خانه » همه » مذهبی » آيا اين ادعا كه «بسياري از حقوقي كه فقها به زنها داده‌اند يا سلب كرده‌اند مبتني بر اين تلقي از زن بوده است كه او در درجه اول بايد فرزند به دنيا بياورد، و زن شريك زندگي مرد تلقي نمي‌شود» صحيح است؟

آيا اين ادعا كه «بسياري از حقوقي كه فقها به زنها داده‌اند يا سلب كرده‌اند مبتني بر اين تلقي از زن بوده است كه او در درجه اول بايد فرزند به دنيا بياورد، و زن شريك زندگي مرد تلقي نمي‌شود» صحيح است؟

امروزه در حوزه حقوق زنان سؤال‌هاي گوناگوني مطرح است، در ادعاي مزبور مشخص نگرديده كه فقها چه حقوقي را و چگونه از زنان سلب كرده‌اند، و يا به آنان داده‌اند. و غرض از طرح ادعا چيست: احقاق حقوق از دست رفته زنان، بهره‌مندي از حقوق مساوي با مردان؟ و يا…؟
بر حسب ظاهر، شبهه فوق ناظر به تفاوت‌هايي است كه در نظام حقوق اسلام بين زنان و مردان مشاهده مي‌شود. بعضي به اين نكته تصريح کرده اند که: «در فقه اسلامي موجود, مساوات ذاتي انسان‌ها در مواردي چون حقوق مردان و زنان ملحوظ نشده است»،[1] به خصوص كه فقها حقوق را براساس منابع معتبر (كتاب و سنت و عقل) وضع مي‌نمايند. اگر غرض اين باشد، در پاسخ مي‌توان گفت: تفاوت‌هاي موجود اعم از تفاوت‌هاي جسمي، روحي و حقوقي بين زنان و مردان بر اساس حكمت است، هرچند كه ممكن است عقل بشر به همه زواياي آن راه نيابد. و رسالت اصلي فقها تبيين احكام اسلامي است، آن هم بر اساس دلايل معتبر خداوند مي‌فرمايد:
«وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ اسْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً».[2]«برتري‌هايي را كه خداوند براي بعضي از شما بر بعض ديگر قرار داده آرزو نكنيد (اين تفاوت‌هاي طبيعي و حقوقي براي حفظ نظام زندگي شما و بر طبق عدالت است)؛ مردان نصيبي از آنچه به دست مي‌آورند، دارند و زنان نيز نصيبي. (و نبايد حقوق هيچ يك پايمال گردد)، و از فضل و رحمت خدا طلب كنيد و خداوند بر همه چيز دانا است.»
از قرائن موجود در آيات و روايات و تاريخ چنين استفاده مي‌شود كه شبهه مزبور مخصوص زمان ما نيست، بلكه در عصر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز مطرح بوده است، مفسر كبير «طبرسي» در شأن نزول آيه شريفه نقل مي‌كند،‌ «ام‌سلمه» همسر پيامبر، خدمت آن حضرت عرض كرده‌، اي كاش ما هم مرد بوديم و موقعيت اجتماعي آنها را داشتيم و… آيه فوق نازل گرديد و به آن پاسخ گفت.[3]شبيه اين پرسش را «اسماء بنت زيد انصاريه» يكي از زنان انصار، در محضر پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ و جمع ياران و اصحاب آن حضرت مطرح كرد. جالب اين است كه او گفت ـ البتّه در كمال ادب و احترام ـ[4] اين سؤال تنها سؤال من يا زنان انصار و مدينه نيست، بلكه سؤال همه زنها در شرق و غرب عالم است، پس من در حقيقت نماينده همه زنان عالم هستم. عصاره سؤال اين بود كه «ما زنان محصور در خانه و حامل فرزندان شما مردان هستيم و شما مردان بر ما فضيلت داريد و… و ما زنها با شما مردها در هيچ يك از يك از فضيلت‌ها شريك نيستم.»[5]توجه داريد اين زن در عين حالي كه مسلمان است، تفكر جاهلي را مطرح مي‌كند و مي‌گويد: زن حامل فرزند شوهر است، غافل از اين‌كه زن حامل فرزندي است كه به پدر و مادر به صورت مشترك منسوب است، و از دامن زن مرد به معراج مي‌رود.
پيامبر گرامي اسلام پس از تأييد فضيلت آن زن به دليل طرح يك چنين سؤالي، در پاسخ فرمودند: «اي زن برگرد و به همه زنان كه تو نماينده آناني، در شرق و غرب عالم اعلام كن كه مسئوليت تربيت خانواده و شوهرداري نيكو، حفظ اركان خانواده، اولاد و اموال و تأمين آبرو و عزت شوهر معادل همه فضايلي است كه تو بر شمردي.»[6]دو نكته مهم در گفتار حضرت حائز اهميت است: 1. تأكيد بر اهميت و اصالت خانواده در اسلام و نقش و جايگاه زن در تعليم و تربيت نسل سالم؛ 2. توجه دادن به اين مهم كه زن شريك زندگي مرد است. بنابراين تفاوت‌ها براساس حكمت بالغه الهي است چون او به همه چيز دانا است و مي‌داند براي نظام اجتماع چه تفاوت‌هائي از نظر طبيعي يا حقوقي لازم است و در كار او هيچ‌گونه تبعيض ناروا و بي‌عدالتي نيست، چون عدالت نمي‌تواند جدا از حكمت باشد. نيز از اسرار درون انسان‌ها با خبر است و مي‌داند چه افرادي آرزوهاي نادرست در دل مي‌پرورانند و چه افرادي به آنچه مثبت و سازنده است مي‌انديشند، لذا تأكيد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز ناظر بر اين واقعيت است.
از منظر عقل نيز يك جامعه همانند پيكر يك انسان نياز به بافت‌ها، عضلات و سلولهاي متنوع دارد كه هر يك كارآيي مخصوص به خود دارد كه از ديگري ساخته نيست، اگر تمام سلول‌هاي بدن انسان يكنواخت آفريده مي‌شد، دور از حكمت بود. براي به وجود آمدن يك جامعه كامل نياز به استعدادها، ذوق‌ها و ساختمان‌هاي مختلف فكري و بدني است، اگر غير از اين باشد، خلاف حكمت و عدالت است، براي مثال: اگر يك روز همه افراد جامعه مانند هم فكر كنند و استعداد يكسان داشته باشند، يا اگر همه انسان‌ها مرد و يا همه زن باشند، چه اتفاقي رخ مي‌دهد؟ نه تنها زندگي لذت ندارد كه نسل بشر به زودي منقرض خواهد شد.[7] اضافه بر اين در اسلام تكاليفي كه براي مردان، مانند شركت در جهاد، جمعه و جماعت و قضاوت و… وجود دارد، زنان اين امتياز را دارند كه از اين تكاليف معاف‌اند نه اين‌كه حق ندارند شركت كنند.[8]با توجه به آنچه گفته شد، اولاً، شبهه مزبور چندان تازگي ندارد، بلكه در عصر رسالت نيز مطرح شده و پاسخ مناسب خود را از كتاب و شخص پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دريافت نموده است. ثانياً، فقهاي مسلمان در وضع و رفع حقوق آزادي مطلق ندارند، بلكه آنان براساس معيارهاي خاصي كه از سوي شرع معين شده، حقوق از متون ديني استنباط و اعلام مي‌دارند.[9] يعني «تمام قوانين اصولي اسلام و اكثر فروع جزئيه احكام و دستورات اخلاقي آن، از جانب خدا و رسول وضع شده و عقايد و آراء بشري حق ندارد، در آنها دخالت كند؛ آراء بشري فقط از طريق مجتهدين حق دخالت دارد  تا آنها بر طبق احتياجات متحول عصر، فروع تازه‌اي را از اصول كليه و شواهد جزئيه‌اي كه از پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ رسيده، استنباط كنند،‌ البتّه اين فروع هم حتماً‌ بايد بر طبق اصول كلي اسلام باشند»[10]  
ثالثاً، ديدگاه اسلام درباره حقوق زنان و مردان، و احياناً تفاوت‌هاي موجود مبتني بر رعايت مصالح بشر است.[11] و طراحي جايگاه و نقش زن و مرد در آفرينش مقتضاي نظام احسن الهي است، هر چند كه ممكن است عقل بشر به همه زوايا و ابعاد آن، حكمت و مصلحت راه نيابد. البتّه كه اين نبايد دستاويزي براي تفاخر مرد و يا تحقير زن قرار بگيرد،  زيرا آنچه مايه فخر و ملاك ارزش باشد؛ ايمان و عمل صالح است.
نتيجه آن‌كه، اگر با ديد واقع‌بينانه ودين مدارانه و فارغ از غوغاهاي زمانه و جوسازي دنياي به ظاهر مدرن! به مسأله نگاه كنيم، خواهيم يافت كه مهم‌ترين معضل عصر ما در زمينه مسايل مربوط به زنان حاكميت و نفوذ انگاره‌هاي غربي بر ذهن اكثريت متفكران نوگراي مسلمان است كه طي يك روند خزنده و ناخودآگاه موجب فاصله‌گيري از آموزه‌ها و ارزش‌هاي ديني مي‌گردد. و چه بسا در مواردي به تفسيرها و تأويل‌هاي قانونمند آموزه‌هاي ديني پرداخته مي‌شود تا هم از قافله تمدن عصر! عقب نمانند و هم مشكل انطباق دين با مقتضيات زمانه را حل كرده باشند. غافل از آن كه تغييرات و تحولات امروز كه به شدت متأثر از تمدن غرب است، ماهيتي جز انحطاط و تباهي ندارد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عبدالله جوادي آملي، زن در آئينه جلال و جمال، (قم، نشر اسراء، 1376).
2. ناصر مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371، ص 365 به بعد.
3. ترجمه تفسير الميزان، ج 4،‌ص 37 به بعد.
4. مجله حكومت اسلامي، شماره 20، سال 2، ص 39ـ55 و ص 166ـ183.
5. دفتر همكاري حوزه و دانشگاه،‌ درآمدي بر حقوق اسلامي، تهران، سمت، 1368، ص 384 به بعد.

پي نوشت ها:
[1] . مجتهد شبستري، محمد، نقدي بر قرائت رسمي از دين، تهران، طرح نو، 1379، ص 505.
[2] . نساء/32.
[3] . الطبرسي، فضل بن الحسن، مجمع‌البيان، بيروت، دارالمعرفة، چاپ دوم، 1408 ه‍، 1988 معرفت، ج 3 و 4، ص 63 ذيل آيه شريفه 32 سورة نساء.
[4] . در آغاز سخن گفت: بأبي انت و امّي، نقصي لك الفداء (من و پدر و مادرم فداي تو باد).
[5] . ر.ك: طباطبائي، محمدحسين، تفسير الميزان، نفسي، ترجمه محمدباقر موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363، ج 4، ص 37.
[6] . جوادي آملي، عبدالله، زن در آئينه جلال و جمال، قم، انتشارات اسراء، 1376، ص 413ـ417.
[7] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1376، ج 3، ص 365، ذيل آية 32 سورة نساء.
[8] . ر.ك: مؤسسة امام خميني (ره)، قدرت الله خسروشاهي، فلسفه حقوق، ص 168.
[9] . الحر العاملي، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج 18، ص 41، حديث 52 و ص 40، حديث 51.
[10] . مودودي، اسلام و تمدن غرب، ترجمه ابراهيم اميني، تهران، كانون انتشار، 1352، ص 72.
[11] . دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، ‌درآمدي بر حقوق اسلامي، تهران، انتشارات سمت، ‌1368، ص 390.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد