پس از نوشكوفائي علم تجربي در غرب، دلباختگان مدرنيسم بطور افراطي دست به معنويت ستيزي و دين گريزي افراطي زدند و اين با گذشت دوره كوتاهي غرب را با بحران مواجه كرد. بشر خسته از لجام گسيختگي مدرنيته، دنبال راه نجات افتاد و اين را نه در بر گشت به آيين مسيحيت يافت زيرا نميخواست تاريكخانه قرون وسطي را دوباره تجربه كند. و نه از راه راست ميتوانست آگاهي يابد. پس به زعم او راه انحصار يافت در طريقي التقاطي! و آن عبارت بود از ارضاي نيازهاي معنوي و متافيزيكي از طريق تكنولوژي! و او سفينههاي فضايي و بشقاب پرندهها و … را اسباب صعود و ورود به بهشت آسايش و آرامش شمرد!!
و اين نياز به معنويت و ابداع راههاي نجات دري شد براي پديد آمدن دينهاي جديد. به طوريكه در نيم قرن اخير 173 دين و طبق آماري ديگر نزديك به 200 دين در طول 25 سال اخير در سراسر جهان تأسيس شدهاند.[1] كه شاخصه و دغدغه اصلي آنها مسايل عرفاني است.
اسلام تنها ديني بود كه اين نياز را به روش درست پاسخ داده است. نه بر دانش ستيزي قرون وسطايي ميتازد و نه معنويت گريزي مدرنيسم را مي ستايد. لذا ديني است ميانه رو، خاتم اديان و غير بديل.
نكته ديگر آنكه آيا ميتوان اين جنبشها را دين ناميد؟ پاسخ به اين پرسش با توجه به گوناگوني تعريف دين در اين مجال نميگنجد. ليكن آنچه ما را وادار ميكند تا اين نهضتها را دين بناميم اين نكته است كه جنبشهاي مذكور امروزه به عنوان يك دين فعاليت كرده و آنچه كه ترويج ميكنند را يك فعاليت ديني مينامند.
هيونز گيت Heaven,s gate آييني که توسط مارشال هيرف اپل وايت Marshall Gerff Applewhite (1997 ـ 1931)و بوني لونيتلس Bonnie Lu Nettles (1985 ـ 1927) بنيان گذاري شده است. و کتاب مقدس آن «كي و چگونه ميتوان از در بهشت وارد شد؛ How and When Heaven,s gate May Be Entered » نام دارد. اين گروه هنگامي افكار عمومي را متوجه خود كردند كه در 27 مارس 1997 دست به يك خودكشي دسته جمعي زدند. متوسط عمر اعضاي اين گروه 7/46 بود. اعضاي اين گروه در طي سالهاي 970 و نيز 1980 كه بلاچ[2] و تيلر[3] بر آنها تعليم ميدادند، هرگز از 200 نفر تجاوز نكرد. تعداد اعضا در ابتدا فعاليت اين گروه زياد ـ تقريباً 1000 نفر ـ بود. ولي كم كم رو به كاهش گذاشت.و پس از سال 1997م منقرض شده اند.
در 28 مارس 1977 مردم ايالات متحده آمريكا با 39 جسد در «رانچو سانتا في» در ايالت كاليفرنيا مواجه شدند كه خودكشي كرده بودند. اين گروه به يك تفكر ديني وابسته بودند و همگي لباس مشكي و كفني {پوششي} ارغواني كه نشان سوگ و غم است به تن كرده بودند. پس از چند روز اين قصه در رسانه دامنه يافت. البته گزارشهايي كه در اين زمينه منتشر ميشد غير كامل و حتي غير واقعي بود. مثلاً گفتند اكثر اعضاي اين گروه خودكشي كرده بين 18 و 24 سال بودند يا اينكه همه آنها مرد بودند و … . همه اين گزارشها به نيت تخريب چهره تفكر ديني انجام ميشد.
راز اين خودكشي دسته جمعي اين بود كه اپل وايت به 39 نفر گفته بود كه خودش بخاطر سرطاني كه داشت خواهد مرد { خودكشي خواهد كرد} لذا آنها را متقاعد كرده بود كه اگر هنگام كشته شدنش، آنها هم به او ملحق شوند ستاره دنباله داري به نام هيل باب خواهد آمد و آنها را به دنياي جاويدان خواهد برد. پيش شرط ورود به آن سفينه فضائي منحصر در رهايي از بدن بود. او به آنان لباس يكرنگي پوشاند سر همه را تراشيد و ممنوع كرد از اينكه يكديگر را با ضمير «او» صدا كنند. براي آنان ازدواج و مسائل جنسي و نوشيدنيهاي مستي آور را منع كرد و ملزم كرد تا همه مايملك شان را به اين دين ببخشند. بالاخره همه بار سفر بسته و با خود پاسپورت و مقداري كمي دلار، برداشتند.
مارشال هيرف اپل وايت در يك حلقه ويدئويي كه آن را سي ان ان بدست آورده بود. سعي دارد در سال 1992 «راهي به سوي آسمان و بهشت» را به عنوان چهره روشنفكري خود تبيين كند. او توضيح ميدهد كه چگونه خود و هم دانشكدهاي اش ـ بوني لو تر وسدال ملقب به تي ـ حدود صد دانشجو را متقاعد كردهاند كه به نيت رهائي از قلمرو انساني {ملكي} و دستيابي به قلمرو آسمان و بهشت {ملكوتي}، خانوادههايشان را ترك نموده و در سال 1975 به اين دو ملحق شدهاند.[4]البته اين گروه با يك حادثه كم رنگتر از اين قبلاً نيز خبر ساز شدند. يعني در سال 1975 بيست نفر از مردم ولدپرت را متقاعد كردند كه ترك خانواده نموده و با كلورداي شرقي بروند تا در آنجا سفينهاي فضايي را ببينند. اين دو رهبر دين هيونز گيت ادعا كردند كه بين اين سفينه فضائي و قلمرو بهشتيان {عالم ملكوت} ارتباطي است. البته هنگامي كه اين سفينه نيامد. اين گروه با شرمساري فعاليتهاي عمومي خود را متوقف كرده و تا سال 1993 ظاهر نگشتند.
در يك حلقه ويدئويي بدست آمده كه دو سال پيش در آريزونا ضبط شده است اپل وايت واكنش خانواده افرادي كه به اين گروه عضو شدهاند را چنين بازگو ميكند: در نظر مردم گويي افراد گروه مسحور واقع شده و به راه انحرافي كشيده شدهاند.
بيوگرافي بنيانگذاران
اپل وايت متولد 1931 فرزند كشيش پروتستاني است. هنگام نوجواني اپل وايت خواست تا در كار وعظ باشد ولي استعداد او در موسيقي بود. چون صداي خوبي داشت حتي چندين اجرا نيز داشته و دانشگاه «اس تي دوماس» در هوستن موسيقي تدريس كرد. در سال 1960 يك زندگي عادي داشت. او رئيس گروه موسيقي كر كليساي اس تي ماركس در هوستن را بر عهده داشت.
او ازدواج نمود و داراي دو فرزند شد. اما سال 1972 خانوادهاش را ترك گفت. او يك خانم پرستار 44 سالهاي به نام بوني لونيتلس را ديد تا شايد زندگيش را تغيير بخشد. خواهر اپل وايت ميگويد: برادرم كه در هوستن ميزيست ناراحتي قلبي داشت به طوريكه بالاخره به بيمارستان منجر شد ودر حالتي که او مشرف به مرگ بوده است، يكي از پرستاران او را متقاعد كرده بود كه از تواناييهاي او ميتوان در يك گروه متافيزيكي استفاده كرد. اين پرستار با ديدار و صحبت با او، وي را جذب اين گروه نمود به طوريكه پس از مدتي اين دو رهبر اين گروه شدند. البته اپل وايت هميشه پرستار را رهبر ارشد معرفي ميكرد. مدتي اين دو با هم ـ البته بدون رابطه جنسي ـ زندگي كردند تا اينكه نيت ليس در 1985 مرد.
در سال 1974 اين دو در هارلينگن ايالت تگزاس دستگير و محكوم به دزدي كارتهاي اعتباري و خودرو شدند. بلافاصله پس از دستگيري اپل وايت و نيتليس رابطه خود از يكديگر بريدند. اپل وايت و نيت ليس در اين مدت نامشان را به ترتيب ابتدا به «بو»[5] و «پيپ»[6] و سپس به «تي»[7] و «دو»[8] تغيير دادند.
اين گروه در طول دوازده سال حياتش به نامهاي متعددي شهرت يافته است كه آخرين اسمش هيونزگيت است. در اين اواخر ديگر خود گروه به خودشان نام نميدادند. البته بيشتر اين اسامي از طرف خود اين گروه نبوده است. روبرت بلاج[9] جامعه شناس، كه در مورد اين گروه مطالعات زيادي دارد، كيش اين گروه را «دين بشقاب پرندهاي بو و پيپ»[10] نامگذاري كرده است. او اپل وايت را كسي ميداند كه مدتي در حال ترديد در بين علاقه جنسي به جنس موافق و مخالف بود. او با هيچ كس راحت نبود جز با نيتلس كه علاقههاي جنسي اپل وايت را تخريب نميكرد. كم كم رابطه خود را از هم قطع نمودند در اين مدت آنها به تخيل و مسائل متافيزيكي به طور خصوصي مي پرداختند.
آغاز ادعاي نبوت و تبليغ آن
در سال 1973 آنها هوستن را ترك كرده و چند ماهي به سفر پرداختند تا اينكه در ساحل اريگون باز به يكديگر رسيدند. اينجا بود كه اپل وايت ادعا كرد كه الهامي دريافت كرده است كه براي هر دوتايشان آمده است. بالاخره بعد از 1260 روز سلوك معنوي در مسير دريافت حقيقت به پيامبري اين دين نايل گشتند. البته براي تداوم اين الهامات ـ به زعم اپل وايت ـ بايد از راه معراج به بهشتي باشد كه در ابرهاي آسمانهاست. به گمان او مراد از ابرها سفينههاي فضايي است.
اين دو قصد كردند كه اين مكاشفات را بازگو كنند اين هنگام بود كه نامشان را به بو و پيپ تغيير دادند اين چيزي بود كه منتقدان را به خلوص نيت آنها مشكوك كرد.
نخستين موفقيتشان در لس انجلس بود كه به دانشجويان متافيزيك سخنراني نمودند و حدود دوازده نفر به آيينشان روي آوردند و در موارد ديگر نيز توانستند 150 پيرو پيدا كنند. اين گروه در سال 1975 در بين مردم به سر زبانها افتادند. يعني زماني كه چندين نفر را وادار به ترك خانه جهت سفر به قلمرو بهشتي نموده بودند. تحليل گران اين واقعه را يك شستشوي مغزي جوانان دانستند. زيرا اين دو از بحران ديني جوانان بخاطر مواجه با جنبشهاي فرقههاي متعدد فرصت طلبي كردند.
در ادامه تبليغ به دينور ـ جايي كه بيشترين پيرو را پيدا كردند ـ رفتند. سپس پيروان خود را به گروههاي كوچكي ـ با آموزشهاي ابهام آميز ـ تقسيم كردند و با تعليم مسائلي مبهم به آنان راه سلوك را ياد دادند. اينان اعلان كردند كه به صحرا ميروند تا خود را به روز رستاخيز آماده سازند. روز صعود به بهشت. و اين جز با كشته شدن آن ميسر نخواهد شد.
مدتي اين دو از چشم پيروان نهان گشتند لذا عدهاي از پيروانشان سرگردان و به فرقههايي تقسيم شدند. زيرا ديگر هيچ پيامي را از آنان دريافت نكرده بودند. خيليها سعي كردند تا نوكيشان را نگه دارند ولي بيشتر از آنكه نيرو جمع كنند، پراكنده شد. در مدت غيبت اين دو رهبر بيش از 2000 پيرو از اين گروه كنار كشيدند. هر چند در اين مدت شايعهاي شد كه از طريق پست ميتوان با آنها (اپل وايت و نيتلس) تماس گرفت.
عقايد:
اين دو معتقد بودند كه كشته خواهند شد و بدنشان بعد از سه يا سه و نيم روز به بهشتي كه در ابرهاست نايل خواهد شد. و وسيله نجات آنها هم بشقاب پرنده خواهد بود. البته اين مطلب بين پيروانشان زياد مقبول نيافتاد. بلاچ مينويسد: كساني كه به اين باور نبودند تشويق به اخراج از گروه ميشدند.
همانگونه كه تحليل گران اين دين معتقدند برخي از آموزههاي اين دين برگرفته از سنت مسيحي است. زيرا افزون بر اينكه پدر اپل وايت يك روحاني مسيحي بوده خود او نيز انگيزه وعظ ديني داشته است. لذا پس از گرفتن ليسانسش در سال 1952 باز به مطالعات ديني روي آورد. هر چند بسيار كوتاه بود. مثلاً اين دو معتقدند كه هر دوي آنها موجودات فرا خاكي هستند و آمدهاند تا خود را قرباني گناهان بشر كنند اين چيزي است كه از كلام مسيحي رنگ گرفته است.
اعتقاد او به مسائل متافيزيكي، و انحصار راه نجات در سفر با سفينههاي فضائي، متأثر از تلقينات نتليس و آرائي است كه درباره بشقاب پرندهها بيان ميشود. حتي آنها به خاطر باورهايي كه درباره بشقاب پرنده داشتند يك دفتر مربوط به امور فضائي را مركزي براي فعاليتهاي خود برگزيدند.
يك ميراث مالي اين گروه را از بحران اقتصادي نجات داد تا توانستند به دو شهر دينور و دالاس فورت رفته و در هر دو خانهاي اجاره كنند. اين كوچ نشيني بعداً يكي از منشهاي زندگي پيروان اين آئين شد.
رفتار شناسي و روش سلوك
منش سلوك در اين دين در طول حيات اين گروه با تغييراتي مواجه شده است. البته ركن اصلي همه اين موارد، عدم دلبستگي به دنيا است. از اموري كه در اين دين بايد رعايت شود تا نجات حاصل شود به امور زير ميتوان اشاره كرد:
تجرد و امتناع از ازدواج؛ اگر سخن روبرت بلاچ جامعه شناس ـ محقق چندين ساله درباره اين دين ـ را بپذيريم كه ميگويد: اپل وايت كسي بود كه مدتي در حال ترديد در بين علاقه به جنس موافق و مخالف بود و او با هيچ كس راحت نبود جز با نيتلس زيرا تنها وي علاقههاي جنسي اپل وايت را تخريب نميكرد؛ خواهيم فهميد كه بحرانهاي جنسياش در پديد آمدن اين باور مؤثر بوده است. البته تجرد و امتناع از ازدواج در الهيات مسيحي و نيز عرفان شرقي مطرح است. كه طبق نظر تحليلگران اين دين متأثر از مسيحيت و عرفانهاي شرقي است.
تغيير دادن اسم ديگري؛ شايد به همين خاطر بود كه ايشان چندين بار تغيير نام داده و حتي به پيروان خود در آن سفر سفارش كردند تا با ضمير يكديگر را نخوانند.
كنترل و محدودسازي رفتار با ديگران؛ شايد اين منش عزلت و محافظه كاري ناشي از مشكلات رواني اپل وايت به ويژه بيماري مشرف به مرگ او باشد كه منجر به ترك خانواده شد. افزون بر اينكه دستگيريها به خاطر بزه ارتكابي و اخراج از دانشگاه اس تي توماس به دليل رسوائياش در گردآوري دانشجويان ذكور؛ و مهمتر از همه، نگرش منفي مردم به اعضاي اين گروه، ميتواند از علل اعتقاد به اصل «عزلت گزيني و عدم ارتباط با مردم» باشد. به زعم روبرت بلاچ رفتارهاي سلوكي اينان بيشتر درونگرا بود تا بيرون گرا. به عقيده او برنامههاي متافيزيكي تلويزيون در رفتارهاي اينان خيلي مؤثر بود زيرا اينان بيشتر علاقه مند سريال «مسافران ستاره»[11] بودهاند كه به برجسته سازي مسائل متافيزيكي ميپردازد.
تراشيدن موي ديگري؛ اعطاي مايملك خود به ديگران؛ پرهيز از مشروبات الكلي؛ اين سه نيز از مواردي است كه در سفر معروف اپل وايت پيروانش را به انجامش ملزم كرد. البته اينها نيز برگرفته از الهيات مسيحي و عرفان شرقي است.
بنابر اظهار محققين اين كيش، اسناد و مدارك فراواني بجاي گذاشتند كه روند آغاز، رشد و انقراض آنها را بيان ميكند.
طبق تحليل فريد كلوثي[12] استاد مطالعات اديان دانشگاه پيترزبورگ، نياز به اجتماع و نبود جامعه سالم سبب گرايش به اين اديان است.
منابع زير جهت آشنايي بيشتر: همه اين سايتها به زبان انگليساند.
http://www.religiousmovements.lib.virginia.edu/nrms/heavensgate – miror/book.htm
http://www.rickross.com/reference/heavensgate/gat – overview.html
http://www.ufos-unbound.com/ufos/ufo-cults.htm
http://www.faculty.arts.usf.edu/nicels/visions.html
http://www.freakylinks.ws/religion.htm
http://www.cesnur.org
http://www.wave.net/upg/gate/heavensgate.html/http://www.cultawarenessnetwork.org
http://www.rossinst.com/about.htm
پي نوشت ها:
[1] . سخنراني دكتر حامد ناجي، استاد فلسفه اسلامي دانشگاه اصفهان در همايش عرفان، اسلام، ايران و انسان معاصر ـ به نقل از خبرگزاري مهر http:/www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=158016 ـ واژه Heaven هم به معناي آسمان است و هم به معناي بهشت. در اينجا مراد وصول به بهشت موعود و ملكوت خداست. چنانكه معناي مجازي اين واژه نيز همين ميباشد.
[2] . Blach.
[3] . Taylor.
[4] . http://wwww.cnn.com/US/9703/28/suicide.soundpage/index.html
[5] . Bo
[6] . Peep
[7] . Ti
[8] . Do
[9] . Robert Balch
[10] . Bo and Peep UFO Cult
[11] . the Star Trek TV Series
[12] . Fred Clothy