اگر منظور از هدايت، دادن دستورالعمل و راهكارهاي اجرايي است، بايد گفت به عنوان يك سيرة مستمر و شيوة هميشگي چنين چيزي درست نيست و ما نميتوانيم سياستها و خطمشيها را به ايشان نسبت بدهيم. امّا موارد خاص و ويژهاي وجود دارد كه نشان از هدايت آن حضرت دارد. به عنوان نمونه:
حضرت آيت الله خزعلي فرمودهاند: «22 بهمن 57 يوم الله بود. واقعا ما در معرض كشته شدن بوديم، فقط نداي ولي عصر (عج) به داد ما رسيد. فردي كه الان زنده است پيام برد به دبيرستان علوي (خدمت امام امت) گفت: حضرت مهدي (عج) ميفرمايد: در خانه نمانيد، اگر مانديد كشته ميشويد. لذا امام خميني (ره) محكم فرمود: در خانه نمانيد. آقاي طالقاني به امام (ره) عرض كرد: آقا! مردم را درو ميكنند اينها عصباني هستند آخر كارشان است.
امام فرمود: بايد بيرون بريزيد، ايشان (آقاي طالقاني) خيلي اصرار كرد. امام فرمود: اگر پيام از جاي ديگري باشد باز (بر) سر حرف خود ايستادهايد؟ (آقاي طالقاني) گفت: چشم! تسليم هستيم.»[1] اين قضيه توسط آقاي مرتضايي فرد (از همراهان امام در دبيرستان علوي نيز تأييد شده است.[2]مجدداً تأكيد ميكنيم كه ارائه چند نمونه خاص،دليل بر اين نيست كه همة سياستها و راهكارهاي انقلاب به دستور آن حضرت بوده است.
امّا چنانچه، مقصود توجهات و عنايات وامدادهاي آن حضرت است، مسأله نياز به توضيح دارد:
در هر انقلاب، دو مشخصة عمده وجود دارد كه ميتواند معيار سنجش و ارزيابي آن انقلاب قرار گيرد. ما هر يك از دو ويژگي را از جهت داشتن ارتباط با بزرگ موعود بشريت،بررسي ميكنيم:
الف. رهبري انقلاب ـ رهبري اين انقلاب را امام خميني (ره) برعهده داشتند. ايشان مجتهدي جامع الشرايط بودند و از همين جهت، نايب عام امام زمان (عج) محسوب ميشدند (برخي رويات و توقيعات كه از ناحية مقدسه صادر شده است، مجتهدين پرهيزكار را به عنوان نايب عام آن حضرت، معرفي كرده است) شخص نايب و وكيل، هميشه سعي ميكند تا خود را با خواستههاي موكل خود منطبق كند. بر همين اساس، آن فقيد سعيد نيز، همواره بر اين نكته اهتمام فراوان داشت. برجستگي خاص ايشان در تقدس و عرفان، شهرة آفاق بود حتي دشمنان آن عزيز سفر كرده نيز نتوانستهاند كوچكترين خدشهاي بر مقام معنوي و عرفاني ايشان وارد كنند، همين عامل سبب ميشود كه فرد، مورد عنايت ويژة حضرت حجت (عج) واقع شود.
علاوه بر كردار، در گفتار و نوشتار نيز، آن پير مراد پيوند روحاني اين انقلاب را با آن وجود مقدس مورد تأكيد قرار دادهاند. در «صحيفة نور» موارد متعددي يافت ميشود كه آن ابرمرد، كمكهاي حضرت بقيت الله (عج) را در به ثمر رسيدن انقلاب، زمينهسازي اين انقلاب براي نهضت جهاني آن حضرت و… را متذكر شدهاند. به عنوان مثال ايشان در پيامي مينويسند: «… و با عنايات خاصه خداوند متعال و پشتيباني ولي عصر و ناموس دهر ارواحنا لمقدمه الفداء ملت دلاور ايران، مشكلاتي را كه هر يك براي از پادرآوردن يك كشور قدرتمند كافي بود، يكي پس از ديگري پشت سرگذاشته و چون سدي عظيم و صفي مرصوص در مقابل تبهكاران و تفالههاي آنان ايستاده است…»[3] و يا در فرمايشاتي خطاب به برادران ارتشي و سپاهي ميفرمايند: «شما مورد نظر امام زمان (عج) هستيد و از آنجا كه ايمان و قدرت و امام زمان (عج) را داريد، همه چيز داريد.»[4]ب. مردم ـ به گواه تحليلگران مسائل جمهوري اسلامي، اين انقلاب جنبشي مردمي بود كه نقش اصلي را در آن، تودههاي اصيل مردمي ايفا كردند، هر چند، احزاب و گروههاي مختلف بسيار فعال بودند امّا هر كدام تعداد انگشتشماري هوادار را دربر ميگرفتند و در كوران وقايع، نقش به سزايي نداشتند.
در تيپشناسي مردم نيز، مهمترين مشخصه دينداري بود و اصليترين انگيزه، برپايي حكومت شيعي مورد پسند ولي عصر (عج). اين مسأله در انتخاب شعارها، كانونهاي مبارزه (مساجد)، زمان اوج مبارزات (ايام مذهبي خصوصاً محرم و صفر)، گزينش روحانيت به عنوان پيشرو، خط دهنده و جلودار اين نهضت (از اين جهت كه سربازان امام زمان هستند) و بالاخره پذيرش رهبري امام خميني (كه نايب عام آن حضرت بودند) جلوهگر است.
راه ديگري نيز براي اثبات عنايت امام غايب از نظر، به اين انقلاب وجود دارد؛ به اين بيان كه خداوند در سورة عنكبوت، آية 69 ميفرمايد: «و كساني كه در راه ما جهاد كنند ما راه خود را به آنها نشان خواهيم داد…» اين انقلاب هم بر اساس عمل به دستورات الهي و فرمايشات معصومين ـ عليهم السّلام ـ شكل گرفته است. طبعا مشمول هدايتهاي ائمه اطهار(ع) به ويژه آخرين آنها حضرت حجت بن الحسن العسكري ارواحنا لمقدمه الفداء خواهد بود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مفتاح صحيفه، راهنماي صحيفه نور، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چ اوّل، 1372، ص 115.
2. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1361.
3. عباسعلي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشههاي آن، نشر كتاب سياسي، تهران، چ دوم، 1368.
4. يدالله هنري لطيفپور، فرهنگ سياسي شيعه و انقلاب اسلامي، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، چ اول، 1379.
پي نوشت ها:
[1] . پور سيد آقايي، سيد مسعود، مير مهر، قم، انتشارات حضور، چ اوّل،1382، ص 26.
[2] . همان، ص 27.
[3] . صحيفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1368، ج 18، ص 11.
[4] . همان، ج 19، ص 112.