خانه » همه » مذهبی » آستانه‌ي اميرالمؤمنين علي بن ابي‌طالب

آستانه‌ي اميرالمؤمنين علي بن ابي‌طالب

آستانه‌ي اميرالمؤمنين علي بن ابي‌طالب

آستانه‌ي اميرالمؤمنين علي بن ابي‌طالب [= آستانه‌ي حيدريه= آستانه‌ي علويه]، مدفن مطهر حضرت اميرالمؤمنين علي ابن ابي‌طالب (عليه السلام) اولين امام شيعيان جهان (امام علي ابن ابي طالب (عليه السلام)). مخفي بودن

astanehaliebneabitaleb - آستانه‌ي اميرالمؤمنين علي بن ابي‌طالب
astanehaliebneabitaleb - آستانه‌ي اميرالمؤمنين علي بن ابي‌طالب

 

آستانه‌ي اميرالمؤمنين علي بن ابي‌طالب [= آستانه‌ي حيدريه= آستانه‌ي علويه]، مدفن مطهر حضرت اميرالمؤمنين علي ابن ابي‌طالب (عليه السلام) اولين امام شيعيان جهان (امام علي ابن ابي طالب (عليه السلام)). مخفي بودن محل قبر مطهر: حضرت امير (عليه السلام) در مسجد اعظم کوفه به دست عبدالرحمن بن ملجم مرادي هنگام نماز صبح 19 رمضان با شمشير زخمي گشت و در شب جمعه‌ي 21 رمضان سال 40 هجري به شهادت رسيد. براساس وصيت آن حضرت قبر او را مخفي نگاه داشتند و بجز ائمه‌ي اطهار (عليهم السلام) و اخص خواص شيعيان اين خاندان هيچکس از محل دفن حضرت اميرالمؤمنين اطلاعي نداشت. سيد بن طاوس در فرحة الغري (17-129) و شيخ جعفر آل محبوبه در ماضي النجف (37/1-95) به تفصيل سبب مخفي بودن قبر مطهر را شرح داده‌اند. سيدبن طاووس مي‌نويسد: «…. پيکر مطهر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را شبانه خارج کرده و امام حسن و امام حسين عليهما السلام و محمدبن حنفيه و عبدالله بن جعفر و عده‌اي از خاندان وي همراه جسد شريف بودند و آنرا پشت کوفه دفن نمودند، موقعي که سئوال شد چرا قبر را مخفي کرديد در پاسخ فرمودند جهت ترس از خوارج چون قبر او را نبش مي‌نمودند». ولي پس از سقوط دولت بني‌اميه و متفرق گشتن خوارج در قرن دوم هجري، در عصر هارون‌الرشيد، محل قبر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) علني شد. عمارت اول آستانه‌ي حيدريه: در حدود سال 175ق توسط هارون الرشيد بنا گشت. حرم مطهر چنانکه در کتاب ارشادالقلوب ديلمي آمده است چهار در داشت و ضريح مقدس از سنگ سفيد بوده و گنبد از گل سرخ که بالاي آن علامت سبزي نصب بود. عمارت دوم: پس از به قدرت رسيدن داعي الصغير از نوادگان زيدبن امام زين العابدين (عليه السلام) در طبرستان، عمارت دوم اين آستانه در نهايت شکوه و عظمت آغاز شد، اين عمارت هفتاد طاق داشت. ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه‌ي خود (45/2-46) فقط به بناي گنبد اين عمارت اشاره کرده است. عمارت سوم: توسط عضدالدوله ديلمي بنا گشت و در حدود 372ق ساختمان آن پايان يافت و اين سال وفات عضدالدوله است که حسب وصيت وي در مقبره‌ي خاصي که در عمارت آستانه قبلاً پيش‌بيني شده بود دفن شد و تا عصر حاضر آن حجره به مقابر سلاطين آل بويه معروف است و نيز وي اولين شخصي بود که در آستانه‌ي حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) دفن شد. عضدالدوله عمارت آستانه را در نهايت شکوه و عظمت بنا کرد و اموال زيادي صرف نمود و معماران و هنرمندان را از اطراف و اکناف براي اين کار دعوت کرد. و همچنين تمام سلاطين اين خاندان و وزراي آنان در تعمير و تزيين اين آستانه نهايت اهتمام را داشتند. عضدالدوله علاوه بر بناي عمارت آستانه‌ي حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)، شهر نجف اشرف را هم بنا نمود و در آن خانه‌هاي بسيار و حمامها و بازارهاي متعدد تأسيس و شيعيان را تشويق به سکونت در آنجا کرد و خدمه‌اي براي آستانه تعيين و موقوفات زيادي وقف آن نمود. ابن بطوطه که به سال 727ق وارد نجف شد در سفرنامه‌اش مي‌نويسد: «از باب حضرت وارد مدرسه‌ي بزرگي مي‌شوند که طلاب و صوفيان شيعه در آن سکونت دارند. در اين مدرسه از هر مسافر تازه وارد تا سه روز پذيرايي مي‌شود و هر روز دو بار غذائي مرکب از نان و گوشت و خرما به مهمانان مي‌دهند. از مدرسه وارد باب القبه مي‌شوند. حاجيان و نقيبان و سرايداران در اين محل مراقب زوار مي‌باشند و چون کسي براي زيارت وارد مي‌شود به نسبت وضع و مقام او همگي آن جماعت يا يکي از آنها بلند مي‌شوند و با او در آستانه‌ي حرم مي‌ايستند و اذن دخول مي‌خوانند، سپس اشارت مي‌کنند که آستانه و دو طرف چارچوبه‌ي در ورودي را ببوسد و داخل حرم بشود. داخل حرم به انواع فرشهاي ابريشمين و غيره مفروش است و قنديلهاي بزرگ و کوچک از طلا و نقره در آن آويخته. در وسط حرم مصطبه‌ي چهارگوشي است که صندوقي چوبين دارد و بر روي صندوق صفحات طلاي پرنقش و نگار که در ساختن آن کمال استادي و مهارت را بکار برده‌اند و با ميخهاي نقره فرو کوفته‌اند چنانکه هيچ چيزي از چوب نمودار نيست. ارتفاع مصطبه کمتر از ارتفاع قامت آدمي است و در آن سه قبر هست که مي‌گويند يکي از آن آدم (عليه السلام) و ديگري از آن نوح (عليه السلام) و سومي از آن علي (عليه السلام) مي‌باشد و بين اين سه قبر در طشتهاي زرين و سيمين گلاب و مشک و انواع عطريات ديگر گذاشته‌اند که زوار دست خود را در آن فرو برده به عنوان تبرک بر سر و روي خود مي‌کشند. در ديگر حرم که آستانه‌ي نقره‌اي و پرده‌هاي ابريشمين الوان دارد بسوي مسجدي باز مي‌شود که آن خود چهار در دارد و هر چهار در داراي آستانه‌هاي نقره و پرده‌هاي ابريشم مي‌باشد. داخل مسجد نيز فرشهاي عالي انداخته‌اند و ديوارها و سقف آن با پرده‌هاي حرير و فرشهاي آستانه همگي طعمه‌ي حريق گشت. شيخ کمال الدين عبدالرحمن عتايقي حلي نجفي که خود آتش‌سوزي آستانه‌ي علوي را مشاهده نموده بود، بدون اينکه حجم و مقدار خسارت حريق را اشاره نمايد در آخر کتاب شرح الفصول الايلاقية خود مي‌نويسد تأليف اين کتاب در محرم سنة 755ق، سال آتش‌سوزي در آستانه‌ي علوي، پايان گرفت سپس اضافه نموده که عمارت آستانه در سنة 760ق تجديد بنا شد. ابن‌عنبه که کتاب عمدة الطالب را در سنة 812ق تأليف نموده، بطور دقيقتر حجم و مقدار حريق را مشخص مي‌کند و تأکيد دارد که قسمتي از تزيين عمارت آستانه‌ي علوي دچار حريق شد و قسمتي از عمارت آستانه که قبور سلاطين آل بويه را در برداشت سالم ماند، خزانه‌ي (کتابخانه) آستانه‌ي حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) که پس از هجرت شيخ طوسي به نجف اشرف مورد توجه علماي شيعه قرار گرفته بود و اکثر مؤلفين نسخه‌اي (و غالباً نسخه‌ي اصلي) از دستنويس خود را به اين آستانه اهداء مي‌کردند، در اين آتش‌سوزي کلاً طعمه‌ي حريق گشت. از جمله نفايس خطي که در اين آتش‌سوزي از بين رفت قرآني بود بر پوست آهو که مي‌گويند به خط حضرت امير (عليه السلام) در سه جلد بزرگ بوده است. ناگفته نماند که يکي از مجلدات فقط حواشي آن سوخته و خطوط آن سالم مانده بود. عمارت چهارم آستانه‌ي علوي: هيچيک از محققين و مورخين اصلاح و تعميرات آستانه‌ي علوي را که پس از آتش‌سوزي صورت گرفت به شخص معيني نسبت نمي‌دهند و اين مي‌رساند که اصل عمارت عضدالدوله بويهي سالم بوده و قسمتي از تزيينات طعمه‌ي حريق شده سپس تزيينات حرم مطهر از طرف جمع کثيري از شيعيان و سلاطين تکامل يافته است. امروزه حرم مطهر آستانه از آثار آل بويه و صحن شريف، از آثار صفويه و مجموعه‌ي اين دو از شاهکارهاي معماري اسلامي در جهان بشمار مي‌رود. آستانه‌ي علوي در عصر صفويه: پس از به قدرت رسيدن سلسله‌ي صفويه در ايران و براساس اعتقاد راسخ سلاطين اين خاندان به حضرت اميرالمؤمنين علي‌بي ابي‌طالب (عليه السلام)، تعميرات آستانه‌ي علوي به دست شاه اسمعيل صفوي در سال 914ق آغاز شد و در عصر شاه عباس و با طرح و نقشه و مهندسي شيخ بهائي صحن شريف آستانه‌ي حيدريه تکميل گشت و تزيينات و تعميرات و هدايا در دوران صفويه بدون انقطاع استمرار يافت. شاه اسماعيل صفوي در روز 25 جمادي الثاني سال 914ق وارد بغداد گشت و در باغ پير بوداق منزل نمود و مورد استقبال شيعيان عراق قرار گرفت. سپس رهسپار کربلا شد و بعد به زيارت اميرالمؤمنين (عليه السلام) به نجف اشرف شتافت و هداياي نفيسي به خزانه‌ي آستانه‌ي علوي اهدا کرد و تمام حرم مطهر و رواقهاي شريف را با فرشهاي ابريشمي مفروش نمود و قنديلهاي طلا جهت روشنائي به حرم تقديم داشت و شش عدد صندوق خاتم در حرم قرار داد. آستانه‌ي علوي در عصر نادرشاه افشار: در سال 1156ق هنگامي که نادرشاه به زيارت آستانه‌ي علوي مشرف شد دستور داد که کاشيهاي سبز رنگي که در عصر صفويه به طرح شيخ بهائي گنبد و دو گلدسته را تزيين کرده بود بردارند و تمامي آنرا با طلا تزيين کنند. وي اموال عظيمي صرف تعميرات آستانه نمود و هداياي بي‌شماري به خزانه‌ي علوي اهدا کرد که اکثر آنها تا عصر حاضر در خزانه‌ي آستانه‌ي علوي باقي است. گنبد آستانه که در عصر عضدالدوله سفيد بود و در عصر صفويه سبز گشته بود، در عصر نادرشاه با طلا تزيين شد و تاريخ آن را در کتيبه‌ي ايوان طلاي آستانه‌ي علوي با طلا سال 1156ق نگاشته‌اند. اين عمل نادرشاه تأثير عميقي در قلوب شيعيان نهاد و جمعي کثير از فحول شعراي شيعه به فارسي و عربي و ترکي و هندي اشعاري به اين مناسبت سروده‌اند. همچنين نادرشاه در تزيين حرم مطهر و کاشيکاري صحن شريف کوشش بسيار کرد، از جمله‌ي آثار وي که تاکنون باقي است کاشيکاري ايوان العلماء جنب رواق به سمت شمال است که به مقام العلماء هم شهرت دارد و در اين مکان بسياري از فحول علماي شيعه و بعضي از زعماي صفويه مدفون مي‌باشند. همسر نادرشاه رضيه بيگم دختر شاه سلطان حسين صفوي نيز مبلغ بسياري جهت تعميرات و مرمت اماکن متبرکه وقف نمود که اکثر کاشيکاري آستانه‌ي علوي از آن محل انجام گرفت. آستانه‌ي علوي در عصر قاجاريه: هر يک از شاهان قاجاريه آثاري در اين آستانه از خود باقي گذاشته‌اند، از آن جمله آقا محمدشاه قاجار در سال 1211ق ضريح نقره به آستانه‌ي علوي تقديم نمود، سپس فتحعليشاه در سال 1236ق تعميراتي در آستانه انجام داد که تجديد طلاي دو گلدسته‌ي آستانه از آن جمله است و بعد در سال 1262ق به امر عباس قليخان وزير محمدشاه فرزند عباس ميرزاي قاجار ضريح ديگري از نقره به آستانه اهداء گشت. آستانه‌ي علوي در عصر حاضر: آخرين تعميرات آستانه و آيينه کاري حرم و رواقها در 1370ق انجام پذيرفت. در حال حاضر آستانه داراي صحن بزرگ و حرم است و در وسط حرم مطهر قبر شريف واقع است که پيکر مقدس حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در بردارد. بر روي قبر مطهر صندوقي از ساج خاتم‌کاري نفيس که اهدائي شاه اسماعيل صفوي است قرار گرفته و در قرون گذشته تعميراتي بر روي اين صندوق انجام شده و اضافات تزييناتي شده که تاريخ بعضي از تعميرات ثبت شده است. در اطراف صندوق مطهر سوره‌ي الدهر و بعضي از احاديث درباره‌ي حضرت امير (عليه السلام) با خط زيباي محمدبن علاء الدين محمد حسيني و تاريخ 1198ش ثبت است. در قسمت بالاي سر حضرت بر روي صندوق تعميراتي که در مطلع قرن سيزدهم هجري انجام شده ذکر شده است و در پايان آن نام استادکار ذکر شده «بنده‌ي خاکسار محمدحسين نجار شيرازي». بر روي اين صندوق، ضريح نقره‌اي است که توسط سيف الدين، رهبر فرقه‌ي اسماعيليه‌ي بهره اهداء شده و در 13 رجب سنه‌ي 1361ق طي تشريفات خاص و جشن شکوهمندي که نخست وزير وقت نوري السعيد و ديگر زعماي سياسي شيعه حاضر بودند از آن پرده‌برداري شد، هنرمندان هندي پنج سال بر روي آن کار کرده بودند و از ده هزار و پانصد مثقال طلاي خالص و دو ميليون مثقال نقره تشکيل شده است. بالاي ضريح، گنبد قرار دارد که در طول قرون گذشته شعراي شيعه و بعضي از عامه اشعار زيادي در وصف آن سروده‌اند. اولين گنبد به رنگ سرخ توسط هارون الرشيد بنا گشت، سپس عضدالدوله، گنبدي سفيد بنا کرد و در عصر صفويه و با طرح و اجراي شيخ بهائي گنبد سبزي بنا شد و بعد توسط نادرشاه گنبد طلا گشت که تا عصر حاضر گنبد آستانه‌ي علوي از طلا مي‌باشد. ارتفاع گنبد از کف صحن مطهر 42 متر، محيط قاعده‌ي آن 50 متر و ارتفاع آن از پاي قاعده تا سر گنبد 35 متر مي‌باشد. کف حرم مطهر توسط فرقه‌ي اسماعيليه بهره با سنگ مرمر مفروش شده و ديوارهاي آن تا حدود دو متر از سنگ مرمر ايران پوشيده گرديده است. کاشيکاري و آيينه کاري که تمامي آن به دست هنرمندان ايراني انجام شده چهار طرف حرم مطهر و چهار رواق آن را احاطه نموده است. اين رواقها از سه طرف شمال، جنوب و شرق، درهاي ورودي و خروجي را با حرم مطهر برقرار مي‌سازند؛ همچنين رواق شمالي و رواق جنوبي صحن شريف را با حرم مطهر ارتباط مي‌دهد. رواق شرقي داراي دري است که داخل ايوان طلا باز مي‌گردد و اين ايوان که به شکل مستطيل مي‌باشد در طرف شرق حرم مطهر واقع است و تمامي ديوارهاي آن از طلا تزيين شده است. در طرف شمال و جنوب ايوان دو گلدسته‌ي (مناره) طلا به ارتفاع 35 متر واقع است که در بالاي آن بعضي از آيات سوره‌ي جمعه کتيبه شده و در وسط ايوان طلا در جنب در ورودي به رواق قصيده‌ي فارسي با حروف طلا به خط زيباي محمد جعفر اصفهاني، به تاريخ 1156ق، در مدح حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) از سروده‌هاي عرفي شيرازي (م 999ق) نوشته شده که مطلع آن چنين است:

اين بارگاه کيست که گويند بيهراس *** کاي اوج عرش سطح حضيض تو را مماس

ايوان طلاي آستانه‌ي علوي در سمت شمال و جنوب داراي کفش‌کن است که کشوانيه مي‌خوانند و به صحن شريف منتهي مي‌گردد. اين ايوان بدون سقف است لذا در نوع خود يگانه و از شکوه و عظمت و صفاي خاصي برخوردار است. صحن شريف آستانه‌ي علوي طرح بديعي دارد و از مهمترين خصائص آن اينست که در چهار فصل سال طلوع آفتاب مستقيماً به قبر مطهر مي‌تابد و در نقطه‌اي معين در زمستان و تابستان زوال ظهر در نجف در آنجا انجام مي‌گردد. صحن مطهر از دو طبقه تشکيل شده و به شکل چهارگوش است. در اطراف صحن شريف حجره‌هايي بنا شده و در مقابل هر حجره يک ايوان کوچک واقع است که تا اوائل نيمه‌ي اول قرن چهاردهم هجري سکنه‌ي آن را فحول علماي اماميه تشکيل مي‌دادند و صحن مطهر، مرکز دانشگاه بزرگ جهان تشيع بود. تمامي ديوارها و سقف ايوان حجرات از بهترين کاشيهاي اصفهان تزيين گشته و با گذشت زمان کاشيهاي آن تجديد شده است. در قرون گذشته تعميراتي در صحن شريف انجام شده که شرح آن مفصل است. آستانه‌ي دوم علوي در بلخ و يا مزار شريف: اجماع مسلمين جهان بر اين است که پيکر مقدس حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) در نجف اشرف مدفون است، ولي چون آستانه‌ي دومي هم منسوب به اميرالمؤمنين (عليه السلام) در شهر بلخ قرار دارد که به نام «مزار شريف» ناميده مي‌شود و بسياري از شيعيان افغانستان و هندوستان و چين اجتماعاتي در اين آستانه‌ي علوي دارند، لذا موجزاً بدان اشاره مي‌نمائيم. البته ترديدي نيست که اين انتساب هيچ مبنائي ندارد. امروزه بلخ را به مناسبت آستانه‌ي دوم علوي در اين شهر «مزار شريف» مي‌خوانند. بلخ يکي از شهرهاي مهم جهان اسلامي بوده است و جمعي کثير از فحول علماي اسلام و نوابغ جهان علم و معرفت از اين شهر برخاسته‌اند. در عصر حاضر اين شهر جزو قلمرو حکومت افغانستان و يکي از شهرهاي مهم اين کشور محسوب مي‌گردد. در تاريخ حضرت شاه ولايت مآب که از طرف توليت عظما آستانه‌ي مزار شريف منتشر شده آمده است که حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در مسجد اعظم کوفه به دست عبدالرحمن بن ملجم مرادي به شهادت رسيدند و حضرت امام حسن و امام حسين عليها السلام جسد مقدسشان را در نجف دفن نمودند و قبر ايشان مخفي بود تا آن که در سال 129ق ابومسلم خراساني، يکي از دعات بني‌هاشم، عليه خلافت امويها قيام کرد. وي مايل بود که امام ششم حضرت جعفر صادق (عليه السلام) را به خلافت بنشاند لذا نامه‌اي برين مدعا جهت حضرت صادق (عليه السلام) ارسال داشت، ولي حضرت صادق (عليه السلام) خلافت را رد فرمودند و از ابومسلم خواستند که اگر مايل هستي که به اين خاندان خدمتي انجام دهي، جسد مبارک جدم را که در نجف مدفون است به شهر بلخ انتقال ده تا بعد از اينکه فتنه‌ي بني‌اميه و خوارج بي‌دين فرو نشيند به مدينه‌ي منوره برده شود. چون وصيت حضرت امام ششم (عليه السلام) به ابومسلم خراساني رسيد، انجام اين خدمت عالي را عين سعادت و موفقيت خود دانسته و به همدستان و همکاران نزديک خود امر کرد که به صورت خفيه در اين امر مبارک اهتمام ورزيده و اين خدمت بزرگ را به انجام برسانند. ابومسلم آن جسد مطهر را که در صندوق محفوظ بود، پنهاني از نجف برداشته و به مرو شاهجهان آورد و سپس به بلخ منتقل نمود و در قريه‌ي خيران که طرف شرق شهر بلخ واقع است به طريق خفيه مدفون ساخت و لوحه‌اي مشتمل بر حقايق حالات نيز در آن حفره‌ي محترمه گذاشته و بعد از انجام اين وظيفه گزارش موضوع را مبني بر اينکه بر اثر اراده‌ي حضرت امام، نعش مطهر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را از نجف به بلخ انتقال داده به عرض حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) مي‌رسانيد. اولين عمارت آستانه‌ي علوي: در بلخ توسط سلطان سنجر بنا گشت که داراي حرم و گنبدي بر روي قبر بود شيعيان آن سامان از اطراف و اکناف به سوي آستانه‌ي علوي جهت زيارت سرازير مي‌گشتند و اين عمارت تا سال 617ق باقي بود و در اين سال در حمله‌ي وحشيانه مغول که تمامي شهر بلخ را خراب نمودند عمارات آستانه هم از حمله‌ي وحشيانه‌ي آنها مصون نماند و خراب گشت عمارت دوم آستانه‌ي علوي: حدود 885ق توسط سلطان حسين ميرزا بايقرا بنا گشت که عمارتي در نهايت شکوه و عظمت است. سلطان حسين پس از اتمام عمارات آستانه، اساس چهارباغ را در اطراف آستانه‌ي علوي گذاشت که آستانه‌ي مطهر در ميان چهارباغ قرار گرفته باشد و دستور حفر و نهر آب را از رود بلخ داد و آن نهر به نهر شاهي شهرت دارد. جهت آبياري چهارباغ اطراف آستانه و آب آشاميدني مردم شهر و نيز نگهداري آستانه موقوفات زيادي وقف کرد و توليت عظماي آستانه و موقوفات را به سيد تاج الدين اندخوئي تفويض کرد. اکثر منابع مهم قديمي شيعه در خصوص آستانه‌ي علوي در بلخ و يا مزارع شريف سکوت اختيار دارند ولي برخي نيز به آن اشاره نموده‌اند تحقيقات جديد به طور قطع اين انتصاب را رد مي‌کنند آقابزرگ تهراني در الذريعة به نقل از کتاب نصب آل ابي طالب فارسي ابن عنبه مي‌نويسد: «ابن عنبه وارد مزار معروف بلخ گشت که معروف به آستانه‌ي امام علي بن ابي طالب (عليه السلام) مي‌باشد و اين عبارت را که بر روي سنگ قبر در زير صندوق حک بوده مطالعه کرد: هذا قبر اميرالمؤمنين ابن الحسن علي بن ابي طالب عبيدالله علي بن حسن علي بن الحسين بن الجعفر ابي عبدالله ابن حسين الاصغر بن علي بن الحسن السبط (عليه السلام)، سپس معلوم گشت که مدفون در اين مزار از بني الحسن است و از امراي آن سامان بوده و در لقب و اسم و کنيه و اسم پدر با حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب مشترک بود و باعث گشته که عوام الناس را به اشتباه و گمراهي بکشاند و وي را نسبت بدهند به حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) ابن عنبه در کتاب ديگر خود الفصول الفخرية ابي الحسن علي بن ابي طالب بلخي را به سيد فضلا و نقيب بلخ وصف کرده، سپس ذريه‌ي او را در بلخ و هرات برشمرده است.

کتابنامه:
اعيان الشيعة، 534/1-539؛ تاريخ حضرت شاه ولايت مآب در ولايت بلخ؛ تاريخ العراق بين احتلالين، 317/3؛ دائرة المعارف آريانا، 267/6؛ دائرة المعارف الشيعية، 328/2، 341؛ الذريعة، 376/2، 424/3، 134/24؛ سفرنامه‌ي ابن بطوطه، ترجمه‌ي فارسي، 166/1-167؛ عمدة المطالب، 62؛ الفصول الفخرية، 180-181؛ قيام سادات علوي براي بدست آوردن خلافت، 128-131؛ معجم البلدان، 790/3، 760/4-761؛ نزهة القلوب، 31-32؛ تاريخ گزيده، 415؛ ماضي النجف، ج1.
 

منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد