيران وضع خدمت و رفتاريست كه با واليان پيش از تو داشته اند. آنگاه كساني را كه در ميان مردم اثر بهتري گذاشته و او را بيشتر به امانت داري مي شناسند برگزين. اين حسن انتخاب تو دليل آنست كه در پيشگاه خدا و نزد كسي كه ترا به ولايت گماشته فرمانبرداري شايسته هستي. براي هر قسمت از كارهايت يكي از اين دبيران مجرب را مامور كن كه قدرت و شجاعت كار داشته باشد و در برابر شغل هاي بزرگ از ميدان به در نرود و تراكم و كثرت كارها موجب پريشاني حواس او نشود. اينرا نيز بدان كه هر عيبي در دبيران تو باشد و تو خود را از آن به غفلت و ناداني بزني به حساب تو گذاشته مي شود.
پي نوشت ها :
1- براي توضيح بهتر رجوع شود به كتاب تاريخ مختصر عرب مسلمان، تاليف اميرعلي، ص 55-59، لندن، 1961 م.
2- نهج البلاغه صبحي صالح، ق 315.
3- خصال شيخ صدوق، چ طهران، ص 149، ص 110.
منبع: سالنماي النهج 1-5