براي رسيدن به پاسخي دقيق طي سه مرحله به بحث، پيرامون اين موضوع مي پردازيم.
1. فرعي بودن مسأله
مسأله اي كه در اين پرسش مطرح شده، يعني آراستن و تزيين قبور ائمه و مساجد ربطي به مسائل اعتقادي ندارد بلكه بحث فرعي و فقهي است كه بزرگان و فقيهان هر مذهب بر طبق اصول و مباني خودشان آن را استنباط مي نمايند، لذا اين مسأله در كتاب الصلاة و ديگر ابوب فقه مورد بحث قرار گرفته است. به عنوان مثال بخاري در صحيح، شيباني در جامع الصغير، ابن قدامه در الشرح الكبير و علماء شيعه هر كدام در كتاب الصلاة، در بحث مربوط به مساجد اين فرع را مطرح كرده و حرمت، كراهت يا جواز را براي آن اثبات نموده اند.
2. بررسي ديدگاه فريقين
اين ادعا كه تزيين و آراستن مساجد و مشاهد مشرّفه مطلقا كار حرامي است و نيز نسبت اين فعل حرام به شيعيان، ادعاي محض و ناشي از جهل و بي اطلاعي است، پس لازم است اين مسأله از نظر فقهي و حكم تكليفي مورد بررسي قرار گيرد، لذا هر كدام از مشاهد مشرّفه و مساجد را به طور جداگانه مورد بررسي قرار مي دهيم.
الف) قبور ائمه (ع) و مشاهد مشرفه: تزيين و آراستن مشاهد مشرفه و قبور ائمه (ع) اگر چه با طلا و نقره هم باشد، هيچ حرمت و منع شرعي ندارد و در كتاب و سنت نبوي هم از حرمت يا كراهت اين كار سخني به ميان نيامده است و چنين كاري صرفا به جهت تكريم و تعظيم و بزرگداشت مقام آنان و ابراز محبت و عشق نسبت به آنان مي باشد و اين همان كاري است كه رسول گرامي اسلام (ص) به عنوان اجر رسالت از مسلمانان به دستور خداوند تقاضا نموده كه فرمود: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي[1]» (اي پيامبر به آنان بگو كه در برابر انجام رسالت، هيچ اجر و مزدي از شما طلب نمي كنم مگر دوستي و محبت اهل بيتم.) و در متون فريقين وارد شده كه مراد از «القربي» اهل بيت (ع) هستند[2]، لذا شيعيان، ساختن بناء بر قبور ائمه (ع) جهت تسهيل در امر زيارت زائران و تعظيم، آراستن، تزئين و تطهير آن را نوعي ابراز عشق و محبت و دوستي نسبت به اهل بيت و أداء اجر رسالت مي دانند.
البته تنها دليلي كه به عنوان مانع از جواز تزيين مشاهد مشرفة مي تواند ذكر شود، اسراف است و چون تزيين به خاطر غرض عقلايي و معتدبه، يعني تحسين و تعظيم شعائر و محبت نسبت به اهل بيت است از تحت عنوان اسراف خارج مي شود[3].
ب) مساجد: با مراجعه به متون فقهي فريقين، مشاهده مي كنيم كه تزيين مساجد از مسائلي است كه مورد بحث و بررسي قرار گرفته و در آن، اختلاف اقوال وجود دارد البته تزيين، مصاديق زيادي دارد، از جمله تزيين با طلا و نقره، رنگ زدن مساجد و… كه در ادامه به اختصار به بيان آن مي پردازيم.
1. تزيين با طلا و نقره: در مذهب تشيع، اكثر قريب به اتفاق علماء، قائل به حرمت تزيين مساجد به اين صورت هستند، از جمله شيخ طوسي در مبسوط[4]، علامه حلي در ايضاح الفوائد[5]، محقق در شرايع[6]، شهيد ثاني در مسالك[7]. البته بعضي از معدود علمايي هم كه حرمت را قبول ندارند، قائل به كراهت هستند[8]، لذا مردم به تبعيت از بزرگان خود از تزيين مساجد به اين صورت خود داري مي كنند و در مساجد آنان چنين چيزي مرسوم نيست.
اما در مذهب اهل سنت، اگر چه عباراتي در مذمت اين كار بيان شده از جمله اين كه پيامبر اكرم (ص) فرموده است: «يأتي علي أمتي زمان يتباهون بالمساجد» يعني روزي مي آيد كه امت من مساجد را وسيله اي براي تفاخر خود قرار مي دهند[9] و از ابن عباس نقل شده كه: «لتزخرفنها كما زخرفت اليهود و النصاري[10]» شما مسلمانان مساجد خود را همچون يهود و نصاري زينت خواهيد داد، ولي در بين فقهاي آنان عده زيادي قائل به جواز اين كار شده اند، به عنوان نمونه، ابو حنيفه مي گويد: «تزيين و نقش مساجد با آب طلا اشكالي ندارد[11]»، همچنين شيباني در «جامع الصغير[12]» و احمد العيني در «البنايه في شرح الهداية[13]» قائل به جواز هستند و ابن قدامه در «الشرح الكبير[14]» قائل به كراهت شده است، و نقل شده، اولين كسي كه مساجد را به اين طريق تزيين مي كرده وليد بن عبدالملك مروان بوده و صحابه در مقابل اين كار سكوت مي كردند[15].
پس روشن شد كه اولا: نمي توان به طور مطلق، ادعاي حرمت كرد و ثانيا: خود اهل سنت در اين كار پيش قدم و قائل به جواز هستند.
2. رنگ زدن مساجد: هيچ دليلي بر حرمت اين كار وجود ندارد و كسي قائل به عدم جواز، نشده است و از عبدالله بن عمر نقل شده: مسجدي كه در زمان پيامبر (ص) ساخته شده بود، در زمان عثمان مورد بازسازي قرار گرفت به طوري كه ديوارها و ستون هاي آن منقوش و رنگ آميزي گرديد[16]. همچنين نقل شده كه عمر بن عبدالعزيز مسجدالنبي را منقش كرد و هيچ كسي او را از اين كار منع نكرد[17].
3. تزئينات معمولي: به نظر نمي رسد كه آراستن و تزيين و طهارت و پاكيزگي مساجد درحدي كه منزلت و شرافت آن ايجاب مي كند، كار حرام و قبيحي باشد. سيوطي در ذيل آيه 36 سوره نور نقل مي كند كه: رسول خدا (ص) به ما امر نموده كه در نزديكي خانه هاي خود مساجدي بسازيم و از صنايعي بديع در آن استفاده كنيم و آن را پاكيزه نگاه داريم[18]. همچنين ابن ابي حاتم از علماء قرن دوم هجري در ذيل اين آيه «ترفع» را به معناي «تعظم» (تعظيم شود) گرفته و در تفسير آيه مي گويد: «اذن الله في بنائها و رفعها و امر بعمارتها و تطهيرها[19]» يعني خداوند اذن داده به ساختن مساجد و تعظيم و بزرگداشت آن و امر كرده به آباداني و پاكيزه و طاهر نگاه داشتن آن. و ابن حجر عسقلاني از ابن منير نقل مي كند كه: «چون كه مردم خانه هاي خود را با عظمت و رفيع و محكم بناء مي كنند و آن را به شكل مطلوبي تزيين مي كنند، پس بايد چنين كاري در مساجد هم انجام شود تا اهانت و بي احترامي به آنها نباشد[20]».
3. تعظيم شعائر اسلامي
يكي از وظائف مهم مسلمانان تعظيم و بزرگداشت و اهميت دادن به شعائر الهي و اسلامي است. خداوند مي فرمايد: «و من يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب[21]» هر كس شعائر الهي را بزرگ دارد; اين كار نشانه تقواي دل هاست. و در بين مسلمانان اعم از شيعه و سني، اهميت دادن، محترم شمردن و عظمت و شكوه دادن به مساجد يكي از شعائر محسوب مي شود و به همين خاطر مسلمانان در تمام بلاد اسلامي، مساجد را به صورت مجلل و با شكوه و عظمت بنا مي كنند و هر كدام بر حسب فرهنگ، آداب، رسوم، و بافت اجتماعي و سنتي خود، از نقشه ها و معماري هاي خاصي استفاده مي نمايند. شاهد بر اين مطلب مساجد رفيع، با عظمت و آراسته شده اي است كه در اكثر كشورهاي اسلامي به چشم مي خورد.
البته، چون در بين شيعيان، ائمه و اهلبيت پيامبر عليهم السلام از جايگاه و منزلت و مقام والايي برخوردارند، لذا قبور آنان به صورت رفيع و با شكوه و عظمت و مزين ساخته مي شود كه در واقع اين كار نوعي تعظيم و احترام و بزرگداشت مقام آنان محسوب مي شود، چنانچه در ديگر بلاد و ديگر اديان هم مرسوم است كه قبور و آرامگاه شخصيت هاي سياسي و مذهبي خود را مجلل و با شكوه مي سازند و يا در مكان هاي خاص و ويژه اي آنان را دفن مي كنند كه اين كار به جهت تجليل و بزرگداشت مقام آنان است.
پي نوشت ها:
[1] شوري/23.
[2] معجم كبير طبراني، دار احياء التراث العربي، 1404، ج3، ص47 و تفسير فخر رازي، دار احياء التراث العربي، ج27، ص166 و هيثمي، مجمع الزوائد، دار الكتب العربي، چاپ سوم، ج7، ص103
[3] نجفي، محمدحسن، جواهر الكلام، دار الكتب الاسلاميه، ج14، ص90
[4] طوسي، مبسوط، مكتبة المرتضويه، چاپ سوم، ج1، ص160، كتاب الصلاة.
[5] يوسف بن مطهر حلي، ايضاح الفوائد، اسماعيليان، ج1، ص93، كتاب الصلاة
[6] محقق حلي، شرايع الاسلام، مؤسسه معارف اسلامي، ج1، ص152، كتاب الصلاة
[7]شهيد ثاني، مسالك الافهام، مؤسسه معارف اسلامي، ج1، ص327
[8] شهيد اول، مؤسسه نشر اسلامي، ج1، ص278، كتاب الصلاة.
[9] مسند ابي يعلي، احمد بن علي بن المثني التميمي، دارالمأمون للتراث، ج5، ص200
[10] صحيح بخاري، دار احياء التراث العربي، ج1، ص120، و سنن بيهقي، دار المعرفة، ج2، ص439
[11] تفسير قرطبي، دار الكتاب العربي، ج12، ص266، ذيل آيه 36 نور
[12] شيباني، جامع الصغير، عالم الكتب، ص 121
[13] احمد العيني، البنايه، دار الفكر، ج2، ص562، كتاب الصلاة
[14] ابن قدامه، الشرح الكبير، دار الفكر، ج1، ص208
[15] ابن حجر عسقلاني، فتح الباري، بيروت، دار المعرفة، ج1، ص540
[16] صحيح بخاري، همان، ص121. و سنن بيهقي، همان، ص438
[17] تفسير قرطبي، همان
[18] سيوطي، الدر المنشور، بيروت، دار الفكر، چاپ اول، 1403، ج6، ص203
[19] ابن ابي حاتم، تفسير القرآن العظيم، م بيروت، كتبة العصرية، ج8، ص2605
[20] فتح الباري، همان
[21] حج/32