آيا اولادِ حضرت فاطمه، فرزندان پيامبرند؟
دشمنان، زمزمه مي کنند که اولاد حضرت فاطمه (عليها السّلام) چطور فرزندان رسول خدا ناميده مي شود؟ در حالي که انسان به پدرش منسوب است ( نه به مادر ).
نويسنده: سيد علي شهرستاني
مترجم: سيد هادي حسيني
مترجم: سيد هادي حسيني
دشمنان، زمزمه مي کنند که اولاد حضرت فاطمه (عليها السّلام) چطور فرزندان رسول خدا ناميده مي شود؟ در حالي که انسان به پدرش منسوب است ( نه به مادر ).
آنان با اين تحريکات، مي خواهند شيعيان را از امامانشان دور سازند و در نسبت اهل بيت (عليهم السّلام) به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ترديد افکنند.
از هاني بن محمد بن محمود، از پدرش- به طور مرفوع- از امام کاظم (عليه السّلام) روايت شده که فرمود:
بر رشيد درآمدم، گفت: چرا جايز مي شماريد که عامه و خاصه شما را به رسول خدا نسبت دهند و به شما بگويند: اي فرزندان رسول خدا؟ در حالي که شما فرزندان علي هستيد، و انسان به پدرش منسوب است؛ فاطمه، تنها ظرف پرورش شما بوده و پيامبر جد مادري تان مي باشد.
به رشيد گفتم: اي اميرمؤمنان، اگر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) [هم اکنون] زنده شود و دخترت را خواستگاري کند، خواسته اش را اجابت مي کني؟ گفت: سبحان الله! چرا موافقت نکنم؟! بلکه بر عرب و عجم و قريش، بر اين وصلت، افتخار مي کنم.
به رشيد گفتم: ليکن پيامبر دختر مرا خواستگاري نمي کند و من دخترم را به عقد او در نمي آورم! پرسيد: چرا؟ گفتم: چون او مرا زاده است و نه تو را ( پدر من به شما مي رود، نه پدر تو ).
رشيد گفت: آفرين، اي موسي، سپس پرسيد: چگونه شما مي گوييد ما ذريه ي پيامبريم؟ در حالي که پيامبر نسلي از خود باقي نگذاشت؛ نسل انسان از فرزند پسر است، نه دختر! شما فرزندِ دختر پيامبريد، و دختر بي دنبال است!
گفتم: تو را به حق خويشاوندي ات و اين قبر و صاحب آن، مرا از اين مسئله مُعاف دار!
رشيد گفت: نه، اي فرزند علي، بايد دليلتان را برايم باز گويي؛ تو اي موسي، پيشواي آنها و امام زمانشان هستي ( اين چنين به من خبر رسيده است ) تو را در هر سئوالي که مي پرسم معاف نمي دارم تا حجتي از کتاب خداي در آن باره، برايم بياوري.
شما اي گروه فرزندان علي [اين ادعا را داريد که] هيچ الف و واوي از کتاب خدا از نظرتان نمي افتد و تأويل همه ي آنها نزد شماست و احتجاج به اين آيه مي کنيد که ( مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ )(1) (ما در اين کتاب، چيزي را فرو نگذارديم ) و از رأي علما و قياس آنها بي نيازيد.
گفتم: اجازه مي دهي پاسخ دهم، رشيد گفت: جوابت را بياور.
گفتم: از شيطان رانده شده به خدا پناه مي برم، به نام خداوند بخشنده ي مهربان:
( وَمِنْ ذُرِّيتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيمَانَ وَأَيوبَ وَيوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ* وَزَكَرِيا وَيحْيى وَعِيسَى )؛(2) و از ذريه ي ابراهيم است داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسي و هارون ( و اين چنين ما نيکوکاران را پاداش مي دهيم ) و زکريا و يحيي و عيسي.
اي اميرمؤمنان، پدر عيسي کيست؟ رشيد گفت: عيسي پدر نداشت.
گفتم: ما او را از طريق مريم، به نسل انبيا ملحق کرديم، همچنين ما از طرف مادرمان فاطمه، از ذريه ي پيامبريم.
اي امير مومنان، مي خواهي بر اين بيفزايم؟ گفت: بياور. گفتم: اين سخن خداي بزرگ که مي فرمايد:
( فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ)؛(3)
پس هر که در اين [ باره ] پس از دانشي که تو را [ حاصل ] آمده، با تو محاجّه کند، بگو: بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و جان هامان و جان هايتان را فرا خوانيم، سپس مباهله کنيم و لعنت خدا را بر دروغ گويان قرار دهيم.
هيچ کس ادعا نکرده که پيامبر هنگام مباهله با نصارا جز علي و فاطمه و حسن و حسين را زير عبايش درآورد از اين رو، تأويل (أَبْنَاءَنَا) ( پسرانمان ) حسن و حسين است و ( نِسَاءَنَا ) ( زنانمان ) فاطمه و ( أَنْفُسَنَا ) علي بن ابي طالب.(4)
امامان اهل بيت (عليهم السّلام) مقامات معنوي شان را براي شيعه يادآور مي شدند، فضايلي را که از رسول خدا درباره شان وارد شده بود، باز مي گفتند و اسامي دشمنانشان را به کنايه بر زبان مي آوردند، ليکن حاکمان، با شيوه هاي پست فطرتانه اي مي کوشيدند مردم را به بد زباني و ناسزاگويي و ذکر آشکار نام ها، برانگيزانند.
از راهکارهاي پست آنان اين بود که اخباري را که در ظاهر نيکو به نظر مي آمد و در باطن زشت و رسوا بود، در مدح اهل بيت (عليهم السّلام) و فضايل و مقامات معنوي شان، جعل کردند تا امر بدانجا برسد که گاه درباره ي ايشان ادعاي غلو کنند.
در اين راستا از کساني که خود را در ميان اصحاب ائمه (عليهم السّلام) جا زده بودند، سوء استفاده کردند و اين اخبار را بر زبان آنها ساختند. ائمه (عليه السّلام) خبر دادند که مغيرة بن سعيد و بُنان بن سمعان و اَبو الخطاب، احاديث را بر زبان ائمه (عليهم السّلام) در ميان روايات صحيح درآورده اند و آنان (عليهم السّلام) از اين اخبار و مقاماتي که برايشان ذکر مي کنند و گاه آنها را از زبان ائمه بيان مي دارند، بيزارند.
نيز از دسيسه هاي حاکمان اين بود که به اسامي کساني که نکوهش شده بودند، تصريح مي کردند و براي فتنه انگيزي اين گونه اخبار را نشر مي دادند.
اين کار، درست برخلاف خط مشي ائمه (عليهم السّلام) بود. مذمت اسامي دشمنان خدا از آنان صادر شد، ليکن به نحو گوشه و کنايه ( نه تصريح و پرآوازه سازي ) معاني اين کنايه ها را جز خواص اصحاب نمي دانستند. امامان (عليهم السّلام) از شيعيان مي خواستند که آنچه را آنان درباره ي دشمنان خدا گفته اند، کتمان سازند تا قدرت هاي حاکم در سياست هاي موذيانه شان از آنها سوء استفاده نکنند؛ و نيز بدان جهت که جوهره ي آنها را در نيابند و به عنوان سلاحي بر ضد اهل بيت به کار نبرند.
ليکن مجموعه اي از کساني که با سلطه گران همکاري مي کردند، مقصود امامان (عليهم السّلام) را از اين اسامي و کنيه ها، فاش مي ساختن و آنها را با مشخصات کامل نشر مي دادند. آري، اهل بيت (عليهم السّلام) در برابر نقشه و طرح حاکمان ايستادند. به شيعيانشان محبوبيت تسميه به نام ها و تکنيه به کنيه هاشان را خاطر نشان مي کردند و ماجراهايي ظالمانه اي را که در عصرهاي پيشين بر آنان گذشته بود، باز مي گفتند تا اين اسامي نزد مسلمانان زنده باقي ماند.
پي نوشت ها :
1- سوره ي انعام(6) آيه ي 38.
2- سوره ي انعام(6) آيه ي 84-85.
3- سوره ي آل عمران(3) آيه ي61.
4- عيون اخبار الرضا (عليه السّلام) 80:2- 81. نزديک به اين، در مناظره يحيي بن يعمر با حجاج آمده است؛ بنگريد به، کنز الفوائد: 167-168؛ وفيات الأعيان 174:6؛ شرح الأخبار 92:3، حديث 102؛ الفصول المختاره 16:1- 17.
منبع مقاله :
شهرستاني، سيدعلي؛ (1390)، نام خلفا بر فرزندان امامان (عليهم السّلام) ( بن مايه ها، پيراهه ها )، ترجمه: سيد هادي حسيني، قم: انتشارات دليل ما، چاپ اول