در نگاه ابتدائي، از بعضي روايات ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ ، بدست مي آيد كه امامان شيعه، در فضل و فضيلت، رتبه و كمال نزد خداوند متعال يكسان مي باشند. فضل و فضيلت اولين امام به فضل آخرين امام و فضل آخرين امام به فضل اولين امام بر مي گردد. چنانچه شخصي به نام «زيد الشحام» مي گويد: به امام صادق ـ عليه السلام ـ عرض كردم: امام حسن افضل است يا امام حسين ـ عليهم السلام ـ؟ امام فرمود: همانا فضل اولين امام، ملحق به فضل آخرين امام مي شود، و فضل آخرين امام، ملحق به فضل اولين امام مي شود. و هر كدام، برايش فضل و فضيلتي مي باشد. زيد مي گويد، به امام گفتم، فدايت شوم، برايم بيشتر بفرمائيد؟ قسم به خدا، من طالب معرفت شما هستم. امام فرمود: ما خاندان از شجره طيبه هستيم، خداوند ما را از يك سرشت آفريد. فضل و علم ما از جانب خداوند است و ما امين خداوند بر خلقش هستيم… خلق و علم و فضل ما واحد است و همه ما يكي هستيم نزد خداوند متعال…».[1]راه امامان ـ عليهم السلام ـ ، هدف ايشان و دعوت ايشان همه يكي است و آن به سوي خداوند متعال مي باشد. البته گفتني است از بعضي روايات ديگر ، اين مطلب بدست مي آيد كه بعضي امامان در رتبه و كمالات، نسبت به ديگر ائمه ـ عليهم السلام ـ ، داراي مقام و منزلت والاتر و بالاتري مي باشند.مثلا اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ ـ بين امامان شيعه از ديگر ائمه، افضل و برتر مي باشد. امام صادق ـ عليه السلام ـ به شخصي فرمودند: «…إعلم أن اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ افضل عندالله من الأئمة و له ثواب أعمالهم و علي قدر أعمالهم فضّلوا».[2] «… بدان، به درستي اميرالمؤمنين نزد خداوند، از امامان ديگر، افضل است و ثواب امامان، براي اميرالمؤمنين نيز مي باشد، و امامان به حسب مقدار اعمال شان، برتري و فضيلت داده مي شوند.» بعد از اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ ، امام حسن ـ عليه السلام ـ و سپس امام حسين ـ عليه السلام ـ مي باشند. چنان چه هشام بن سالم از امام صادق ـ عليه السلام ـ سؤال مي كند كه امام حسن ـ عليه السلام ـ افضل است يا امام حسين ـ عليه السلام ـ؟ و ايشان فرمودند: امام حسن از امام حسين ـ عليهم السلام ـ ، افضل مي باشد.
«عن هشام بن سالم قال: قلت للصادق جعفر بن محمد ـ عليهما السلام ـ ، الحسن أفضل أم الحسين؟ فقال-ع- الحسن أفضل من الحسين»[3] در مرحله بعد. حضرت بقيةالله ـ عليه السلام ـ ، افضل از ديگر ائمه مي باشد. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: «… تاسعهم باطنهم ظاهرهم قائمهم و هو أفضلهم».[4]«… نهمين فرزند از نسل امام حسين ـ عليه السلام ـ ، باطن و ظاهرشان و قيام كننده ي ايشان مي باشد و قائم-عج-، افضل ايشان مي باشد.» چنين مطلبي، جزء عقائد شيعه اماميه شمرده شده است. مرحوم كراجكي در كتابش اينطور آورده: «و يجب أن يعتقد أن أفضل الأئمه، أميرالمؤمنين علي بن ابيطالب ـ عليه السلام ـ … و إن أفضل الأئمة بعد أميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ ، ولده الحسن ثم الحسين و أفضل الباقين بعد الحسين، إمام زمان المهدي ـ صلي الله عليه و آله ـ ثم بقية الأئمة من بعده علي ما جاء به الأثر…»[5] و واجب است اعتقاد به اين كه افضل امامان، اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب ـ عليه السلام ـ است… و با فضيلت ترين ائمه بعد از اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ ، فرزندشان امام حسن و سپس امام حسين ـ عليهما السلام ـ مي باشد و بعد از امام حسين ـ عليه السلام ـ حضرت بقيةالله ـ عليه السلام ـ مي باشد و سپس بقيه امامان.
ممكن است پرسيده شود اين روايات با يكديگر ناسازگارند زيرا در يكي از آن ها، بيان شده است كه همه امامان ـ عليهم السلام ـ در فضيلت با يكديگر مساويند و هيچ يك بر ديگري برتري ندارد ولي در احاديث ديگر برخي امامان ـ عليهم السلام ـ از ديگر آنان برتر، شمرده شده اند.
امّا اين پندار صحيح نيست زيرا هر چند بنابر بعضي روايات «خاندان عصمت و طهارت نور واحدند يعني در مقام وحدت نوري بين آنان كثرتي وجود ندارد ولي براساس احاديث ديگر، برخي آنان از ديگري افضل اند. البته اين افضليّت به لحاظ اصل نورانيت آنان نيست زيرا در اصل نورانيّت تقدّم و تأخّر و افضليّت يكي بر ديگري معنا ندارد بلكه آنان در مقام ظهورات و رتبه با يكديگر متفاوتند[6] و همه فرق هايي كه براي پيامبر اكرم و ائمه ـ عليهم السلام ـ ذكر شده است به همين مقام بر مي گردد. مثلاً از برخي روايات استفاده مي شود كه امام ـ عليه السلام ـ تشريع كننده نيست، احكام و قوانين شريعت و حلال و حرام به او وحي نمي شود بلكه به گونه كامل بر پيامبر اكرم نازل شده و آن حضرت همه آن ها را به امام علي ـ عليه السلام ـ تعليم كرد. از اين رو امامان مي فرمودند ما گنجينه علوم نبوّتيم، ما وارث علوم پيغمبريم.[7]امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: علمي از جانب خداوند افاضه نمي شود مگر آن كه نخست به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ مي رسد، سپس به اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ ، سپس به امامان، يكي پس از ديگري.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نورالثقلين، شيخ حويزي، ج 3، اسماعيليان، قم، چ 4، 1412.
2. سليم بن قيس، تأليف سليم بن قيس هلالي.
پي نوشت ها:
[1] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 25، ص 363.
[2] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، دارالكتب الاسلاميه، چاپ حيدري، چاپ سوم، 1367 هـ ، ج 4، ص 580.
[3] . صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، با تحقيق علي اكبر غفاري، نشر اسلامي، 1405، ص416.
[4] . بحار، ج 25، ص 363.
[5] . همان، ص 362.
[6] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن كريم، قم، اسراء، چاپ اول، 1376، ج 7، ص 354-358.
[7] . اميني، ابراهيم، بررسي مسائل كلّي امامت، انتشارات شفق، ص 270.
[8] . اصول كافي، ج 1، ص 255.