خانه » همه » مذهبی » آزاد انديشي و تحول (5)

آزاد انديشي و تحول (5)

آزاد انديشي و تحول (5)

«اين وضع تفسير قرآن در قرون گذشته بود، و اما در قرن حاضر؟ در اين اعصار، مسلک تازه اي در تفسير پيدا شد، و آن اين است: جمعي که خود را مسلمان مي دانند، در اثر فرورفتگي و غور در علوم طبيعي، و امثال آن، که اساس اش حس و تجربه است، و نيز غور در مسائل اجتماعي، که اساس اش تجربه و ‌آمارگيري است. روحيه حس گري پيدا کرده،

cd0bec53 81bb 4ce5 adc2 77d521f0b051 - آزاد انديشي و تحول (5)

18436 - آزاد انديشي و تحول (5)
آزاد انديشي و تحول (5)

 

نويسنده: محمد تقي اکبر نژاد

 

تفسير الميزان و دغدغه هاي مولف آن
 

علامه طباطبايي در مقدمه کتاب خود، به بررسي روشهاي تفسير از گذشته تا عصر خود مي پردازد و سرانجام دغدغه خود را در رويايي با انديشه ها و مکتبهاي عصر خوش چنين شرح مي دهد:
«اين وضع تفسير قرآن در قرون گذشته بود، و اما در قرن حاضر؟ در اين اعصار، مسلک تازه اي در تفسير پيدا شد، و آن اين است: جمعي که خود را مسلمان مي دانند، در اثر فرورفتگي و غور در علوم طبيعي، و امثال آن، که اساس اش حس و تجربه است، و نيز غور در مسائل اجتماعي، که اساس اش تجربه و ‌آمارگيري است. روحيه حس گري پيدا کرده، يا به طرف مذهب فلاسفه مادي و حسي سابق اروپايي تمايل پيدا کردند، و يا به سمت مذهب اصالت عمل ليز خوردند، مذهبي که مي گويد: «هيچ ارزشي براي ادراکات انسان نيست. مگر آن ادراکاتي که منشا عمل باشد، آن هم عملي که به درد حوائج زندگي مادي بخورد، حوائجي که جبر زندگي آن را معين مي کند.»
اين مذهب اصالت عمل است که پاره اي مسلمان نما به سوي آن گراييده اند، و در نتيجه گفته اند: معارف ديني مي تواند مخالف با علم باشد، و علم مي گويد اصالت وجود تنها مال ماده و خواص محسوس آن است، پس در دين و معارف آن هم هر چه که از دائره ماديات بيرون است، و حس ما آن را لمس نمي کند، مانند عرش، و کرسي، و لوح، و قلم، و امثال آن بايد به يک صورت تاويل شود. و اگر از وجود هر چيزي خبر دهد که علوم معترض آن نيست، مانند وجود معاد و جزئيات آن، بايد با قوانين مادي توجيه شود.
و نيز آن چه که تشريع بر آن ت کيه کرده، از قبيل وحي، و فرشته، و شيطان، و نبوت، و رسالت، و امامت و امثال آن، همه امور روحي هستند که به تناسب نام يکي را وحي و نام ديگري را ملک و غيره مي گذاريم، و روح هم خودش پديده اي مادي و نوعي از خواص ماده است، و مسأله تشريع هم اساس اش يک نبوغ خاص اجتماعي است، که مي تواند قوانين خود را بر پايه افکار صالح بنا کند، تا اجتماعي صالح و راقي بسازد.» (42)
به همين خاطر علامه در جاي جاي الميزان، سخن از مسائل جاري جامعه و شبهات آن به ميان مي کشد و به آنها پاسخ مي دهد و اين نگاه يکي از عاملهاي پويايي و بالندگي تفسير اوست.
در پايان، براي نشان دادن اثرگذاري رويارويي با دانشهاي رقيب، در حرکت علمي شيعه، پاره اي ازآنها را مي آوريم:
4-3-2- تاثير علوم مخالفين در تاريخ علمي شيعه
يکي از مهم ترين علتها و سببهاي رشد و شکوفايي استعداد علماي شيعه و آفرينش آثار بديع و نو در فقه، اصول، حديث و کلام، رويارويي با شبهه افکنيها و ادعاهاي دروغ و خلاف واقع مخالفان بوده است. بويژه شيعه به خاطر دو عنصر مورد هجوم قرار داشت.
اول: اتکاي آن به علم امام و ادعاي بي نيازي از هر آن چه که در دست اهل سنت است.
دوم: اقليت آن نسبت به تفکر رايج سنتي.
اين دو باعث مي شد تا مخالفان، عقايد وباورها و حتي جامعيت و سلامت احکام و احاديث شيعه را به سخره بگيرند. در اين راستا علماي شيعه، به خاطر دفاع از موضع تشيع و مطرح کردن تفکر شيعي و خارج ساختن آن از
انزواي تحميلي، تلاش مي کردند تا کتابهايي را در رد تهمت ها و شبهه ها و توضيح مقتدرانه مواضع شيعه، بنوسند. برخي از اين آثار عبارت اند از:
التوحيد
شيخ صدوق از جمله کساني بود که لحظه اي از نيازهاي جامعه خود و آسيبهاي فراواني که ازسوي مخالفان متوجه شيعه بود، غافل نشد. به عنوان نمونه او در مقدمه کتاب خود چنين مي نويسد:
«آن چه مرد به سوي تاليف اين کتاب خواند و انگيزه نگارش آن شد اين است که من گروهي از مخالفان خويش را يافتم که گروه ما را، که فرقه ناجيه شيعه اثناعشريه اند، به نظريه تشبيه و جبر نسبت مي دادند، به خاطر مطالبي که در کتب اصحاب ما مشاهده کردند، اخباري که تفسير و شرح آن را ندانستند و معاني آنها را نشناختند و آنها را در غير موضعها و جاهاي خود گذاشتند و الفاظ آنها را با الفاظ قرآن مقابله نکردند و به اين واسطه صورت مذهب ما را در نزد نادانان زشت نشان دادند و طريقه و روش ما را بر ايشان پوشيده و آشفته کردند و مردم را از دين خدا باز داشتند و ايشان را بر انکار حجتهاي خدا، که مراد از ايشان ائمه ابرارند، تشويق کردند، پس به سوي خداي تعالي ذکره، تقرب و نزديکي جستم به تصنيف اين کتاب در باب توحيد و نفي تشبيه و جبر در حالي که ياري جوينده ام به آن جناب و توکل کننده ام بر او و او مرا بس است و نيکو وکيلي است که کار خود را به او مي گذارم.» (43)
اين مقدمه بيانگر آن است که آثار بزرگ علماي پيشين که گامهاي مبارک و بلندي در علم به حساب مي آيند، ناظر به جريانهاي علمي مخالف عصر خود نوشته شده اند و مي تواند راه تحول و نو انديشي را براي نسل امروزي باز کرده و
نشان دهد. از افتخارات علماي شيعه، سعه صدر ايشان در پاسخ گويي به شبهات و مجادله هاي علمي مخالفان است. زماني که ايشان با غرض ورزيها رو به رومي شدند، به جاي برخوردهاي نادرست و نابخردانه، به نگارش آثار علمي روي مي آوردند که نشانگر آزاد انديشي ايشان است.

تهذيب الاحکام
 

شيخ طوسي در مقدمه کتاب التهذيب، انگيزه خود را از نگارش اين کتاب، اين گونه بيان مي کند:
«يکي از دوستانم، که مراعات حق ايشان بر من واجب است، از من درخواست نمود تا احاديث اصحاب را جمع آوري و موارد اختلاف، تباين، منافات و تضاد ميان آن روايات را بررسي نمايم؛ زيرا خبري نيست مگر آن که روايتي بر خلاف آن وارد شده است و حديثي نيست مگر آن که در برابر آن روايتي که با آن منافات دارد نيز، روايت شده است.
کار اختلاف روايات به آن جا کشيده که مخالفان به ما طعنه مي زنند و اين را از بزرگ ترين عيبهاي مذهب ما به شمار آورده اند و با اين وسيله مي خواهند مذهب ما را باطل اعلام نمايند. آنها مي گويند مشايخ و بزرگان شما، هميشه بر مخالفان خود ايراد مي گرفتند که شما در دين تان که با آن خدا را عبادت مي کنيد، اختلاف داريد و دچار اختلاف کلمه در فروع دين هستيد و چنين عقيده اي را خداي دانا و حکيم اجازه نخواهد داد؛ اما خودتان نسبت به مخالفان تان، بيش تر با هم اختلاف داريد. پس اين اختلاف با وجود آن که اعتراف مي کنيد که دلالت بر فساد مي کند، دلالت بر مذهب خودتان نيز دارد …
در اين جا بود که تصميم گرفتم درخواست آن دوست عزيز را
اجابت کرده و اين کتاب را به نگارش درآوردم و اخبار و روايات متعارض را جمع آوري نموده و راه جمع ميان آنها را بيان کنم و احاديث صحيح و معتبر را از روايات غير معتبر جدا سازم.» (44)
شيخ طوسي از نوادري بود که همه فقهاي شيعه به آزادانديشي و نوگرايي وي به ديده احترام مي نگرند. بيش تر آثار و کتابهاي ايشان، که از روح آزاد انديش و تحول خواه وي ريشه گرفته، ناظر به مسائل علمي رايج زمان خود اوست. جرياني که از سوي مخالفان هدايت مي شد و شيب تند آن به سمت علوم اسلامي شيخي بود. ايشان در مقدمه کتاب مبسوط انگيزه خود را چنين توضيح مي دهد:
«پيوسته از مخالفان شيعه از اهل فقه و منسوب به علم فروع مي شنيدم که فقه علماي شيعه را تحقير مي کردند و کوچک مي شمردند وآنان را به ناچيز بودن فروع و مسائل نسبت مي دادند و مي گفتند: آنها اهل ظاهر و تناقض گو هستند و بي شک اگر کسي قياس و اجتهاد را کنار بگذارد، نمي تواند به مسائل فراوان و بازگرداندن فروع به اصول دسترسي داشته باشد، به خاطر اين که اغلب آنها از اين دو روش به دست مي آيند. و البته اين از بي خبري آنان نسبت به مذهب ما و تامل نکردن در اصول ناشي شده است و اگر آنها در روايات و فقه ما درنگ مي کردند، ميديدند که اغلب آن چه که آنها به عنوان مسأله ذکر کرده اند، در روايات ما وارد شده و تصريح شده است. (45)
«مدتها بود که بنا داشتم در پاسخ به ايراد مخالفان شيعه که فقهاي آنها را ضعيف و محدود مي شمارند کتاب بنويسم؛ اما از ترس جو آن روز بيمناک بودم؛ زيرا در فضاي حوزه آن روز چنان فکرها با عين عبارات و الفاظ روايات انس و خو گرفته بود که اگر مسأله با عبارتي مغاير با الفاظ روايت بيان مي شد، مايه تعجب و شگفتي مي شد.
و من کتاب نهايه را در گذشته به همان منوال نوشتم، تا باعث وحشت عده اي نشود اما اينک زمان آن رسيده است تا کتابي در فقه استدلالي و استنباط بنويسم که ديگر آن روش جواب گوي نيازها نيست.» (46)

رجال نجاشي
 

نجاشي، يکي از علماي معاصر شيخ طوسي، در مقدمه کتاب رجالي خود، انگيزه نگارش آن را چنين بيان کرده است:
«من شنيدم که سيد شريف – سيد مرتضي علم الهدي – گفته عده اي از مخالفان مذهب شيعه چنين سرزنش کرده اند که شما پيشينه و عالمي در شيعه نداريد که تاليف وت صنيف نموده باشند … من نيز به خاطر رد اين کلام دست به تاليف زدم و تا آن جا که توان داشتم نام مولفين شيعه را جمع نمودم.» (47)
اين مطلب نشانگر آن است که حتي رجال شيعه در رويارويي با علما و متفکران ديگر فرقه ها و گروه هاي اسلامي به رشد و بالندگي رسيده است.
در نهايت اينها موردها و نمونه هاي بسيار اندکي از تحول خواهي علماي پيشين شيعه است. هدف ما از اين که از علماي گذشته نام برديم و کم تر به عالمان امروزي پرداختيم، اين بود که نشان دهيم که علماي گذشته بسيار بيش تر از عالمان کنوني به دنبال تحول خواهي بودند و به گمان ما، آزاد انديش تر بودند، خود را در قيد و بند گذشته نمي ديدند و برحسب ضرورتها و نيازها دست به کارهاي جديد مي زدند و در رفع مشکلات شيعه در زمان خودشان بسي موفق عمل کردند، در حالي که امروزه کم نيستند کساني که نمي خواهند تغيير شرايط زمان و مکان و همچنين واقعيتها و ضرورتها و نيازمنديهاي حکومت اسلامي را بپذيرند و قبول کنند که آن چه امروز در دست ماست، براي رفع اين نيازها کافي نيست و بايد راهي ديگر را پيدا کرد و پيمود.

پي نوشت ها :
 

1. سوره ي انسان، آيه ي 3.
2. نهج البلاغه، وصاياي حضرت امير (ع) به امام حسين (ع).
3. سوره ي عاديات، آيه ي 8 .
4. سوره ي معارج، آيه ي 19.
5. تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 13/20؛ ترجمه ي الميزان، سيد محمدباقر موسوي همداني، ج 18/20.
6. سوره ي مائده، آيه ي 104.
7. سوره ي بقره، آيه ي 164.
8. سوره ي شمس، آيه ي 8.
9. تحف العقول عن آل الرسول/ 386.
10. همان.
11. نهج البلاغه، ترجمه ي دشتي/ 43.
12. نهج البلاغه/ 483، ح 91.
13. نهج البلاغه/ 43.
14. سوره ي توبه، آيه ي 1.
15. سوره ي توبه، آيه ي 6.
16. سوره ي توبه، آيه ي 29-33.
17. سوره ي توبه، آيه ي 33.
18. سوره ي توبه، آيه ي 73.
19. سوره ي توبه، آيه ي 122.
20. سوره ي توبه، آيه ي 122.
21. شگفتي هاي آفرينش، ترجمه ي توحيد مفضل/ 41.
22. مجله ي حوزه، ش 147 مقاله ي «تحول و نوآوري در کتاب هاي درسي»، آقاي محمد حسن رباني.
23. صحيفه ي امام، ج 278/21.
24. صحيفه ي امام، ج 229/3.
25. الکافي، ج 54/1، ح 2.
26. تنبيه الامة و تنزيه الملة، علامه ميرزا نائيني، با مقدمه و توضيحات آيت الله سيد محمود طالقاني، مقدمه/ 6-5، شرکت سهامي انتشار.
27. صحيفه ي امام، ج 217/3.
28. الاحتجاج علي اهل اللجاج، ج 18/1، فصل في ذکر طرف مما امر الله في کتابه من الحجاج و الجدال بالتي هي احسن و فضل اهله.
29. کمال الدين و تمام النعمة، ج 2/1.
30
42. الميزان في تفسير القرآن، ج 7/1؛ ترجمه ي الميزان، ج 13/1.
43. التوحيد/ 17.
44. تهذيب الاحکام، ج 2/1.
45. المبسوط في فقه الاماميه، ج 2/1.
45. المبسوط في فقه الاماميه، ج 2/1.
46. همان، ج 1/ 1-3.
47. رجال النجاشي/ 3، مقدمه.
منبع:نشريه انديشه حوزه، شماره150.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد