با بررسي كوتاهي كه از مواضع عقيدتي ابوحنيفه به عمل ميآوريم سرّ باور نداشتن ايشان به عصمت كاملاً روشن خواهد شد، امّا قبل از پرداختن به آن مسأله، ذكر اين نكته لازم است كه امامت و به دنبال آن عصمت يكي از مباحث داغ آن روزگار بوده است و قائل نشدن كسي دليل بر نبودن عصمت نخواهد بود.
مواضع عقيدتي ابوحنيفه عبارتند از:
1. بسياري از نويسندگان اصحاب حديث، اماميه، معتزله، اشاعره، ابوحنيفه را ازمرجئه شمردهاند و اين نسبت آن اندازه بازگو شده كه در رديف مسلمات جاي گرفته است.[1]2. يكي ازحساس ترين مسائل مربوط به امامت در طول تاريخ اسلام مسأله جانشيني پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوده است، كه در ميان گروههاي غيرشيعي اعتقاد به تفضيل (عثمان و علي ـ عليه السّلام ـ ) اختلاف رأي وجود داشت و گروهي كه به عنوان (مرجئة نخستين) شناخته ميشدند، درباره اصل ايمان عثمان و حضرت علي ـ عليه السّلام ـ قائل به توقف بودند، از افراد شناخته شد? اين گروه، محارب بن دثار از شيوخ ابوحنيفه را ميتوان نام برد و درباره موضع ابوحنيفه بايد به عبارت كتاب (الفقه الاكبر)، ص 6، اشاره كرد. وي در آنجا ميگويد: «ما امر عثمان و علي را به خداوند وا ميگذاريم».[2]اتخاذ مباني فكري در تصميمگيريهاي عملي بر كسي پوشيده نيست، روي اين اساس وقتي ابوحنيفه نميتواند ميان علي ـ عليه السّلام ـ و عثمان داوري كند، چگونه ممكن است امامت و عصمت اولاد علي ـ عليه السّلام ـ را باور داشته باشد. به هر حال امامت و به ويژه عصمت ، همان گونه كه قبلاً يادآور شديم، مباحث مورد گفتگو در زمان ابوحنيفه بوده است و مناظرههاي مؤمن طاق با ابوحنيفه درباره امامت گواه صادقي بر اين ادعاست.[3] ونيز مناظره هشام بن حكم كه از شاگردان مبرِّز كلامي امام صادق است با عمرو بن عُبَيد در مسجد بصره بر ابوحنيفه پوشيده نبوده است.[4]علاوه بر آنچه ذكر شد دلائل متعدد نقلي و عقلي وجود دارد كه عصمت ائمه رااثبات مي كند به عنوان مثال خداي متعال بخشيدن مناصب الهي را به كساني كه آلوده به گناه باشند، نفي ميكند[5] لذا سرپرستي مردم چه مربوط به شئون دنيوي باشد و چه مربوط به شئون اخروي برعهده امام معصوم است در غير اين صورت احتمال گمراهي امت به وجود مي آيد كه اين با غرض امامت و هدايت مردم ناسازگار است.
امّا اين كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ چيزي دربار? ابوحنيفه نگفته است و او را از گمراهي و راه باطل برحذر نداشته اند ادعايي است بدون دليل زيرا:
اولاً : ابن بشرمه ميگويد به اتفاق ابوحنيفه به محضر امام صادق ـ عليه السّلام ـ رسيديم و به حضرت گفتم اين مرد (ابوحنيفه) فقيه اهل عراق است، حضرت فرمودند: اين همان شخصي است كه در دين قياس ميكند و هر چه به رأي و نظرش مي رسد درباره دين اعمال ميكند؟ آيا او نعمان بن ثابت است؟ ابوحنيفه جواب داد بله من هستم، امام صادق ـ عليه السّلام ـ به وي فرمود: «از خدا بترس و در دين قياس نكن، چون اولين كسي كه قياس كرد ابليس بود…» پس حضرت به وي فرمود اي بند? خدا از خدا بترس و در دين به رأي خود قياس نكن چون فرداي قيامت ما ومخالفان ما در پيشگاه خدا ميايستيم و ما ميگوييم خدا چنين فرمود و رسول خدا چنين و تو و اصحاب تو ميگوييد ما نشنيديم و قياس به رأي كرديم، آن گاه خدا بين ما و شما حكم خواهد كرد.[6]ثانياً: روزي امام صادق ـ عليه السّلام ـ به ابو حنيفه فرمود تو كيستي؟ گفت ابوحنيفه، حضرت فرمود: همان مفتي (فتوا دهنده) اهل عراق، عرض كرد بله، حضرت پرسيد با استناد به چه منابعي فتوا ميدهي، گفت با كتاب خدا، حضرت پرسيد: تو آيات ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، را ميشناسي؟ جواب داد: بله ميشناسم، آن گاه حضرت سؤالي از قرآن پرسيد كه نتوانست پاسخ دهد، حضرت فرمود: واي بر تو خيال ميكني به كتاب خدا فتوي ميدهي، تو كه از وارثان كتاب خدا نيستي و گمان ميبري صاحب قياس هستي، بدان،اولين كسي كه قياس كرد ابليس بود، (اي ابوحنيفه) دين اسلام بر قياس مبتني نيست.[7] اينها نمونههايي از فرمايشات امام صادق به ابوحنيفه بود تا او را از راهي كه پيش گرفته برحذر دارد.
بنابراين ابوحنيفه نه تنها ميان قول و عمل جمع نكرد، بلكه به جهت اتخاذ مواضع عقيدتي خود نتوانست به امامت و عصمت ائمه معصومين اعتراف كند و اگر به توصيههاي امام صادق عمل ميكرد، شايد در مواضع عقيدتي خويش تجديد نظرميكرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مناظره در رابطه با مسائل ايدئولوژي، محمد محمدي ري شهري.
2. مرجئه، تاريخ و انديشه، رسول جعفريان، ص 40 ـ 50، نشر خرم، سال 1371.
3. تاريخ علم كلام و مذاهب اسلامي، علي محمد، ولوي، ج 2، ص 305 ـ 325.
4. تاريخ علم كلام در ايران و جهان اسلام،علي اصغر حلبي، ناشر اساطير، 1373 ش.
5. السير الكبير، الشيباني، ج 1، ص 36.
6. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 17، ص 155 و ج 1، ص 169.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 5، ص 382، به نقل از مقالات الاسلاميين شيخ ابوالحسن اشعري…
[2] . ر.ك: دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 5، ص 382.
[3] . ر.ك: شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد معتزلي، ج 17، ص 223؛ و احتجاج طبرسي، ج 2، ص 381.
[4] . ر.ك: المناظرة في الامامة، حسن، الشيخ عبدالله، ص 151.
[6] . دائرة المعارف، البستاني، بطري، بيروت، انتشارات دار المعرفة، ج 2، ص 120.
[7] . ر.ك: ركبت السفينة، خليفات، مروان، باب سوم، فصل چهارم، ص 559 ـ 561؛ به نقل از حلية الاولياء، ج 2، ص 197؛ و ر.ك: به احتجاج طبرسي، ج 2، ص 267 ـ 270.