طلسمات

خانه » همه » مذهبی » آيا انتقال محترمانه اسراي كربلا به شام از خدمات يزيد به خاندان پيامبر اسلام محسوب مي شود؟

آيا انتقال محترمانه اسراي كربلا به شام از خدمات يزيد به خاندان پيامبر اسلام محسوب مي شود؟

منابع تاريخي چه سني و چه شيعي هيچ آثاري از تجليل واحترام يزيد نسبت به اهل بيت را نشان نمي‌دهد ولي بر‌عكس اين منابع مخصوصاً منابع تاريخي متعلق به اهل سنت پر از جنايات وهتك حرمت‌هاي يزيد نسبت به اهل بيت مي‌باشد. طبري مي‌گويد: بعد از شهادت حسين به روي آن‌ها اسب دوانيدند و بعد به زنان و لوازم آن‌ها حمله كردند و بر سر لباس با زنان درگير مي‌شدند و آن‌ها رابه زور از دست آن‌ها مي‌گرفتندومي‌بردند[1]. اربلي در كشف‌الغمه وقتي مي‌خواهد جنايات يزيد نسبت به ائمه را بنويسد، مي‌گويد:«اين فصلي است كه ديده‌ها را مي‌گرياند و جگر‌ها را مي‌سوزاند، آن كافر صفت‌ها، خون ذريه پيامبر را ريختند و سرهاي آن‌ها را بريدند و فرزندان او را بعد از قتل و‌غارت بسان اسير‌هاي رومي بي‌حجاب بر شتران بي‌جهاز سوار كردند و شهر به شهر گردانيدند».[2]آري فرمانروايان و فرمانده‌هان به دستور يزيد پس از كشتن فرزند پيامبر- صلي الله عليه و آله- وآتش كشيدن خيمه‌ها، شروع به دست درازي به اموال زنان نمودند[3].بعد اين زنان مصيبت ديده را سوار به شتران بي‌جهاز كردند و با وضعي بسيار بد، وارد شهر كوفه نمودند و آن‌ها را درميادين مهم شهر در ديد نا‌محرمان قرار دادند و پس از وارد كردن به كاخ ابن‌زياد، سر مبارك امام را در مقابل ايشان قرار دادند كه با چوب به لب ودندان امام ضربه مي‌زد و با سخنان نيش داري او را به باد مسخره مي‌گرفت. پس ازتحقير و هتك حرمت اسرا در كوفه آن‌ها را دست و پا بسته به سوي شام حركت دادند و بعد از چند روز سر‌هاي بريده وزنان اهل بيت را وارد قصر يزيد كردند وسر مبارك امام را در مقابل يزيد گذاشتند، همان يزيدي كه ادعا مي‌شود كه با اهل بيت به احترام رفتار كرد، از فرط خوشحالي از شهادت امام و ديدن ناله و ضجه‌هاي اهل بيت به خود مي‌باليد و با كمال افتخار اشعار كفرآميزي را از ابن‌الزبعري مي‌سرود. كه در فتوح «ابن اعثم» ولهوف «سيد بن طاووس» هست. «اي‌ كاش اشياخ من كه در بدر كشته شدند ناله ي خزرجيان را شاهد بودند، پس  برخيزيد و پاي‌كوبي كنيد و بگوييد كه يزيد دست مريزاد، ارباب و سادات آنان را كشتم و انتقام بدر را گرفتم[4]. بعد از اين كارها يزيد امر فرزندان امام را به شور و مشورت مي گذارد كه با اين‌ها چه كنيم و آن مرد شامي گستاخي را به نهايت مي‌رساند و مي‌گويد اي اميرالمؤمنين اين دختر(فاطمه دختر امام)را به من ببخش. ولي باز دل يزيد از آن همه جنايات و بدگويي‌ها خنك نمي‌شود و خطيب خود را براي بدگويي از علي- عليه السلام- و اهل بيت بالاي منبر مي‌فرستد[5].آري اين بود گوشه‌اي از تجليل و احترام يزيد نسبت به اهل بيت ـ عليه السّلام ـ كه بند‌بند آن را از مورخين اهل سنت نقل كرديم. اما آن چيزي كه در تاريخ ثابت نشده است خدمات يزيد است نه تنها به اهل بيت، بلكه به هيچ‌كس چون معتبر‌ترين مورخين سني او را فرعون و قاتل اهل بيت مي‌نامند. آياقتل اهل بيت آن‌هم به‌صورت دلخراش و جانسوز،خدمت به ائمه و خاندان پيامبر است؟ مسعودي مي‌گويد:(يزيد مردي عياش و دائم‌الخمر بود او فاسق  و قاتل حسين و فرزندانش بود وسيرت او فرعوني و حتي از فرعون هم بدتربود).[6] ابن خلدون، اورا ستمگر و بزهكار و قاتل فرزندان رسول خدا مي‌داند.[7] آري تاريخ از يزيد خدمتي جز، دين پيامبر را به باد مسخره گرفتن، ظلم و ستم و قتل وغارت مسلمانان و كشتن فرزندان پيامبر و اسير و آواره كردن اهل بيت را ثبت نكرده است. خلاصه كاري كه يزيد با اهل بيت كرد با هيچ مسلماني نمي‌كردند به قول حضرت زينب كه درخطبه‌اي مي‌گويد:«آيا مي‌دانيد كه چه جگري را از رسول خدا شكافتيد و چه پيماني را شكستيد وچگونه پرده نشينان را از پرده بيرون كرديد…..كاري بسيار شگفت‌انگيز انجام داديد آن‌چنان كه نزديك است كه از هراس آن آسمان‌ها از هم بپاشند و زمين‌ها بشكافند»[8]. بلي يزيد در يك زمان از اين پيش‌آمدها پشيمان شد و آن هم وقتي بود كه تمام اسرار جنگ و جنايت‌هاي او نسبت به اهل‌بيت توسط حضرت زينب و ديگران دركوچه و بازار به مردم بازگو شد و مردم فهميدند كه يزيد چه جنايتي را مرتكب شده است. براي همين اوضاع بر عليه يزيد تغيير كرد و او تازه فهميد كه آوردن زنان و كودكان چه اشتباه بزرگي بود. اينجا يزيد از ترس از دست دادن حكومت، دستور داد هر‌چه زودتر و با احترامي نمايشي اسرا را از شام به سوي مدينه خارج بكنند که آن هم نمايشي در جهت ترميم وجهه ي از دست رفته اش بود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. الفتوح، نويسنده:ابن اعثم.
2. لهوف، نويسنده:سيد بن طاووس.
3. ارشاد، نويسنده:شيخ مفيد، ترجمه خوانساري.
4. مقتل حسين نويسنده:خوارزمي.

پي نوشت ها:
[1]  – طبري، محمد، تاريخ طبري، ترجمه ي پاينده، انتشارات اساطير، ج7، ص3062 .
[2]  – اربلي، كشف‌الغمه نشر ادب حوزه، ج2، ص223 .
[3]  – مفيد، الارشاد، ج2، ص112 .
[4]  – ابن هشام،السيرة النبويه، ج3،ص97 وفتوح ابن اعثم ج5، ص241 و مقتل خوارزمي، ج2 ،ص58 و اللهوف، ص69 .
[5]  – ابو مخنف، مقتل، انتشارات بني‌الزهرا، ص373 و سيد بن طاووس، لهوف، مفيد، ارشاد، ج2،ص121 .
[6]  – مسعودي، مروج‌الذهب، ترجمة پاينده، ج2، ص71 .
[7]  – ابن خلدون ، عبد الرحمن، ترجمة آيتي، ج2، ص 37.
[8]  – علامه عسكري، معالم المدرستين،ج 2، ص145. اخطب خوارزمي، مقتل حسين، ج2، ص61.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد