قبل از هر چيز لازم است به چند نكته توجه داشته باشيم:
اول: در بررسي آيات لازم است به جوانب آن اعم از سياق آيه، اسباب نزول، شأن نزول، تاريخ، لغت و نقل قولها توجه داشته باشيم تا در فهم آيات قرآن با مشكل روبرو نشويم. خداوند به عنوان پند وعبرت از افراد يا اقوام گذشته (چه آن افراد مقدس باشند مانند پيامبران[2] و فرشتگان و چه غير مقدس باشند: مثل شيطان[3] و كفار[4] …) مطلبي را نقل نموده و اگر آن را ابطال نكند و با موازين وحي الهي مطابقت داشت، مورد پذيرش قرار ميدهد.[5]دوم: دربارة اينكه ملائكه انسانها را خونريز و مفسد معرفي كردند، سه نظريه وجود دارد:
الف: پيشگويي فرشتگان به خاطر آن بوده است كه حضرت آدم ـ عليه السلام ـ نخستين مخلوقي روي زمين نبوده بلكه پيش از او نيز مخلوقات ديگري مانند: انسان يا نسناس … بودند كه به نزاع و خونريزي ميپرداختند. لذا پرونده ي سوءپيشينه پارهاي از مخلوقات قبلي آن سبب بدگماني فرشتگان نسبت به انسانها شد.
ب: ممكن است ملائكه از كلمه ي «في الارض» دريافتهاند كه انسان از خاك آفريده ميشود و ماده به خاطر محدوديتي كه دارد طبعاً مركز نزاع و تزاحم است. چون جهان محدودِ مادي، طبع زياده طلب انسانها را نميتواند اشباع كند.
اين زياده خواهي در اموال و اميال و قدرت و … سبب بروز فساد و خونريزي ميشود.
ج: گاهي گفته ميشود؛ خداوند قبل از خلقت انسانها آينده انسان را به طور اجمال براي آنها بيان كرده است[6].
اين سه نظريه چندان منافاتي با هم ندارند. يعني، ممكن است همه اين امور سبب توجه فرشتگان به اين مطلب شده است. در حالي كه به بعد ديگر انسان كه روح الهي باشند، توجه نداشتهاند. آنها فكر ميكردند اگر هدف عبوديت و بندگي است؛ ما مصداق كامل آن هستيم، در حالي كه آگاه نبودند، عبادتشان بدون وجود شهوت و غضب و خواستههاي نفساني است. خداوند در جواب آنها ميفرمايد: «قال اني اعلم مالا تعلمون؛[7] «من حقايقي ميدانم كه شما نميدانيد» اما انسان با وجود اينكه شهوت و غضب و خواستههاي نفساني … در وجودش است خدا را عبادت مينمايد.
سوم: آيا اسلام هويت حيات اجتماعي انسان را فساد آفرين ميداند؟ در جواب بايد گفته شود؛ حيوان و فرشته هر كدام يك بعد بيشتر ندارند و براي آنها نيز ترقي و تنزلي وجود ندارد؛ اما انسان خاكي ميتواند با پرورش روح از نردبان تكامل صعود كند و از فرشته هم برتر شود و مصداق آيه «اعلي عليين[8]» گردد.
همچنين در اين جهان ممكن است با اعمال و رفتار خود چنان تنزل كند كه از حيوان هم پست تر شود و مصداق آيهي «اسفل السافلين[9]» گردد[10].
خلقت انسان بر دو بعد حيواني و الهي آفريده شده است و با اعمال خود ميتواند يكي از اين دو بعد را پرورش دهد . خداوند در چندين آيات قرآني ارزشهاي انسان را نام ميبرد و مي فرمايد:
1ـ انسان خليفه خدا در زمين است. (انعام / 165)
2ـ انسان بالاترين ظرفيت علمي را دارد. (بقره / 33 – 31)
3ـ انسان فطرت خداشناسي دارد. (اعراف / 172)
4ـ علاوه بر عنصر مادي، عنصر ملكوتي و الهي در وجود انسان است. (سجده / 1)
5ـ خلقت انسان از روي حساب و برگزيده بين موجودات بود. (طه / 121)
6ـ انسان در رسيدن به سعادت يا شقاوت مختار است[11]. (احزاب / 72)
7ـ «ولقد كرمنا بني آدم» ما به فرزندان حضرت آدم ـ عليه السلام ـ كرامت بخشيديم. (اسراء / 70)
نظر قرآن اين است كه انسان همه كمالات را بالقوه در وجود خود دارد و بايد آنها به فعليت برساند، مثلاً فطرت دروني خود را (آل عمران، 80) در راه رسيدن به سعادت پرورش دهد و رسيدن به كمالات ممكن نيست، مگر با پرورش روح الهي و داشتن ايمان قوي و اطاعت از دستورات الهي. اگر كسي در راه كمالات تلاش و كوشش نداشته باشد. عنصر مادي و حيواني وجودي انسان بروز و ظهور ميكند و موجب پرورش جهل و ناداني[12]، ناسپاسي[13]، طغيانگري[14]، حرص[15] و … ميشود.
از اينكه چرا دو عنصر مادي و الهي در وجود انسان است؟ به خاطر اينكه خداوند از اين دو عنصر انسانها را در معرض آزمايش قرار ميدهد كه بداند كدام يك از انسانها، توانستهاند با سلاح ايمان، راه سعادت را از راه شقاوت جدا نمايند[16] و بعد الهي خود را پرورش دهند. در نتيجه انسان با پرورش عنصر مادي و خاكي خود، خونريز و مفسد است ولي با توجه به عنصر الهي و روحاني ميتواند به مراحل بالاترين تكامل برسد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ذيل آيه 30 سوره بقره.
2. مرتضي مطهري، انسان در قرآن، ص 8-20.
3. احمد بهشتي، انسان در قرآن، ص 180.
پي نوشت ها:
[1] . نقدي بر قرائت رسمي از دين، ص 361 ـ 360.
[2] . فظن ان لن نقدر. «گمان كرد كه ما او را در سختي نمياندازيم» (انبياء/ 87).
[3] . انا خير منه «من از حضرت آدم بهترم» (ص/ 76).
[4] . أنا ربكم الاعلي، «من خداي بزرگ شما هستم» (نازعات/ 24).
[5] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير تسنيم، قم، انتشارات اسراء، چاپ دوم، 1379، ج 1، ص 45، با اختصار و توضيح.
[6] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ سي و يکم، 1373، ج 1، ص 5 ـ 170، با اختصار و توضيح.
[7] . بقره/ 30.
[8] . مطففين/ 18.
[9] . تين/ 5.
[10] . بهشتي، احمد، انسان در قرآن، قم، انتشارات طريق القدس، چاپ اول، بي تا، ص 185 ـ 180.
[11] . مطهري، مرتضي، انسان در قرآن، قم، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، بي تا، ص 20 ـ 8 و انسان از ديدگاه اسلام، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول، 1377، ج 1.
[12] . احزاب/ 72.
[13] . حج/ 66.
[14] . علق/ 7.
[15] . معارج/ 19.
[16] . احزاب/ 72، بقره/ 81، بقره/ 112.