آثار حسد و درمان آن
آثار روحی و معنوی
1. ظلم به خویشتن
بی گمان مهم ترین اثر حسادت متوجه روح و روان خود حسود می شود. اوست که از نظر جسمی و روحی بیش ترین آسیب را می بیند و این گونه به خود ظلم می کند. ظلم سه طرف دارد و مانند علم نیست که بتوان از اتحاد عالم و معلوم و علم و یا عاقل و معقول و عقل سخن گفت؛ بلکه ظالم همیشه غیر از مظلوم است. این بدان معناست که انسان با حسادت خویش به آن بخش از روح الهی ضربه می زند که امانت در پیش اوست. هر گونه تصرف در روح الهی به معنای تصرف در ملک دیگری است. ازاین روست که از آن به ظلم یاد شده است. پس حسود هم ظالم به خود است و هم ظالم در حق خداوند است که در مال خداوند و ملکش تصرف می کند. امیرالمومنین (ع) می فرماید: ما رَأَیْتُ ظالِماً أَشْبَهَ بِمَظْلُومٍ مِنَ الْحاسِدِ؛ هیچ ظالمی را از حسود، شبیه تر به مظلوم ندیدم. (1)
امام صادق (ع) نیز به حسود هشدار داده و فرموده است: اَلْحاسِدُ یَضُرُّ بِنَفْسِهِ قَبْلَ اَنْ یَضُرَّ باِلْمَحْسُودِ ؛ شخص حسود قبل از اینکه به محسود زیان برساند به خود زیان میرساند. (2) امام على (ع) می فرماید که حسود خودش را می کشد. یعنی به خودش ظلم می کند و اندک اندک زندگی خود را نابود کرده و به شکلی خودکشی می کند. ایشان می فرماید: لِلّهِ دَرُّ الحَسَدِ ما اَعدَلَهُ! بَداَ بِصاحِبِهِ فَقَتلَهُ؛ آفرین بر حسادت! چه عدالت پیشه است! پیش از همه صاحب خود را مى کشد. (3)
2. فقدان دوست
حسود دوستان خلیل خود را از دست می دهد. یعنی دوستانی که با او سلیم و صادق هستند و بی شیله و پیله با او دوستی می ورزند و قلبشان را برای دوست خالی می کنند و کسی دیگر را در آن جا نمی دهند. چنین دوستانی هرگز نصیب حسود نخواهد شد و خلیلی برای خود نخواهد یافت. امیرالمومنین می فرماید: اَلْحَسُودُ لا خلال لَهُ؛ حسود، دوستی خلیل ندارد. (4)
3. حسود بدترین رفیق
اگر رفیق و همراه کسی باشد رفق و مدارا ندارد؛ زیرا بیش ترین آسیب را به رفقای خودش می زند و از همین روست که قابل دوستی نیست و امیرمومنان (ع) نیز می فرماید: بِئْسَ الرَّفیقُ اَلْحَسُودُ ؛ چه بد رفیقی است حسود. (5)
4. عذاب دایمی
حسود همواره گرفتار یکی از دو عذاب مادی و جسمی و دنیوی و اخروی است. امیرالمومنین (ع) در این باره می فرماید: اَلحَسَدُ أَحَدُ الْعَذابَینِ؛ حسادت، یکی از دو عذاب بزرگ است. (6)
5. خوره دین
حسد را خوره دین و ایمان دانسته اند. در حدیث است که: إنَّ الْحَسَدَ یَأکُلُ الْایمانَ کَما تَأکُلُ النّارُ الْحَطَبَ؛ حسد ایمان را میخورد همانگونه که آتش هیزم را از بین میبرد. (7) در حدیث دیگری امام صادق (ع) فرمود: آفَة الدِّیْنِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَالْفَخْرُ؛ آفت دین سه چیز است: حسد، خودبینی و به خود بالیدن. (8)
در روایات دیگری میخوانیم که حسد دین را از بین میبرد: قالَ رَسُولُاللهِ (ص) ذاتَ یَوْمٍ لِاَصْحابِهِ: اَلا إنَّهُ قَدْ دَبَّ اِلَیْکُمْ داءُ الْاُمَمِ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ هُوَ الْحَسَدُ لَیْسَ بِحالِقٍ الشَّعْرِ لٰکِنَّهُ حالِقُ الدّینِ؛ روزی رسول خدا (ص) به یاران خود فرمود: آگاه باشید که بیماری امّتهای پیشین که همان بیماری حسد باشد شما را نیز فرا گرفته است. حسد زدایندهٔ موی تن نیست بلکه دین انسان را ریشهکن میکند. (9)
امیر مؤمنان (ع) فرمودند: وَ لا تَحاسَدُوا فَإنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْایمان کَما تَأْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ؛ حسد نورزید که حسد ایمان را بر باد میدهد آنچنانکه آتش هیزم را خاکستر میکند. (10)
6. ریشه کفر
مسلمان اگر گرفتار حسادت شود سرانجامش کفر و بی دینی خواهد بود. بنابراین باید از کفر ترسید و از حسادت دست برداشت و خود را درمان کرد. امام صادق (ع) فرموده است: اُصُولُ الْکُفِرْ ثَلاثة: ألْحِرْصُ وَالْإسْتِکْبارُ وَالْحَسَدُ؛ ریشههای کفر سه چیز است: حرص، تکبّر و حسد. (11)
7. ندامت و پشیمانی
حسود و اقدام برخاسته از حسد، درپىدارنده ندامت و پشیمانى خواهد بود. این ندامت در دنیا و یا آخرت خواهد بود و این گونه نیست که همیشه در این دنیا هوشیار و متنبه و بیدار شود. البته بسیاری از آنان در همین دنیا متوجه اشتباه و خطا شده و نادم و پیشمان می شوند.(مائده، / ۲۷ تا ۳۰(
8. زوال حسنات و خوبی ها
حسد کارهای نیک آدمی را تباه می کند. پیامبر(ص) می فرماید: إِیّاکُم وَالحَسَدُ، فَإِنَّهُ یَکُلُ الحَسَناتِ کَما تَکُلُ النّارُ الحَطَبَ؛ از حسادت بپرهیزید؛ زیرا حسد نیکى ها را مى خورد چنان که آتش هیزم را مى خورد. (12)
9. زود خشمی
حضرت امیر درباره ویژگی های حسود می فرماید: اَلحَسودُ سَریعُ الوَثبَهِ، بَطى ءُ العَطفَهِ؛ حسود زود خشمگین مى شود و دیر کینه از دلش مى رود. (13)
درمان حسد
حسد دارای مراتبی است که برخی از درجات آن اصلا درمان پذیر نیست، و برخی دیگر از آن نیازمند تغییر در بینش ها و نگرش های شخص است.
1. ایمان به قضا و قدر الهی
این که به قضا و قدر الهی و تقسیم خداوند که براساس حکمت است ایمان بیاورد و به جای حسد نسبت به دیگر غبطه بخورد و با توکل بر خدا و توحید فعلی تلاش کند تا خداوند آن نعمت را نیز نصیبش گرداند. البته باید بداند که برخی از مراتب نعمت الهی از فضل خاص است که تنها نصیب برخی از افراد می شود مانند پیامبری که خداوند به هر کس خواهد می دهد و یا معجزه که دیگر همانند کرامت نیست که به هر انسانی داده شود. اما غیر از این اختصاصات بقیه امور را می توان از خداوند خواست و بدان دست یافت و راه نیز برای کسب و نیل به آن ها وجود دارد.
به هر حال، برخی از مراتب و انواع حسادت غیر قابل درمان است. از این روست که امیرمومنان (ع) آن را درد بی درمان می داند و می فرماید: اَلحَسَدُ مَرضٌ لا یُؤسَی؛ حسادت، مرضی است که دوا و علاجی ندارد. (14) آن حضرت در جایی دیگر نیز می فرماید: اَلْحَسُودُ لا یَبْرَأُ؛ حسود، شفا و بهبودی نمی یابد. (15) امام هم چنین می فرماید: اَلحَسَدُ عَیبٌ فاضِحٌ وَشُحٌّ فادِحٌ لایَشفى صاحِبَهُ إِلاّ بُلوغُ آمالِهِ فیمَن یَحسِدُهُ؛ حسادت عیبى رسوا و بخلى سهمگین است و حسود تا به آرزوى خود درباره محسودش نرسد آرام نمى گیرد. (16)
محفوظ ماندن از شرور حسودان
البته اگر انسان نتواند از شر حسادت خودش در امان باشد ولی می تواند کاری کند که از شر حسادت دیگران امان باشد. از جمله این کارها خواندن معوذتین یعنی فلق و ناس است و بلکه حتی چهار قل است.
هم چنین از آن جایی که میان نعمت و حسد تلازم است، انسان برای این که محسود واقع نشود نعمت را نهان کند. پیامبر )ص) می فرماید: اِستَعینوا عَلى قَضاءِ حَوائِجِکُم بِالکِتمانِ، فَإِنَّ کُلَّ ذى نِعمَهٍ مَحسودٌ؛ در برآوردن نیازهاى خود از پنهان کارى کمک بگیرید، زیرا هر صاحب نعمتى مورد حسد واقع مى شود. (17)
این که این راه کار گفته می شود برای آن است که حسود آدمی نصیحت ناپذیراست و به سادگی نمی توان او را درمان کرد پس بهتر آن است که خودمان را از شر و شرورش در امان نگه داریم. امام صادق (ع) درباره این اثر و ویژگی حسود می فرماید: اَلنَّصیحَهُ مِنَ الحاسِدِ مُحالٌ؛ نصیحت و خیرخواهى از حسود محال است. (18)
پی نوشت
(1) ابن شعبه حرانی، حسن، تحف العقول، ص۲۱۶.
(2) نوری، حسین، مستدرکالوسائل، ج ۲، ص ۳۲۷.
(3) معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۱۶.
(4) تیمی آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ح۶۸۴۸.
(5) همان، ح۶۶۰۷.
(6) همان، ح۶۸۵۳.
(7) کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۳۰۶.
(8) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۴۸.
(9) شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۷۳.
(10) صبحی، صالح، نهجالبلاغه، خطبه۸۶.
(11) کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۲۸۹.
(12) شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص۴۵۱.
(13) مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۷۳، ص۲۵۶.
(14) تیمی آمدی، عبدالواحد، همان، حدیث ۶۸۱۸.
(15) همان، حدیث ۶۷۹۴.
(16) همان، ح۲۲۰۵.
(17) معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۱۶.
(18) شیخ صدوق، محمد بن علی، خصال، ص ۲۶۹.