خانه » همه » مذهبی » آخرین فرمان

آخرین فرمان

آخرین فرمان

قلب اخوند خراسانی از عدم پایبندی کشورهایی که ادعای آزادی و طرفداری از حقوق بشر دارند به استقلال یک کشور قدیمی و با فرهنگ جریحه دار شده بود. به همین خاطر دستور

0025207 - آخرین فرمان
0025207 - آخرین فرمان

 

قلب اخوند خراسانی از عدم پایبندی کشورهایی که ادعای آزادی و طرفداری از حقوق بشر دارند به استقلال یک کشور قدیمی و با فرهنگ جریحه دار شده بود. به همین خاطر دستور برگزاری جلساتی مستمر که در آن سخنرانان درباره ی وقایع ایران روشنگری کنند را صادر کرد و خود مشغول فراهم کردن مقدمات حرکت به طرف ایران شد.
آخوند وقتی از نتیجه ی پیام ها و مذاکرات خود با دولت ها و مجامع بین المللی نتیجه نگرفت در پیامی به تمام مسلمانان از آنها درخواست کرد اختلافات را کنار بگذارند و به کمک هم کشیشان خود بشتابند. همچنین در پیامی دیگر به رئیس مجلس شورای ملی اعلام حکم جهاد را رسماً خبر داد و در ادامه از ایشان خواست که با عفو عمومی شرایط جهاد علیه متجاوزان روس و انگلیس را فراهم آورند.
وقتی آخوند خراسانی عزم خود را برای حرکت به طرف ایران جزم کردند اکثر علمای مقیم نجف به خدمت ایشان آمدند و همراهی خود را برای جان فشانی در راه اسلام اعلام می کردند. از علمای نجف فقط سید کاظم یزدی با ایشان همراهی نکرد. اختلاف نظر سید محمدکاظم یزدی که از علما و مدرسین طراز اول نجف به شمار می رفت با آخوند خراسانی به شروع نهضت مشروطه و شاید به برداشت کلی آن دو از حکومت، و حقوق مردم برمی گشت. (1)
بعد از آماده سازی مقدمات و همراهی علمای دیگر قرار بر این شد که به طرف «مسجد سهله» حرکت کرده و در آنجا دعای توسل بخوانند. سپس از طریق کربلا و کاظمین به طرف ایران حرکت کنند.
در این بین آخوند خراسانی به تشویق مردم و علما برای سرعت بخشیدن به حرکت مشغول بود، زیرا برخی از بزرگان و علما معتقد بودند باید سفر را به تاخیر بیندازند. اما هیجان و انرژی که آخوند خراسانی به آنها می داد، نظرشان را تغییر داد.
سرانجام قرار بر این شد سه شنبه در مسجد سهله جمع شوند و صبح چهارشنبه حرکت کنند، شب جمعه را در حرم امام حسین به جمعی دیگر از علما و مردم پیوسته و به طرف ایران حرکت کنند.
جارچیان در کوچه ها برای مردم فریاد می زدند تا هر کس قصد همراهی دارد توشه راه را بردارد.
خانه ی آخوند خراسانی محل رفت و آمد و بیعت مردم بود. تعدادی از شیوخ عرب به خدمت ایشان رسیدند و برای حرکت به ایران ابراز علاقه کردند. آقای خراسانی بعد از تشکر و قدردانی از حُسن نظر ایشان گفتند فعلاً در اینجا بمانید تا ما موقعیت را بسنجیم. به محض لزوم به شما اطلاع داده کمک خواهیم خواست.
بعد از برگزاری نماز مغرب و عشا همچنان از شلوغی و ازدحام جمعیت در خانه ی آقای خراسانی کاسته نشد. به طوری که خانواده ی ایشان نگران شدند که مگر چه سفری در پیش است که همه از خود بی خود شده اند؟!
آقای خراسانی آنها را دلداری داد و آرامشان کرد و خود به استراحت پرداخت. نیمه های شب برخاسته و به نماز مشغول شدند.
نزدیک صبح با ناراحتی برای نماز صبح برخاستند و به درد شدید و ضعف نماز صبح را به جا آوردند.

مرگ نابهنگام

مردم که می دانستند آقای خراسانی برای وداع با حرم حضرت علی (ع) نماز صبح را آنجا می خوانند منتظر ایشان بودند که خبر کسالت و آمدن طبیب را شنیدند. همگی به طرف خانه ی ایشان رفتند. لحظه به لحظه بر شدت ضعف و درد آقای خراسانی افزوده شد.
فرزند ایشان که شاهد حال وخیم پدر بود درخواست کرد حرکت به تعویق بیفتد تا حال ایشان بهتر شود. اما با مخالفت آخوند مواجه شد.
«نخیر حالم بد نیست. موقوف کردن حرکت امکان ندارد … می رویم سهله، چنانچه حالم بد شد و درد شدت گرفت که حرکت ممکن نشد، در سهله توقف می نماییم تا بعد چه شود» (2)
در بین گفتن جملات فوق چند بار درد شدید کلام آخوند را قطع کرد و در آخر از شدت درد به خود پیچید. رو به قبله شده بود که از حرکت ایستاد و بدنش آرام گرفت. گویی روح بلند او با خروج از کالبد خاکی، از زندان رها شده باشد طبیب بلدیه و دیگران بعد از معاینه مرگ ایشان را تایید کردند. آنها علت مرگ نابهنگام ایشان را سکته ی قلبی دانستند. اما درگذشت ناگهانی، آن هم موقع حرکت به طرف ایران و اعلام حکم جهاد شک برانگیز و مشکوک بود. میرزا محمود که سال ها پزشک مخصوص آخوند بود، اعتقاد داشت سمی که به ایشان خورانده اند اثری تدریجی روی قلبشان گذاشته است. (3)
از میرزا مهدی فرزند ارشد آخوند نقل شده که به ایشان خبر داده بودند که عده ای قصد دارند آخوند را در موقع مناسب مسموم کنند. و ایشان باید بیرون از منزل از خوردن و آشامیدن پرهیز کنند. به هر حال مرگ آخوند خراسانی برای ایرانیانی که چشم به راه ایشان بودند شکننده و دردناک بود.
آقای مازندرانی و همراهان او نیز قبلاً به کربلا آمده بودند و منتظر رسیدن آخوند خراسانی بودند که خبر درگذشت ایشان رسید.
نهضت مقابله با متجاوزان در ایران با این خبر دچار ضعف و سستی شد. در اغلب شهرها برای ایشان مجالس باشکوهی برگزار کردند و به سوگواری از دست دادن رهبر و پیشوای آزادیخواه خود پرداختند. عده ای معتقد بودند پیشوای غیرتمندشان از هجوم به ایران سخت اندوهناک بوده و این فشار با ناتوانی دوران پیری روی هم آمده و او را از پای درآورده است.
در بعضی منابع تاریخی نقل کرده اند که تمام اقشار مردم نجف برای مرگ آخوند خراسانی عزاداری کردند. شیعه و سنی، مسلمان و مسیحی حتی صبی ها و اهل الحق هم بر خانه ها بیرق سیاه زدند و شال عزا بر گردن آویختند و در و دیوار شهر را با پارچه ی سیاه پوشانیدند. (4)
مردم عزادار بدن استاد اعلم تاریخ حوزه های علمیه و مبارز خستگی ناپذیر و آزادیخواه را غسل دادند و سپس در مقبره ی میرزا حبیب الله رشتی در صحن مطهر حضرت علی (ع) به خاک سپردند.

پی نوشت ها :

1. سیدمحمدکاظم یزدی (1247 یا 1256-1337هـ ق) از بزرگان علمای شیعه و مرجع تقلید در آغاز قرن چهاردهم هجری، در اصفهان به درجه ی اجتهاد نائل شد و به نجف رفت. در آنجا به تدریس پرداخت. بعد از وفات آخوند خراسانی مرجع تقلید اعلم شیعیان شد.
در شروع نهضت مشروطه وقتی علمای طراز اول نجف از جمله آخوند خراسانی، مازندرانی و تهرانی به حمایت از مشروطه برخاستند، سید محمدکاظم یزدی از این کار امتناع کرد. در مراحل بعدی نهضت که تعدادی از علما با عنوان مشروعه خواهی از آزادیخواهان جدا شدند، به حمایت از آنها پرداخت.
وقتی علما مقیم عراق برای کمک به ایران سعی کردند بین آخوند خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی اتحادی برقرار کنند با مخالفت او مواجه شدند. آیت الله صدر در نامه ای این درخواست را مطرح کرد که با استقبال آقای خراسانی روبه رو شد، اما سید کاظم یزدی از پذیرفتن حامل نامه ی آیت الله صدر امتناع کرد و حاضر به شرکت در این حرکت نشد.
2. عبدالحسین مجید کفایی، مرگی در نور، (تهران، زوّار، 1358، ص 276).
3. همان.

منبع: سیدکاظمی، احمد؛ زندگی نامه اندیشه ها و مبارزات آخوند محمدکاظم خراسانی؛ گروه پژوهشهای تاریخی شرکت انتشارات قلم؛ 1382.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد