آشنايي با بحارالانوار
آشنايي با بحارالانوار
همچنانكه از اسم اين اثر پيداست معرفي مجموعهي عظيم بحار، موضوع اصلي آن است كه نويسنده طي آن اطلاعات و تحليلهاي در خوري پيرامون اثر سترگ بحار به خواننده عرضه كرده است. كتاب حاضر در دو بخش «آشنايي با مولف بحار الانوار» و «آشنايي با بحارالانوار» گردآمده است و جمعاً 36 فصل را شامل ميشود. اين اثر علاوه بر مطالب مزبور مقدمه ناشر و پيشگفتار مولف را هم در بردارد.
بخش اول شامل سيزده فصلاست:
فصل اول: زندگي نامه علامه مجلسي،
فصل دوم: علامه مجلسي از نگاه دانشمندان،
فصل سوم: مقام محمود،
فصل چهارم: حيات طيبه،
فصل پنجم: علامه مجلسي و تربيت شاگرد،
فصل ششم: انقلاب دروني،
فصل هفتم: ترجمه روايات،
فصل هشتم: محدثي بزرگ،
فصل نهم: تاليفات علامه مجلسي،
فصل دهم: استادان علامه مجلسي،
فصل يازدهم: علامه مجلسي اول،
فصل دوازدهم: تاليفات علامه مجلسي اول،
فصل سيزدهم: شاگردان علامه محمد باقر مجلسي
بخش دوم شامل فصلهايذيل است :
فصل اول: بحارالانوار از نظر بزرگان،
فصل دوم: ارزش و ويژگيهاي بحار الانوار،
فصل سوم: هدف از تاليف بحارالانوار،
فصل چهارم: آيا تصميم علامه مجلسي بر جمعآوري همه روايات بوده است؟
فصل پنجم: ميزان اعتبار روايات بحار الانوار،
فصل ششم: روش علامه مجلسي در بحار الانوار،
فصل هفتم: دقتهاي علامه مجلسي در فهم روايات،
فصل هشتم: بحثهاي مستقل علامه مجلسي در بحارالانوار،
فصلنهم: مباحث ادبي در بحار الانوار،
فصل دهم: بحثهاي هيئت و نجوم در بحارالانوار،
فصل يازدهم: بحارالانوار و مسائل عقلي،
فصل دوازدهم: بحار الانوار و فلاسفه،
فصل سيزدهم: اشكالات بر بحارالانوار و پاسخ آنها،
فصل چهاردهم: تعليقات بر بحار الانوار،
فصل پانزدهم، رسالههاي مستقل در بحار الانوار،
فصل شانزدهم: شاگردان علامه مجلسي و بحار الانوار،
فصل هفدهم: كتابهايي كه هرگز نوشته نشد،
فصل هيجدهم: مصادر بحار الانوار،
فصل نوزدهم: آثاري پيرامون بحار الانوار،
فصل بيستم: آشنايي اجمالي با محتواي بحارالانوار،
فصل بيست و يكم: مصححان بحارالانوار،
فصل بيست و دوم: تاريخ تاليف مجلدات بحارالانوار،
فصل بيست و سوم: چاپهاي بحارالانوار.
علامه مجلسي و امر جمعآوري روايات
در بدو نظر به آثار علامه مجلسي ممكن است شخص تصور كند كه علامه مجلسي شخصيتي متعصب و تك جنبهاي است اما اين توهم به زودي با اندك ژرفنگري در آثارش از ميان خواهد رفت. براي اينكه ادعاي فوق را ثابت كنيم توجه خوانندگان را به نكات زير جلب ميكنيم.
1) جمع روايات گوناگون.
مسلماً علامه مجلسي با اشرافي كه به منابع روايي عصر خود داشت، روايات زيادي درگستره موضوعي بسيار متنوع جمعآوري كردهاست.
2) توجه جدي به درايت احاديث.
اگر بگوييم بزرگترين هنر علامه مجلسي، فهم و درك حديث بود تا جمع حديث، سخن درستي گفتهايم. زيرا وي با تسلط كافي به جوانب مختلف فهم حديث، آنها را موردبررسي قرار داده است. به عنوان مثال به بررسي اين روايت ميپردازيم:
روايتي از پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده كه «خير الصفوف في الصلاة، المقدم، و خير الصفوف في الجنائز، المؤخر» اغلب فقها از اين روايت فهميدهاند كه در نماز ميت، صف آخر افضل از صف اول است.
شيخ صدوق فرموده: «افضل المواضع للصلاة عليالميت الصف الاخير؛ در نمازميت صف آخر بهترين مكان از كتاب وسائل اشيعه است». شيخ حرعاملي عنوان باب 29 از «ابواب صلاة الجنائز» از كتاب وسائل الشيعه را «باب استحباب اختيار الوقوف في الصف الاخير في صلاة الجنائز» قرار داده است. علامه حلي در تذكرةالفقهاء و منتهي المطلب و شهيد در ذكري همين حكم را از حديث فهميدهاند، در حالي كه علامه بزرگوار مجلسي پس از نقل حديث و كلمات فقها و پس از آن كه فرموده:
«لايخفي بعد مافهموه من الخبر لفظاً و معني»، فرمودهاست : «والذي نفهم من الرواية و هوالظاهر منها لفظاً و معني أن المراد بصفوف الجنائز صفوف نفس الجنائز اذا وضعت للصلاة عليها، و المعني: أن خير الصفوف في الصلاة الصف المقدم أي ماكان أقرب الي القبلة، و خير الصفوف في الجنائز المؤخر أي ما كان أبعد عن القبلة و أقرب من الامام»
علامه مجلسي پس از آن كه چهار وجه براي بعيد بودن آنچه اين فقهاي بزرگ از اين حديث فهميدهاند، و اين كه فتواي آنان بالفظ و معناي اين حديث هماهنگ نيست، ميگويد: «آن چه ما از اين حديث ميفهميم ــ و آن مطابق بالفظ و معناي حديث است ــ اين است كه اين حديث، صف خود ميتها را ميگويد، نه صف نمازگزاران را، يعني در نمازهاي يوميه بهترين صف، صف اول است كه به قبله نزديكتر است، اما در خود جنازهها بهترين صف صف آخر است كه از قبله دورتر و به امام جماعت نزديكتر است».
سپس علامه مجلسي ميگويد: «تعجب است كه چگونه اصحاب از اين معناي روشن حديث، غفلت كردهاند». سبط شهيد ثاني فرموده است: «مقصود از اين حديث آن است كه گاهي نماز گزار نميداند آن ميت زن است يامرد، و هر چه مرد نمازگزار از آن ميت كه زن است دورتر شد بهتر است و سبب، مستور بودن زن ميباشد. به همين جهت شارع مقدس، اين حكم را به صورت كلي بيان كرده است. هر چند آن ميت مرد باشد». با مقايسه اين كلمات و آن فتواها با كلام علامه مجلسي، هيچ ترديدي در برتري فهم علامه مجلسي بر آنها باقي نميماند.1
3) نظريهپردازي و نقادي:
واقعيت آن است كه برخي از افراد در تاليفات خود از علم مطبوع (عقل) خود بهرهاي نميگيرند. از اينرو اين دسته از افراد به عوض آنكه عالم و پژوهشگر باشند بيشتر حافظ علوم ديگرانانداما علامه مجلسي با وجود آن كه علوم و نظرات را به غايت در ذهن داشت دراغلب موارد نظريات مستقلي ارايه كرده و نظريات ديگران را به نقد كشيده است. در اينجا براي آگاهي بيشتر به ذكر يك مثال از نظريهپردازي و نقادي وي ميپردازيم.
علامهي مجلسي درباره مسايل مطرح شده در كلام و فلسفه نظريههايي داشته است از جمله مساله حدوث عالم كه آن را از ضرورتهاي دين دانسته است 2 و نظريه خواجهنصيرالدين طوسي درباره بداكه آنرا به نقد كشيده و مدعي شده كه چون خواجه از روايات اسلامي در زمينه بدا اطلاع كافي نداشته است، منكر اعتقاد به بدا شده است.3
4) عدم تعصب در استفاده از منابع اهل سنت.
علامه مجلسي در حوزه حديث و روايت آن اندازه تسلط داشت كه نه تنها منابع روايي شيعه بلكه منابع حديثي اهل سنت را نيز مدنظر قرار ميداد. از اين رو براي اثبات نظر كه مطرح ميكرد از روايات شيعيان و سنيها استفاده ميكرد تا بحث خود را بصورتي كامل و تام بپروراند.
علامه مجلسي به منظورهاي مختلف از احاديث اهل سنت استفاده كرده است. خود او در اين زمينه در فصل اول از مقدمه بحار گفته است: «براي تصحيح الفاظ و روايات و تعيين معناي آنها به كتابهاي لغت و كتابهاي شرح حديث اهل سنت مراجعه ميكنم» و 20 كتاب لغت، و 52 كتاب حديث و 13 كتاب شرح حديث از اهل سنت را نام برده است كه به آنها زياد مراجعه كرده است ميكند. وي ميگويد: «گاهي روايات اهل سنت را نقل ميكنم تا پاسخ آنها را بدهم و يا استدلال برخود آنان نموده و گاهي براي بيان مورد تقيه يا تاييد روايات شيعه آنها را نقل ميكنم.» و لذا در بحارالانوار موارد فراواني از روايات را مشاهده ميكنيم كه از كتب اهل سنت نقل شده است؛ گاهي با واسطه و گاهي بدون واسطه.4
5) توجه به ارزش تاثيرگذار ادبيات در فهم حديث.
بدون ترديد كسي كه در ادبيات عربگامي برنداشته باشد هرگز نخواهد توانست به عمق معنايي حديث پي ببرد، زيرا كاربرد هر يك از معاني مختلف واژهها تاثير بسزايي در فهم معنايي آن خواهد گذاشت. به علاوه نحوه قرائت و تركيب جمله ميتواند تغييراتي در معنا و مفهوم آن به عمل آورد. با وجود وسعت بسيار بحارالانوار، مجلسي هرگز از اين مساله هم غفلت نكرده است.5
بحار الانوار در چشم اندازها
بدون ترديد «بحار الانوار» كار عظيمي است كه هيچ انسان منصفي نميتواند و نبايد به آن به ديده خرد نگاه كند، جمعآوري اين همه روايت و نوشتن توضيحات كافي و شافي در ذيل روايات، كار كوچكي نيست حال اگر بر اين همه زحمت، فوايد گوناگون، نظريات بديع علمي و مستندات زياد را اضافه كنيم قطعاً ارج و منزلت آن صد چندان خواهد شد و واقعيت هم اين را تاييد ميكند.
حال جاي اين پرسش است كه چرا با وجود اين همه ارج و منزلتي كه اين كتاب (در تعبير صحيحتر دايرةالمعارف) دارد عالمان ديني بعضاً به ديدهي ارجگزاري بدان نگاه نكردهاند و آن راحتي از درجهي اعتبار علمي ساقط دانستهاند؟ و آن را به شدت نيازمند تهذيب و پاكساز ميدانستهاند وحتي توضيحات وي بر احاديث را كم فايده تلقي كردهاند؟6 و برخي ديگر اين كتاب را مملو از احاديث بياساس دانستهاند 7 و بعضي نيز آن را به حدي داراي زوايد و حواشي بي فايده دانستهاند كه اگر روايات تكرارياش را حذف كنند بيش از بيست جلد از حجم آن كاسته ميشود؟8
مولف كتاب آشنايي با بحارالانوار به طور جزئي و تفصيلي به اين پرسشها پاسخ گفته است و روي هم رفته در اين جوابها به چند نكته اشاره كرده است كه به طور خلاصه به آنها پرداخته ميشود:
1) مجلسي از حدس قوي و زيركي و ظرافت خاصي در فهم روايات برخوردار بوده است كه بر كسي پوشيده نيست. اگر منظور اشكال كنندگان آن باشد كه توضيحات و مستندات و… علامه مجلسي كافي نيست نظرشان درست است. اما اگر غير از اين باشد پذيرفتني نيست 9، زيرا وضعيت نبوغ علامه مشخص است و نيازي به چيزهايي كه دربارهاش گفته شده ندارد.
2) متهم كردن اين اثر به اينكه مملو از احاديث بياساس است و بايد تهذيب شود، نيز اشكال واردي نيست، زيرا اصل «تهذيب» قابل دفاع نيست چون هر نويسندهاي وقتي مطلبي را صائب و درست نيابد از آن بهره نميگيرد پس دليلي ندارد كه اثر او را تهذيب كنند؟!10 بعلاوه علامه مجلسي از جمع و تفسير و توضيح احاديث هدف اساسي داشته كه يكي از آنها اين بود كه احاديث رايج را از خطر تلف شدن، مصون بدارد11
3) اينكه گفته شده مكررات در اين اثر زياد است نيز وارد نيست زيرا اگر مطالب بحار به طور دقيق مقايسه شوند مسلماً فوايد ذكر مطالب در اغلب جاها مشهود و خواهد شد12
نظر نگارنده و ارزيابي
اگرچه نويسنده محترم با دقت و زحمت فراوان و مستندات ارجمندي از بحار دفاع كرده است اما گمان ميرود از يك مساله غفلت كردهاست و آن مبناسازي دفاعيات ايشان از بحار است. جوابهاي موردي بابهرهگيري از منابع قطعاً كاري شايسته است اما مسلماً روش علمي اين نيست كه مورد به مورد اشكالهاي طرح شده جواب داده شود بلكه اگر ابتدا قالبي طرحريزي شود و اشكالات در چارچوب آنها مطرح شود مسلماً خواننده هم ميتواند با تكيه بر آنها و مبناهاي ارايهشده از اثر ياد شده دفاع كند و يا آن را مورد نقد قرار دهد.
از اين جهت نگارنده بدون آن به نقد روش علامه مجلسي در پردازش و تدوين و تاليف دايرةالمعارف بحار پردازد در تكميل دفاعيات نويسنده نكاتي يادآور ميشود:
1) با اعتراف به حفظ حق ناقدان بر اين نكته تاكيد ميكنيم كه علامهمجلسي عالمي بزرگ به شمار ميرود و داراي نظرياتي در حوزهي كار خود ميباشد. بنابر اين كه وي عالم و دانشمند رشتههاي مربوطه است نظريات وي همان اندازه محترم است كه نظريات ديگران. مسلماً وقتي عالمي دست به تاليف ميزند از نگاه و نگرش خود روش مناسبي را در پيش گرفته و كار خود را به سرانجام ميرساند و بنابر اين «تهذيب» و «اصلاح» و «تنقيح» و… معنا و مبنا پيدا نميكنند. بله! هيچ ايرادي ندارد كه فردي برجسته اثر عالمي را به نقد بكشد و با توجه به معيارهاي شناخته شده نكات منفي و مثبت آن را بنماياند اما اين كار را نبايد با عنوان تهذيب انجام دهد.
2) در عين اينكه درباره آيات كتاب مقدس قرآن عظيم هيچگونه چون و چرايي از جهت صدور نميتوان كرد اما روايات اسلامي (بجز متواترات كه صد در صد اتفاق نظر پيرامون آنها وجود داشته باشد) چنين نيستند. بنابراين وقتي اين اصل را پذيرفتيم بايد بپذيريم كه عالمان ديني با توجه به تحقيقات علمي و معيارهاي و روشهاي پذيرفته شده ميتوانند اظهار نظر كنند. علامه مجلسي هم از جمله اين علما است. لذا به صرف اينكه عالمي مستندات بحار را نپذيرد مجاز نيست ارج و ارزش اثري را منكر شود. بلكه حق نقد و بررسي و نگاه از چشمانداز ديگر براي ساير علما محفوظ است.
3) نكته پاياني اين كه به نظر نگارنده لزومي ندارند كه از كليت يك اثر دفاع شود، بلكه وقتي ايرادي منطقي به اثري وارد باشد بايد آن را تصديق كرد هر چند كه اينپذيرش مبناي تصرف در اثر عالمي نميشود و بلكه بايد از اين اتفاق و جرأت ميمون و مبارك تمجيد كرد كه در حوزه علمي تشيع، نقد و بررسي آن قدر ارزش دارد كه سايه عظمت بزرگاني چون مجلسي هم نتواند مانع آن شود. بي شك اگر از علامه مجلسي همين يك اثر را داشتيم آن قدر او را در ديدگان عالمان بزرگ ميكرد كه ابهت و عظمت وي مانع از نگرش نقادانه به وي و اثر وي شود كه آثار ارجمند ديگري هم از اين بزرگوار در دسترس داريم. اما چقدر شكوهمند است كه اين بزرگيها هرگز مانع از كنجكاوي و نكته سنجي و در يك كلام نقد بزرگان ديگر نميشود. لذا هم نويسنده محترم كتاب حاضر وهم ساير افراد بايد از اين همه آزادي در نقد آثار در حوزههاي علمي تشيع خوشوقت باشند.
بحار الانوار دايرةالمعارف سترگ تشيع
اگر كسي به طور گذرا به بحارالانوار نظري كند متوجه عظمت اين اثر خواهد شد و اعتراف خواهد كرد كه پديدآوردن اثري اينچنين شگرف مطمئاً روح بلند و همت والايي ميطلبد. در واقع بايد بگوييم كه بحارالانوار اولين دايرةالمعارف تشيع در جهان است كه علامه مجلسي به تنظيم و تاليف آن اقدام كرده است.
اثبات اين ادعا چندان مشكل نيست، بلكه اگر مراد از دايرةالمعارف را مجموعهاي از اطلاعات منسجم و همه جانبه پيرامون موضوع واحدي بدانيم كه جنبهي تركيبي دارد، نسبت دايرةالمعارف دادن به بحارالانوار نياز به استدلال هم ندارد. در اين اثر تشيع از دو جنبه عقلي و نقلي مورد بررسي قرار گرفته است.
علامه مجلسي بحارالانوار را نخست در بيست و پنج مجلد بزرگ قرار داد، آن گاه جلد پانزده را دو بخش و در دو مجلد قرار داد، از اينرو مجلدات بحار 26 جزء ميباشد.
بحارالانوار داراي 44 كتاب و 2489 باب است. اما كتاب فهرس مصنفات الاصحاب ــ كه علامه مجلسي ابتدا آن را تاليف نموده و بحارالانوار را براساس آن گردآوري نمود ــ داراي 2848 باب است. بنابراين اگر كسي تنها عنوان بابهاي بحارالانوار را جمعآوري كند، خود كتابي مستقل و بزرگ خواهد شد.13
محتواي جزئي بحارالانوار را ميتوان در موارد كلي زير تقسيمبندي كرد:
1) علم، عالمان و اقسام و اصناف آنان
2) توحيد، نبوت، معاد، ائمه و اصحاب پيامبر و ياران آنان
3) حوادث پس از پيامبر واخبار خلفا
4) طبيعت و ماوراي طبيعت
5) ايمان، كفر و اخلاقيات
6) مواعظ (خداوند، پيامبراكرم (ص)، ائمه (ع)، بلوهر و بوذاسف (بودا)
7) فضايل و آداب قرائت قرآن و…
8) زكات و صدقه و ساير اعمال عبادي
9) زيارت و آداب آن
10) روايات فقهي و عقد و ايقاعات و ساير ابواب فقه
11) اجازات فقهاي شيعه.
يك نظر و يك پيشنهاد:
با تورقي كه نگارنده در كتاب ارزندهي «آشنايي با بحارالانوار» كرد در عين ارجگزاري به زحمات نويسنده محترم يادآوري يك نكته را ضروري ميداند و آن اينكه وقتي يك اثري مورد بررسي علمي قرار ميگيرد لازم و شايسته است از هر گونه گرايشي كه بوي غير علمي از آن به مشام ميرسد، پرهيز كرد. هيچ ايرادي نخواهد داشت كه در كنار ارجگذاري كار سترگي چون بحارالانوار اين نكته هم تذكار داده ميشود كه در بحارالانوار دو دسته از بزرگاني كه در بسط و گسترش فرهنگ نقش انكارناپذير داشتهاند يا غفلت شده و يا مورد سرزنش و بيحرمتي و… قرار گرفتهاند.
اين دو دسته فيلسوفان وعارفان هستند. هيچ انديشمند منصفي نميتواند نقش و اهميت فيلسوفان را در بسط و گسترش معارف اسلامي و شيعي ناديده بگيرد و نيز هيچ منصفي نميتواند زحمات طاقت فرساي عارفان در تلطيف عقايد اسلامي و ارايهي جلوهي دلپذيري از خداوند را مورد انكار قرار دهد. اندك نگاهي به زندگينامه پدر بزرگوار علامه مجلسي و عارفان پيش از او اين ادعا را مورد تاييد قرار ميدهد. در حالي كه در اثر حاضر به ديدهي تحليلي و انتقادي به اين مساله پرداخته نشده است. هيچ اشكالي نداشت كه نويسنده محترم ازاين جهت هم به حيات علمي علامه، و اثر بزرگش بحارالانوار نظر ميكرد و كاستيهاي آن را حداقل از اين جهت مورد تحليل و ارزيابي قرار ميداد تا در اثر اين غفلت حقي از عارفان و فيلسوفان ضايع نشود.
البته نگارنده واقف است كه دواعي و علل و دلايلي كه باعث نگرش بدبينانه علامه به فيلسوفان و عارفان كهن است قابلپذيرش باشد اما تحليل و تجزيه اين مسايل ميتواند به خواننده روشنگري خاصي عنايت كند.14
پيشنهادي كه به نظر نگارنده درباره بحارالانوار ميرسد اين است كه ايكاش دستگاههاي فرهنگي كشور، مجموعهاي تشكيل دهند تا اين اثر عظيم از حالت سنتي كه موارد استفاده آن را محدود كرده است با استفاده از شيوههاي نوين دايرةالمعارف نويسي در آورند تا استفاده بهينهاي از اين اثر به عمل آيد. به گمان نگارنده ترجمه اين اثر بزرگ و تبديل آن به دايرةالمعارف نوين تشيع گام بسيار بزرگ در راه احياي مجلسي و احياي تشيع ميتواند به حساب آيد. به علاوه ميتوان نظرات ديگران را نخست عنوان نقد اين اثر آورد تا كاستيهاي آن هم از چشم خوانندگان مغفول نماند چنانكه چنين كاري درباره اعيان الشيعه صورت گرفته است.
پي نوشت :
1ــ آشنايي با بحارالانوار، صفحات 155 ــ 157
2ــ آشنايي با بحارالانوار، ص 188
3ــ همان، ص 190
4ــ آشنايي با بحار الانوار، ص 148 به نقل از بحار، ج 1، ص 25 و ج 23، ص 106 و ج 28، ص 230 و ج 37، ص 171 و…
5ــ جهت اطلاع بيشتر نك: آشنايي بابحارالانوار، ص 170 و 171
6 ــ آشنايي با بحارالانوار، ص 196 به نقل از اعيان الشيعه
7ــ همان، به نقل از شرح مقدمه قيصري
8 ــ همان، به نقل از مقدمه ميزان الحكمة
9ــ آشنايي با بحارالانوار، ص 196 و 197
10ــ همان، ص 197
11ــ همان، ص 199
12ــ همان، ص 200
13ــ آشنايي با بحارالانوار، ص 261
14ــ ناگفته نماند كه مؤلف محترم اعتراض خود را پنهان نكرده اما صد البته اين گونه گفتار رسا نيست (ر. ك آشنايي با… ص 192)
* این مقاله با همكاري سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي انتشار یافته است.
ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372
/س