ميتوان گفت كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمه ـ عليهم السّلام ـ قران را به چند صورت تفسير فرمودهاند:
1. در قرآن احكامي به صورت كلي آمده است بدون آنكه جزئيات و شرائط آن در قرآن آمده باشد، امّا تبيين جزئيات و شرائط آنها در سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ بيان شده است، مثلاً: آية « وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ » [1] و آية: « فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ » [2] كه در اين آيات، نماز و زكات و حج به طور كلي بيان شده، امّا شناخت اجزاء و شرائط و جزئيات آنها در روايات بيان شده است.
2. در قرآن مواردي به صورت عام و بدون قيد بيان شدهاند كه مخصص عام و مقيد مطلق را، بايد در روايات جستجو كرد، مثلاً در آيه « وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا ؛[3] هركس عمداً مؤمني را بكشد كيفرش دوزخ است كه در آن ماندگار است.» به طور مطلق فرموده که هر كس، كسي را عمداً بكشد، در جهنم ماندگار است، امّا در روايت آن را تقييد كرده كه اين حكم (ماندگاري در جهنم) در صورتي كه توبه نكرده باشد، است.
3. بيان بطون قرآن را بايد از روايات جستجو كرد. مثلاً در تفسير آيه: « فَلْيَنْظُرِ الإنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ »[4] از امام صادق روايت شده كه: «طعام در اين آيه به معناي علم است، كه معناي آيه اين ميشود: انسان بايد بنگرد، علمش را از چه كسي فرا ميگيرد».[5]اين موارد و ديگر موارد مجموعاً شامل تفسير كل قرآن ميشود كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ تمام آنچه مردم تا قيامت به آن نياز دارند، بيان فرموده است. لذا بعضي از علماء معتقدند كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ تمام قرآن را براي امتش تفسير كرده است.[6] که مقداري از اين تفسير را به صحابه آموخته اند و سپس پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ تمام علوم و تفسير قرآن را به اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ آموخت، و بعد از وفات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ ، علي ـ عليه السّلام ـ تمام قرآن و تفسير را جمعآوري كرد، و به مردم عرضه كرد، ولي آنها آن را نپذيرفتند. سليم بن قيس هلالي كه از اصحاب خاص علي ـ عليه السّلام ـ بود، از سلمان فارسي نقل ميكند: موقعي كه علي ـ عليه السّلام ـ بيمهري مردم را ديد، در خانه نشست، و از خانه بيرون نيامد، تا آنكه قرآن را كاملاً جمعآوري كرد… آنها را بار شتر كرد، و به مسجد آورد، در حالي كه مردم پيرامون ابوبكر گرد آمده بودند، به آنان گفت: بعد از مرگ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ تا كنون به جمعآوري قرآن مشغول بودم، و در اين پارچه آن را فراهم كرده، تمام آنچه كه بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ نازل شده، جمعآوري كردم، آيهاي نبوده مگر آنكه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ بر من خوانده، و تفسير و تأويل آن را به من آموخت، مبادا فردا بگوئيد: از آن غافل بوديم، ولي مردم آن را نپذيرفتند.[7] البته قرآني که آن حضرت جمع کرده بودند، با قرآن امروزي از نظر محتواي آيات، هيچ تفاوتي نداشت و طبق روايات اين كتاب از هر امامي به امام ديگري به ارث رسيده و الان نزد امام زمان ـ عليه السّلام ـ است.[8]اگر چه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ تمام قرآن را تفسير كرد، ولي تفسير به جاي مانده به عللي كم است:
1. منع نشر احاديث: منع روايت و احاديث پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ از زمان ابوبكر شروع شد، ابوبكر بعد از وفات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ مردم را جمع كرد، و گفت: شما حديثهايي از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ روايت ميكنيد و در آن اختلاف ميكنيد و آنهايي كه پس از شما ميآيند، اختلاف شان بيشتر خواهد شدو از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ هيچ حديثي روايت نكنيد و در عصر عمر هم اين رويه وجود داشت و از نشر احاديث پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ نهي ميكرد و دستور داد كه هر كس سنت پيامبر را نوشته بياورند و آنگاه كه همه نوشتهها را آوردند، يكجا همه را سوزاند.[9]2. فشار بر اصحاب و حاملين روايات:عمر به اصحاب اجازه نميداد، كه به نقاط مختلف بروند و آنها را در مدينه نگاه ميداشت تا مبادا به نشر احاديث پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ اقدام كنند و در زمان عثمان افرادي مثل ابوذر و عمار جرأت نشر و بيان حديث و سنّت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ را يافتند و به طور سري در مواردي بيان ميكردند، ولي با شدت عمل دستگاه خلافت روبرو ميشدند، ابوذر تبعيد شد و عمّار شكنجه شد.[10]3. نشر اخبار بنياسرائيلي و قصههاي يهودي: دستگاه خلافت از زمان عمر به جاي حديث و سنت پيامبر كه از انتشار آن به شدت جلوگيري كردند، كارگزاراني داشتند كه به جاي آن، اخبار بنياسرائيلي را ميان مسمانان نشر ميدادند؛ افرادي مثل كعبالاحبار يهودي و تعميم داري راهب انصاري، به دستور عمر پيش از نماز جمعه در مسجد پيامبر سخنراني ميكردند، اين افكار و عقايد بني اسرائيلي با حديث پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ آميخت و كتابهاي حديث تدوين شد، اين موضوع تا زمان ما انحرافات اعتقادي عميقي در مسلمانان پديد آورده است.[11]با وجود همه اين مسائل امّا روايات و احاديث بسيار زيادي از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ در كتب تفسيري و روايي ما آمده است، كه مورد اعتماد ميباشد و يا ائمه از خودشان يا از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ نقل كردهاندو شناخت حديث مورد اعتماد خود نيز به علم روايت و درايت دارد.
از امير مومنان علي عليسه السلام نيز هر چند تفسيري همانند تفسيرهاي امروزه باقي نمانده است اما کتاب گهربار نهج البلاغه و ديگر فرمايشات آن حضرت در کتاب هاي روايي مملو از حکمت ها و تفسيرهاي قرآن کريم است .
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. بحار الانوار في تفسير المأثور للقرآن؛ کاظم مراد خاني، تهران، موسسه الطور للنشر، چاپ اول، 1411 هـ ق، 2 جلدي، (تفسير روايي).
2. البيان في تفسير القرآن؛ ابوالقاسم خوئي، بيروت، دارالزهرا، چاپ چهارم، 1395 هـ ق.
3. تفسير القرآن الکريم لابي حمزه ثمالي؛ گردآوري: عبدالرزاق محمد حسين حرزالدين، قم، الهادي، چاپ اول، 1420 هـ ق.
پي نوشت ها:
[1] . بقره/ 43.
[2] . آلعمران/ 97.
[3] . نساء/ 93.
[4] . عبس/ 24.
[5] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي، قم، انتشارات اسراء، چاپ اول، 1378، ج 1، ص 422.
[6] . معرفت، محمدهادي، تفسير مفسرون، قم، مؤسسه فرهنگي التمهيد، چاپ اول، 1379، ج 1، ص 162.
[7] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، موسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403 هـ ق، ج 89، ص 40.
[8] . همان، ص 47، فيض كاشاني، تفسير صافي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ اول، 1399 هـ ق، ج 1، ص 38.
[9] . عسگري، سيد مرتضي، نقش ائمه در احياء دين، قم، ناشر مجمع علمي اسلامي، چاپ دوم، 1373، ج 1، ص 41.
[10] . همان، ص 56، همان، ج 12، ص 90.
[11] . نقش ائمه در احياء دين، سيد مرتضي عسگري، ج 9، ص 67.