انسان كامل: اصطلاح عرفاني است كه از لحاظ انسانشناسي و جهانشناسيِ عرفاني وهمچنين به اعتبار نظرية امامت و ولايت نزد اماميه، داراي اهميت خاصي است؛ و آن انساني است متخلق به اخلاق الهي، علت غايي خلقت، سبب ايجاد و بقاي عالم، متحقق به اسم جامع الله، واسطة ميان حق و خلق، خليفة خدا كه علم او به شريعت، طريقت و حقيقت قطعيت يافته كردار و اخلاق نيك در او به كمال رسيده است. او راهنمايي ظاهر و باطن آدميان و طبيب امراض و آفات نفساني و روحي آنان ميباشد.[1]تعبير انسان كامل در قرآن كريم و همچنين در اسناد مسلّم قرن نخستين اسلامي نيامده است؛ و لكن بن مايههاي اين نظريه در قرآن مجيد[2] و در تفسيرهايي كه از برخي آيات ارايه شده موجود است. در حوزة حديث نيز به حديثهاي قدسي و نبوي برميخوريم كه خداوند افلاك (جهان) را براي وجود انسان ـ و به تعبيري براي وجود حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ آفريده «لو لاك لما خلقت الا فلاك».[3]ابن عربي و گزارشگران آراء او به دو گونه انسان قائل شدهاند: انسان كامل كه خليفة خداست، و انسان ناقص كه سزاوار خليفگي نيست و به آنچه در ستايش و وصف انسان كامل گفته شد نسبتي ندراد.[4]انسان كامل در ادوار مختلف با اطوار گوناگون ظهور ميكند و در هر زمان به شكلي مينمايد گاه به شكل نبي و گاه به گونهي رسول، وقتي به نام ولي و زماني به هيأت وصي و امام ظهور ميكند.[5]ابن عربي مراتبي براي كمال انسان مطرح ميكند: اكمل، كه محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ است؛ كامل كه پيامبرانند و خليفة كامل كه ورثة پيامبرانند. انسانهاي ديگر كه در نيمدايرة كمال قرار دارند ناقصاند.
نتيجه: برداشت دانشمندان اهلفن از انسان كامل كسي هست كه داراي منصب و وظايف الهي است (مثل پيامبران و امامان ـ عليهم السّلام ـ)[6] هر چند از سخنان عدهاي برميآيد كه مفهوم انسان كامل يك حقيقت مشكّك است كه مراتب نازلهي آن در ساير انسانها نيز محقق ميشود.[7]حقيقت عصمت: نيرويي كه مانع ميشود تا انسان مرتكب گناه يا خطاء شود،[8] فرد معصوم در پرتو حالت كاملي از تقوي و پاكدامني كه در نفس و روان او راسخ و پابرجا ميباشد پيوسته عصيان و تجري و خلافكاري را از محيط زندگي خود دور ميكند و اين حالت متكي بر علم شكستناپذير است. (علم به لوازم و آثار گناه).[9]بقول جرجاني، عصمت ملكهاي است كه انسان را از معاصي باز ميدارد در حالي كه قدرت و توانايي بر گناه را هم دارد.[10]آنچه از تعريفها و بيانات دانشمندان در مورد چيستي عصمت بدست ميآيد اين است كه بين معصوم بودن و داشتن منصب و وظيفة الهي هميشه ملازمه نيست چنانكه شرححال حضرت مريم ـ سلامالله عليها ـ[11] و حضرت فاطمه زهرا ـ سلامالله عليها ـ گواه مطلب است.[12] و از طرفي عصمت يك حقيقت مشكك است انبياء و اولياي الهي مرتبة عالي عصمت را دارند تا در ساية آن نوع انسان را هدايت، دين الهي را تبليغ و واسطة فيض الهي باشند و شكي نيست كه اين مرتبه يك موهبت و تفضل الهي است[13] و قابل اكتساب نميباشد[14] اما مراتب پائينتر آن انسانهاي شريف را نيز در برميگيرد، اين گروه از انسانها هرچند نسبت به تمام گناهان مصونيت ندارند ولي بدون شك نسبت به برخي از آنها مصونيت دارند بلكه به فكر انجام آن نيز نميباشند مثلاً گردش در خيابانها به صورت لخت مادرزاد از گناهان كبيره است كه بسياري از انسانها حتي به فكر انجام آن هم نميافتند.
از آنجائي كه اصل عصمت و مراتب آن از امور پنهاني است بر هر كسي آشكار نيست نميتوانيم در مورد هر كسي آنرا ثابت كنيم البته ممكن است تا حدودي از كردار و رفتارش و… پي به مراتبي از عصمت او ببريم اما در مورد ائمه ـ عليهمالسّلام ـ و انبياء الهي حتماً حكم به عصمت آنها ميكنيم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. منشور جاويد، ج 5، ص 5 تا 50. استاد سبحاني،
2. انسان كامل، شهيد مطهري،
3. انسان كامل از ديدگاه فارابي، عرفا، مولوي، هيئت تحريريه، دائرةالمعارف الشيعة العامه، ج 13، ص 23 به عبارت فارسي و عربي است.
پي نوشت ها:
[1] . ابن عربي، محيالدين، الفتوحات المكيه، قاهره 1392، 1410 ق، به كوشش عثمان يحيي جلد 13، ص 129ـ130، ايضاً آملي، حيدر، تهران، جامعالاسرار، چاپ دوم وزارت فرهنگ و آموزش عالي، 1368 ش، به كوشش هانري كربن، ص 353، ايضاً صدرالمتألهين، محمد، (ملاصدرا)، تفسير القرآن كريم، تصحيح محمد خواجوي، قم، انتشارات بيدار، 1403 ق، ج 4، ص 185، ج 5، ص 328.
[2] . حجرات/ 29، سجده/ 9، ص/ 72 و… .
[3] . نجيب مايل هروي، زير نظر كاظم موسوي بجنوردي، تهران، دائرة المعارف بزرگ اسلامي، چاپ اول، 1380 ش، ج 10، ص 374.
[4] . همان، ص 376.
[5] . آملي، حيدر، نصالنصوص، به كوشش هانري كربن و عثمان يحيي، تهران، 1352 ش، ج 1، ص 279.
[6] . ابن عربي نظرية ولايت را از لوازم مقولة انسان كامل دانسته است، همان ص 378.
[7] . عارفان شيعي استمرار نور محمدي يا حقيقت محمدي را پس از رحلت انسان كامل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ معطوف به آل محمد كردهاند و ائمه اثني عشر را چونان انسان كامل محمدي شناختهاند و مهدي صاحب زمان (عج) را در زمان غيبت، خاتم اولياي محمدي دانستهاند و اقطاب و مشايخ صوفيه را نه به اصالت بلكه به حسب نسبت نشأتشان به ختم اولياي محمدي مظهر كمال انسان كامل برشمردهاند، همان، نص النصوص، ج 1، ص 279، 306، 308، و تفسير قرآن صدرا، ج 4، ص 220 و 221.
[8] . طباطبايي، محمدحسين، الميزان، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، بيروت، ج 2، ص 142؛ ج 2، ص 134، العصمة وجود امر في الانسان المعصوم يصونه عن الوقوع فيما لا يجوز من الخطاء او المعصية.
[9] . همان، ج 5، 78 و 79.
[10] . جرجاني، علي بن محمد، بيروت، التعريفات دارالكتب العربي، چاپ اول، 1405، ص 195.
[11] . آلعمران/ 42.
[12] . احزاب/ 33.
[13] . مفيد، تصحيح الاعتقاد، چاپ دوم، تبريز، ص 61؛ تعليقه شهرستاني، حلي، كشفالمراد، قم، جامعه مدرسين، ص 365.
[14] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد، چاپ جامعه مدرسين، ج 5، ص 21.