مسأله طول عمر امام زمان (عج) همواره در طول تاريخ از سوي برخي مورد استبعاد واقع شده است. به طوري كه سعدالدين تفتازاني داشتن حيات طولاني مدت آن حضرت را انكار و برخي هم به مقتضاي ادله، به ولادت ايشان معترف گشتهاند و ليكن گفتهاند: كسي نميتواند تا اين مدّت طولاني در قيد حيات باشد. پس امام زمان از دنيا رفته است! امّا بايد دانست كه چنين باوري نه تنها با حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتةً جاهليةً»؛ هر كس بميرد ولي امام زمان خويش را نشناسد، همچون مردگان جاهليت از دنيا رفته؛ منافات دارد.[1] بلكه به عقيده شيعه رشته امامت در هيچ عصري قطع نميشود و هميشه يك امام زنده وجود دارد، گرچه اين امام از ديدگان غايب باشد.[2] و ما در اين نوشتار طول عمر امام زمان را ازنظر عقل ونقل مورد بحث قرارداده و استبعاد حيات بلند مدت ايشان را برطرف ميسازيم:
الف- دليل عقلي حيات طولاني مدت با بدن عنصري
قبل از اين كه به تشريح اصل برهان بپردازيم لازم است از باب مقدمه، نكاتي را بيان كنيم:
مقدمه اول: انسان گوهري جسماني است كه داراي اوصافي همچون شكل و جسم و صورت و… است و روح او گوهري نوراني و مجرد است كه از عوارض طبيعت و ماده به دور است. مقدمه دوم: بدن عنصري از عالم طبيعت است كه هميشه در تجدد است و صورت عالم طبيعت پيوسته در حال تبديل و نو شدن است، زيرا طبيعت مبدأ (علت) قريب حركت است و علت حركت بايد متجدد باشد. مقدمه سوم: عالم غايتي دارد كه به تكميل از ماده اوليه (هيولاي اُولي) و اتحاد با صورتهاي بسيط و مركب حيواني و انساني و عقلي به مراتب عاليه و فناي محض ميرسد. مقدمه چهارم: انسان پيوسته به حركت جوهري و تجدد امثال در ترقي است و از جهت لطافت و رقّت حجاب ثابت مينمايد:
هر نفس نو ميشود دنيا و ما بيخبر از نو شدن اندر بقاء[3]پس انسان ثابتِ سيال است، سيال در طبيعت و ثابت است در گوهر روح و چون انسان ثابت سيال است هم براهين تجرد نفس در او به قوت خود باقي است و هم ادلّه حركت جوهري طبيعت.[4]اصل برهان: چون روح انسان بر اثر ارتقاء و اشتداد وجوديِ نوري از سنخ ملكوت و عالم قدرت ميگردد، هر گاه طبيعتش را مسخر خود كند و بر آن غالب آيد احكام عقول (تجرد و عدم فنا) و اوصاف اسماي پروردگار (دائم…) بر او ظاهر ميگردد تا آنجا كه ظرف وجودش، وعاي مجردات و بسائط نوري دائم گردد و متخلق به اخلاق ربوبي شود. حاصل سخن اين كه از حيث عقلي هم امكان دوام چنين انساني در حيات عنصري وجود دارد.[5]
ب- دلايل نقلي بر امكان وقوع حيات بلند مدت
مطابق آن چه قرآن خبر داده است ميدانيم كه عمر طولاني و مافوق حدود طبيعي عملاً دربارة برخي از انبياء محقق شده است كه نمونههايي را ذكر ميكنيم:
1. قرآن عظيم الشأن عمر شيخ الانبياء حضرت نوح را نزديك به هزار سال دانسته ميفرمايد: «و ما نوح را به سوي قومش فرستاديم و او در ميان آنها 950 سال درنگ كرد.»[6]2. در مورد حضرت يونس ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: « و اگر او از تسبيح كنندگان نبود تا روز قيامت در شكم ماهي ميماند!»[7] اگر زندگي انسان در اعماق در شكم ماهي تا روز قيامت ممكن است چطور زندگي انسان در خشكي و آن هم به عنايت خدا تا زماني كه بخواهد ناممكن است.[8]3. هم چنين قرآن درباره حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «خداوند او را به سوي خود بالا برد و خداوند توانا و حكيم است.»[9] و در مورد حضرت ادريس ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «ما او را به مقام والايي رسانديم.»[10]گذشته از اينها در مورد شيطان ميفرمايد: «شيطان از خدا خواست كه پروردگارا! مرا تا روز رستاخيز مهلت ده (و زنده) بگذار، خداوند ميفرمايد: تو از مهلت يافتگاني».[11]و در روايات متواتري كه از طريق اهل تسنن و شيعه از پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده است، آن حضرت حجتهاي الهي را دوازده نفر بيان كرده است.[12] مضافاً به اين كه اسامي آنها را هم حضرت بازگو فرموده است.[13] و در مورد آخرين حجت خدا كه فرزند امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ است فرموده: «اگر از عمر دنيا فقط يك روز مانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولاني ميكند تا مردي از فرزندانم كه اسم او همانند اسم من است ظهور كند و دنيا را با عدالت و دادگستري خود پر كند، آن گونه كه از ظلم و ستم پر شده است.»[14] گذشته از آنها پيامبر مسأله غيبت آخرين جانشين خود را مطرح كرده و از شك در آن كه به شك در امر خدا ميانجامد، تحذير نموده است.[15]در يك جمعبندي نهايي بايد گفت كه از لحاظ اصل امكان زندگي طولاني ، نه تنها ممكن است بلكه دلايل عقلي ونقلي هم دوام چنين زندگاني را تأييد ميكند و بالاتر از همه حيات بلندمدت هم واقع شده است، چنانچه گفته شد. روي همين اساس مسأله طول عمر را نميتوان با قياس به عمرهاي كوتاه مردود دانست و روشن شد كه پيامبر اسلام(ص) حجتهاي خود را بيان كرده و رشته امامت نميتواند منقطع شود. و امام زمان در حال غيبت است و هـر گاه خداوند اراده كند، زمين ميراث صالحان خواهد بود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. دادگستر جهان، اميني، ابراهيم، ص 182 ـ 187.
2. امامت و مهدويت، صافي گلپايگاني، لطف الله،ج 3، ص 187 ـ 197.
3. تذكرة الخواص الامه، سبط بن جوزي، ص 182.
4. فرائد السمطين، جويني، امام الحرمين، ص 45.
5. البيان في اخبار صاحب الزمان، گنجي شافعي، حافظ ابوعبدالله محمد بن يوسف.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: ميلاني، سيد علي، الامام المهدي، چاپ مركز الابحاث العقائديه، طبع اول، 1420 هـ .ق، ص 29 ـ 30.
[2] . ر.ك: مظفر، محمد رضا، عقايد الاماميه، قم، انتشارات انصاريان، ص79.
[3] . مولوي.
[4] . ر.ك: سبزواري، ملاهادي، شرح منظومه، ج5، با تعليقه علامه حسن زاده آملي، ص125، ادله تجرد نفس و ص192، چاپ اول، نشر ناب، چاپ باقري.
[5] . ر.ك: حسن زاده آملي، حسن، نهج البلاغه، قم، قيام، چاپ اول، 1370 ش، ص12 ـ 16.
[6] . عنكبوت / 14.
[7] . صافات / 143 ـ 144.
[8] . ر.ك: سبحاني، جعفر، محاضرات في الالهيات، تلخيص، علي رباني گلپايگاني، همان، ص574.
[9] . نساء / 58.
[10] . مريم / 57.
[11] . حجر / 35 ـ 36.
[12] . ر.ك: صحيح بخاري، محمد بن اسماعيل، ج9، باب الاستخلاف، قم، 81، چاپ دار الفكر، بيروت.
[13] . ينابيع الموده، قندوزي شيخ سليمان، ج 3، باب 76، ص 441.
[14] . ر.ك: مسند حنبل، الامام احمد، ج 1، رقم 99، و جلد 3، رقم 17 و 70، ناشر دار صادر، بيروت.
[15] . ر.ك: تفسير نور الثقلين، العروسي الحويزي، ، ج 1، ص 359، طبع چهارم، ناشر انتشارات اسماعيليان، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي.