خانه » همه » مذهبی » آيا الفاظ قران نيز مانند معاني و معارف آن از سوي خداست يا از جانب خود پيامبر است؟

آيا الفاظ قران نيز مانند معاني و معارف آن از سوي خداست يا از جانب خود پيامبر است؟

ديدگاه صحيح در مورد وحي و چگونگي نزول قرآن كه قرآن پژوهان و صاحبنظران آنرا قابل قبول دانسته و براي آن دلايلي ارائه مي كنند، اين است كه معاني و معارف قرآن در قالب همين الفاظ و جملات از ناحيه‌ خداوند نازل شده و جبرئيل و پيامبر(ص) تنها واسطه در ابلاغ پيام الهي به انسان‌ها بوده‌اند. تلاش گسترده‌ي شخص پيامبر(ص) به منظور حفظ قرآن از هر گونه تغيير و تحريف، بكار گرفتن جمعي از مؤمنان به‌منظور كتابت و ثبت دقيق آيات قرآن، تعليم آيات نازل شده بر مسلمانان بلافاصله پس از نزول و اعزام گروه‌هاي تبليغي به‌منظور تعليم قرآن بر مسلمانان ساير مناطق، تأكيد بر قرائت مستمر و حفظ قرآن، همه و همه حاكي از آن است كه واژه‌ها، جمله‌ها، و تركيب‌هاي قرآني نيز همانند معارف بلند آن از منبع پايان ناپذير علوم الهي سرچشمه گرفته‌اند.
قرآن پژوهان براي اثبات اين ادعا كه عين كلمات قرآن بر پيامبر نازل شده است نه فقط معاني آن، دلايلي ارائه كرده اند:
  1.  آياتي در قرآن هست كه ثابت مي كند پيامبر(ص) تمامي الفاظ را از طريق وحي دريافت مي كرد و اين اجازه را نداشت كه واژه اي از نزد خود به قرآن بيفزايد:
«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ. لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثمُ‏َّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ. فَمَا مِنكمُ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ.» اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏ بست، ما او را با قدرت مى‏ گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى‏ كرديم، و هيچ كس از شما نمى‏ توانست از (مجازات) او مانع شود.[1]  در اين آيات پيامبر تهديد شد كه اگر برخي مطالب را از پيش خود به خدا نسبت دهد، به حيات او پايان داده مي شود.
« قُلْ مَا يَكُونُ لىِ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاى نَفْسىِ  إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلىَ‏َّ  إِنىّ‏ِ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبىّ‏ِ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيم» بگو: «من حق ندارم كه از پيش خود آن را تغيير دهم فقط از چيزى كه بر من وحى مى‏ شود، پيروى مى‏ كنم! من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از مجازات روز بزرگ (قيامت) مى‏ ترسم!
در اين آيه كافران به پيامبر مي گفتند كه آياتي ديگر براي ما بياور يا اينكه آيات را عوض كن؛ كه در پاسخ پيامبر صراحتا اعلام مي كنند كه اجازه هيچ گونه دخالتي در آيات نازل شده ندارند.
«لَا تحَُرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ. إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْءَانَهُ. فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ. ثمُ‏َّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَه.» زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [قرآن‏] حركت مده، چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست! پس هر گاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروى كن! سپس بيان و (توضيح) آن (نيز) بر عهده ماست.[2] در اين آيه قرائت و خواندن قرآن به نازل كننده آن نسبت داده شده و به پيامبر دستور داده شده كه تنها از همين قرائت پيروي كند و حق ندارد تا قبل از اينكه قرائت تمام شود زودتر آيه را بخواند. ( به ديدگاه برخي دانشمندان يكبار حقيقت قرآن بر پيامبر نازل شد و پس از آن نزول تدريجي آغاز گرديد. طبق اين ديدگاه در واقع در نزول تدريجي پيامبر از محتواي آيات با خبر بودند و به همين دليل دوست داشتند هنگام نزول تدريجي آيات، آيات را تلاوت كنند.) بنابراين پيامبر هرگز اجازه نداشت كلامي از خود بگويد، حتي اگر مفهوم را مي دانست.
   2. برخي آيات قرآن بر وحياني بودن و الهي بودن الفاظ قرآن دلالت دارد. مانند آيه 12 سوره يوسف كه مي فرمايد: «إنّا أنزلناه قرآنا عربيّا لعلّكم تعقلون» بدرستي كه ما قرآن را به زبان عربي نازل كرديم تا شما در آن بينديشيد. در اين آيه تصريح شده كه قرآن به زبان عربي(يعني واژه ها و اصطلاحات زبان عربي) نازل شده است. اين سخن به معناي نزول الفاظ عربي قرآن از جانب خداوند است.
   3. پيامبر آنقدر در مورد وحي الهي دقت داشت كه حتي كلمه «قل» را نيز نقل مي كرد:
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ‏ِ النَّاسِ»[3] «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»[4] در حاليكه مرسوم است اگر كسي از طرف ديگري پيام مي آورد واژه«بگو» را حذف مي كند. ولي پيامبر براي حفظ امانت در انتقال پيام، حتي اين واژه را نيز نقل مي كند.
    4. در پاره‏ اى از آيات، در مقام انزال وحى و عرضه آيات از طرف خداوند بر پيامبر، بر واژه قرائت و تلاوت، تكيه شده است‏:
« تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَق‏» اين است آيات كتاب، كه ما آنها را به حق بر تو تلاوت مى‏ كنيم.[5] « سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‏» براى تو خواهيم خواند و آن را فراموش نخواهى كرد.[6] تلاوت و قرائت در مورد متن و لفظ بكار مي رود و كسي در مورد مفاهيم و معاني واژه تلاوت يا قرائت را بكار نمي برد.
   5. اعجاز قرآن هم به لفظ آن است هم به معنا. بنابراين الفاظ قرآن از جانب خدا بوده و معجزه است. معجزه بودن الفاظ قرآن نشان مي دهد كه منبعي غير از بشر دارد.
   6. تمايز آشكار ساختار ظاهري متن قرآن با سخنان و احاديث منقول از پيامبر(ص)، كه بر هيچ سخن شناس ژرفكاوي پنهان نبوده و نيست، دليل ديگري بر وحياني بودن الفاظ و عبارات قرآن كريم است. پيامبر هر چند خود فصيح سخن مي گفت، اما فصاحت و بلاغت قرآن كريم كه تمامي شعرا و ادباي عرب را به شگفتي واداشته و از آوردن مانند آن نا اميد كرده، قابل قياس با سخنان ايشان نيست.[7] بنابراين طبق دلايل ارائه شده بطور قطع علاوه بر معناي و مفاهيم، الفاظ و كلمات قرآن نيز بر پيامبر وحي شده و پيامبر اكرم(ص) با عصمت در دريافت وحي هيچ گونه دخل و تصرفي در آيات نازل شده نداشته و عين آيات را بر مردم قرائت مي كردند.
پي نوشت:
[1] .حاقه، 44-47
[2] .قيامت،16-19
[3] . بگو پناه مي برم به پروردگار مردم. ناس،1.
[4] .بگو خداوند يكتاست.اخلاص،1.
[5] .آل عمران،108
[6] .اعلي،6
[7] . وحي در قرآن، محمود عبد اللهى‏، بوستان كتاب قم،ص168-176؛ وحياني بودن الفاظ قرآن، ابراهيم كلانتري، بينات،ش35،پاييز1381،ص46 به بعد

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد