خانه » همه » مذهبی » آيا بغض به برخي از صحابه موجب كفر و ارتداد است؟ كه شيعيان را به جهت نقد برخي از صحابه تكفير مي كند؟

آيا بغض به برخي از صحابه موجب كفر و ارتداد است؟ كه شيعيان را به جهت نقد برخي از صحابه تكفير مي كند؟

براي روشن شدن پاسخ جا دارد كه مقدمتاً به چند نكته اشاره شود:
1ـ صحابه در لغت: صاحب يعني ملازم انسان يا حيوان در مكان يا زمان، و فرق نمي كند، مصاحبت با بدن باشد و يا با عنايت و همت، در عرف به كسي صاحب مي گويند كه زياد همراه كسي باشد[1] و فرق نمي كند خوب باشد يا بد، مؤمن باشد يا كافر، چنانكه داريم «اذ يقول لصاحبه لا تحزن» و داريم فقال لصاحبه و هو يحاوره[2] آن مرد كافر، بمصاحب و رفيقش كه مرد مؤمن فقير بود گفت، همچنانكه داريم «ما بصاحبكم من جنة[3]» صاحب آنها رسول الله(ص) ديوانه نيست، در مقابل آمده «قال له صاحبه و هو يحاوره اكفرت[4]» رفيق (با ايمان فقر) گفت به رفيق (كافر) خود، آيا كافر شدي، پس صحابه اختصاص به مؤمنين پاك دامن ندارد كه تمامي آنان اهل بهشت و مورد رضاي خدا باشند.
2ـ تنها صحابي كه بغض، سب و حسادت با او طبق روايات، كفر مي آورد، امام علي (ع) است «علي خير البشر فمن ابي فقد كفر[5]» علي بهترين انسان است كسي كه انكار كند، كافر است، در جاي ديگر فرمود «لا يبغض علياً مؤمن و لا يحبّه منافق[6]» مبغوض نمي دارد، علي را، هيچ مؤمني و دوست نمي دارد او را هيچ منافقي.
3ـ قرآن خبر از ارتداد بعضي از صحابه مي دهد «افان مات او قتل انقلبتم علي اعقابكم[7]» اگر پيغمبر بمرگ طبيعي يا قتل از دنيا رفت، شما به عقب بر مي گرديد و اسلام را رها كرده به دوران جاهليت و كفر باز مي گرديد[8].
4ـ دليل آنهاي كه مي گويند، همه اصحاب خوبند آيه ي ذيل است: «لقد رضي الله عن المؤمنين از يبا يعونك تحت الشجرة[9]» خداوند از مؤمنان هنگامي كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند، راضي و خشنودند، خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود مي دانست، اين آيه اولا همان عمل بيعت را امضاء مي كند، نه اعمال بعدي آنها را چناكه حضرت فرمود: «انتم اليوم خير اهل الارض[10]» شما امروز (و نسبت به اين عمل) بهترين اهل زمين مي باشيد.
ثانياً: همه صحابه در آنجا جمع نبودند و تعداد افراد كه در آنجا حضور داشتند 1525 و يا 1400 و يا 1300 نفر بوده اند[11]. پس اين آيه نمي تواند دليل پاكي همه صحابه باشد، و نسبت به افراد موجود، دليل پاكي آنها نسبت به اعمال آينده آنها باشد. چون خداوند عمل بيعت آنها را امضا نموده نه اينكه اعمال كه در آينده از آنها سر مي زند نيز مورد پسند خداوند باشد.
بنابراين غير از وهابي ها، بقيه اي گروهها و مذاهب چهارگانه، شيعيان را كافر نمي دانند، دانشگاه الازهر مذهب امام صادق (ع) را به رسميت شناخته است و ابن اثير جزري صاحب جامع الاصول شيعيان را از فرق اسلامي بشمار آورده[12]، و اين وهابي هاست كه خارج از مذاهب اربعه اهل سنت و مخالف اكثر مسلمين مي باشند.
ثانياً: علماي اهل سنت صرف طعن و بغض برخي صحابه را باعث كفر نمي دانند، ابن حزم ظاهري اندلسي مي گويد: دشنام دادن به صحابه اگر از روي جهل باشد، معذور است، و اگر از روي آگاهي باشد، باعث فسق مي شود. ايجي شافعي، كافر شدن را رد نموده است، و امام غزالي مي نويسد سب و شتم صحابه ابداً باعث كفر نمي شود، حتي سب شيخين، و ملا سعدالدين تفتازاني مي گويد: باعث كفر نمي شود[13]. امام غزالي در ج2، احياء العلوم نقل نموده كه در زمان خلافت ابابكر روزي مردي به ابابكر دشنام و فحاشي نمود، ابو برزه اسلمي گفت خليفه اجازه بده او را بقتل رسانم چه آنكه كافر گرديده، ابي بكر گفت: چنين نيست، احدي نمي تواند چنين حكمي بنمايد مگر پيغمبر (ص)[14].
ثالثاً: اگر بغض و دشنام به صحابي رسول الله باعث كفر است، چرا وهابي ها و… معاويه را كافر نمي دانند كه بغض علي (ع) را در دل داشت و سب و دشنام بر علي را رواج داد، عده اي از بني اميه از معاويه خواست كه دست از لعن علي (ع) بردار گفت: «لا و الله حتي يربوا عليه الصغير و يهرم عليه الكبير[15]» نه قسم به خدا دست بر نمي دارم تا كودكان بر (بغض علي) و دشنام بر او تربيت شوند و بزرگان بر اين عمل پير شوند، و در پايان خطبه جمعه مي گفت: «اللهم ان ابا تراب الحد في دينك و حسد عن سبيلك فالعنه لعناً و بيلا[16]» خدايا ابو تراب ملحد شده و راه تو را بسته است، پس لعن كن او را لعن زياد، با اينكه در مقدمه، نكته دوم گفتيم تنها كسي از صحابه كه سب، بغض و مخالفت با او، كفر مي آورد، طبق مدارك عامه علي عليه السلام است، در عين حال اهل سنت معاويه را كافر نمي دانند.
رابعاً: اگر بغض صحابه باعث ارتداد است، چرا عايشه را كافرة نمي دانيد؟ با اينكه بغض شديدي نسبت به عثمان خليفه سوم و صحابي پيامبر (ص) داشت، چنانكه يعقوبي نقل مي كند از عايشه كه گفت: «به خدا قسم دوست داشتم كه او پاره پاره در جوالي از جوالهاي من بود و مي توانستم او را حمل كنم و به دريا افكنم[17]» و عثمان هم بغض عايشه را در دل داشت با اينكه همسر پيامبر، و ام المؤمنين بود! لذا دستور داد «مقرري عايشه را كه عمر مي داد كم كند[18]» و عايشه هم گفت: «جامه پيامبر خدا هنوز كهنه نگشته، ولي عثمان سنت او را كهنه كرده است[19]».
خامساً: چرا عثمان را كافر نمي دانند كه بغض عده اي از صحابي را در دل داشت و آنها را مورد آزار قرار داد؟
1ـ عثمان با عمر و عاص صحابي دشمني داشت «او عمر و راعزل كرد و همين سبب دشمني عثمان و عمر و بن عاص گرديد[20]».
2ـ ابي ذر صحابه پيامبر را تبعيد كرد به شام و «از آنجا بر جهازي بي روپوش سوار نموده دوباره به مدينه برگرداند، د رحالي كه گوشت دورانش ريخته بود[21]» و خود ابي ذر را هم بايد كافر بدانند چون با عثمان صحابي مخالفت كرد[22]!.
3ـ و نسبت به عمار صحابي خاص رسول خدا خشم نمود و مي خواست او را تبعيد كند[23] و او را مورد ضرب و شتم قرار داد[24].
4ـ عبدالرحمان صحابي پيامبر (ص) را به قموص خيبر تبعيد كرد[25].
سادساً: اگر صحابي همه خوب بودند، طبق آيه ي كه به آن استدلال نموده اند و ما در مقدمه ذكر كرديم و بغضي آنها سبب كفر مي شود، چرا قرآن خبر از ارتداد عده اي مي دهد، و يعقوبي مي گويد «گروهي از عرب (صحابي) مدعي پيامبري شدند و گروهي مرتد شدند و تاجها بر سر نهادند، مردم هم از دادن زكات به ابوبكر امتناع ورزيدند[26]» با اينكه از صحابه بودند، و اين همه آيات كه درباره منافقين، متخلفين[27] و… آمده در مورد صحابه نيست؟ مگر در بين صحابه امثال عبيدالله بن ابي، ابي سفيان، حكم بن عاص (عموي عثمان طريد رسول الله) ابو هريره، ثعلبه انصاري، يزيد بن ابي سفيان، وليد بن عقبه، حبيب بن مسلم، سمرة بن جندب، عمر و بن عاص، ابن ارطاة (خونخوار) ، مغيره بن شعبه، و ذي الثديه خارجي و امثالهم نبودند، اگر همه صحابه خوب بودند چرا بقول يعقوبي «انصار از ابوبكر كناره گرفتند، پس قريش بخشم آمدند[28]». با اينكه همه صحابي بودند، مگر سعد بن عبادة با ابابكر مخالفت و دشمني نكرد؟
و سابعاً: اگر بغض و كينه اي صحابي باعث كفر است، تمام مبغضين علي (ع) كافر بودند (كه طبق نكته اي دوم در مقدمه، تنها جايي كه جا دارد، همين مورد است، ابن ابي الحديد جمله اي دارد كه فقط ترجمه اي آن را نقل مي كنم: «ولي روزي كه علي بر مسند خلافت نشست 25 سال از رحلت پيامبر مي گذشت و انتظار مي رفت كه در اين مدت طولاني عداوت ها و كينه ها به دست فراموشي سپرده شود، ولي بر خلاف انتظار، روحيه مخالفان علي پس از گذشت ربع قرن عوض نشده بود و عداوت و كينه اي كه در دوران پيامبر (ص) و پس از درگذشت حضرت نسبت به علي داشتند، كاهش نيافته بود، حتي فرزندان قريش و نو باوگان و جوانان آنان كه شاهد حوادث خونين معركه هاي اسلام نبودند، و… سرسختانه با علي عداوت ورزيده و كينه او را به دل داشتند[29] و بايد بپذيرند، همه آنهاي كه جنگ صفين، جمل و نهروان را بر ضد علي راه انداختند و با علي جنگيدند كافر شدند، از اينجا جعلي بودن حديثي كه نقل كرده اند روشن مي شود «ان اصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم[30]» اصحاب من مانند ستارگانند و بهر يك اقتدا كنيد هدايت شده ايد».
چون در بين اصحاب، منافق، مرتد، جنايت كار و شرابخور بوده اند، آيا مي شود به آنها اقتداء كرد؟ چنانكه علماي اهل سنت هم طبق نقل سلطان الواعظين اعتراف به جعلي بودن آن دارند[31] در نتيجه بايد گفت: صحابه معصوم نبوده اند، غير از علي (ع) مذمت ديگران و بغض آنها را داشتن، اگر بخاطر كارهاي خلاف آنها باشد، باعث كفر نمي شود[32].

پي نوشت ها:
[1] اصفهاني، راغب، مفردات راغب، دفتر نشر الكتاب، ص275.
[2] كهف/32.
[3] اعراف/183.
[4] كهف/35.
[5] المتقي الهندي، علي، كنزل العمال في سنن الاقوال، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1405 هـ ، ج11، ص625، روايت..33045.
[6] همان مدرك، ص622، روايت 33027
[7] آل عمران/144
[8] زمخشري مي گويد: و روي انه لماصرخ الصارخ قال بعض المسلمين ليت عبدالله بن ابي يأخذ لنا اماناً من ابي سفيان و قال ناسٌ من المنافقين لو كان نبياً لما قتل ارجعوا الي اخوانكم و الي دينكم (نقل شده هنگامي كه نداي كشته شدن پيامبر (ص) بلند شد، بعضي از مسلمانها و صحابه گفت: اي كاش عبدالله بن اُبي براي ما امان نامه مي گرفت، عده اي ديگر منافقانه گفتند: به دين برادران خود برگرديد. (زمخشري، الكشاف، دار الكتاب العربي، چاپ سوم، 1407 هـ ـ 1987 م) ج1، ص423ـ422
[9] فتح/18.
[10] زمخشري، الكشاف، (پيشين) ج4، ص340
[11] همان مدرك، ص340
[12] شيرازي، سلطان الواعظين، شبهاي پيشاور، دار الكتب الاسلامية، چاپ سي و هفتم، 1376، ص584.
[13] همان مدرك، ص583ـ582
[14] همان مدرك، ص584
[15] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، دار احياء التراث العربي، چاپ دوم، 1385، ج3، ص57
[16] همان مدرك، ص56
[17] يعقوبي، ابن واضح، تاريخ يعقوبي، ترجمه ابراهيم آيتي، مركز انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ سوم، 1362، ج2، ص72
[18] همان مدرك، ص71.
[19] همان مدرك، ص72، سطر اول
[20] همان مدرك، ص56
[21] همان مدرك، ص66 و 67
[22] همان، ص65
[23] همان، ص69
[24] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه (پيشين) ج3، ص8ـ47
[25] يعقوبي، تاريخ يعقوبي، پيشين، ج2، ص69
[26] تاريخ يعقوبي، پيشين، ج2، ص4
[27] منافقين، اوائل بقره، توبه، مائده
[28] تاريخ يعقوبي، پيشين، ج2، ص2
[29] شرح نهج البلاغه، ج11، ص114
[30] شبهاي پيشاور (پيشين) ص589
[31] شبهاي پيشاور (پيشين) ص594.
[32] شيعه مي گويد: ياران پيامبر اسلام مانند همه افراد ديگر بايد با مقياس ايمان و عملشان مورد بررسي قرار گيرند، آنها كه عملشان مطابق كتاب و سنت است خوب و آنها كه در عصر پيامبر (ص) و يا بعد از او بر خلاف كتاب و سنت عمل كردند بايد طرد شوند، و نام صحابه بودن نبايد سپري براي جنايتكاران و افرادي مانند معاويه كه تمام ضوابط اسلامي را زير پا گذاشت و بر امام وقت، كه همه امت اسلامي امامت او را، حداقل در آن زمان قبول دارند خروج كرد و آن همه خونهاي بي گناهان را ريخت نبايد تقديس شوند، همچنين پاره اي از صحابه جيره خوار كه جزء دار و دسته او بودند (آية الله مكار شيرازي و همكاران، تفسر نمونه (دار الكتب الاسلامية چاپ سيزدهم، 1370) ج6، ص53.

بياني از مرحوم علامه طباطبايي
بشهادت عمل خود صحابه رواياتي كه ادعا شده است دلالت بر تقديس آنها مي كند، صحيح نيستند و اگر صحيح باشند مقصود از آنها معناي ديگري غير از مصونيت و تقديس قانوني صحابه و اگر فرضاً خداي متعال در كلام خود روزي از صحابه در برابر خدمتي كه در اجراء فرمان او كرده اند، اظهار رضايت فرمايد (توبه/100) معني آن تقدير از فرمانبرداري گذشته آنان است نه اينكه در آينده مي توانند هر گونه نا فرماني كه دل شان مي خواهد بكنند (علامه طباطبايي، شيعه در اسلام (مركز مطبوعاتي دار التبليغ اسلامي قم 1348 ش، 1389 هـ ق) ص24ـ24

آيا بغض به برخي از صحابه موجب كفر و ارتداد است؟ كه شيعيان را به جهت نقد برخي از صحابه تكفير مي كند؟

براي روشن شدن پاسخ جا دارد كه مقدمتاً به چند نكته اشاره شود:
1ـ صحابه در لغت: صاحب يعني ملازم انسان يا حيوان در مكان يا زمان، و فرق نمي كند، مصاحبت با بدن باشد و يا با عنايت و همت، در عرف به كسي صاحب مي گويند كه زياد همراه كسي باشد[1] و فرق نمي كند خوب باشد يا بد، مؤمن باشد يا كافر، چنانكه داريم «اذ يقول لصاحبه لا تحزن» و داريم فقال لصاحبه و هو يحاوره[2] آن مرد كافر، بمصاحب و رفيقش كه مرد مؤمن فقير بود گفت، همچنانكه داريم «ما بصاحبكم من جنة[3]» صاحب آنها رسول الله(ص) ديوانه نيست، در مقابل آمده «قال له صاحبه و هو يحاوره اكفرت[4]» رفيق (با ايمان فقر) گفت به رفيق (كافر) خود، آيا كافر شدي، پس صحابه اختصاص به مؤمنين پاك دامن ندارد كه تمامي آنان اهل بهشت و مورد رضاي خدا باشند.
2ـ تنها صحابي كه بغض، سب و حسادت با او طبق روايات، كفر مي آورد، امام علي (ع) است «علي خير البشر فمن ابي فقد كفر[5]» علي بهترين انسان است كسي كه انكار كند، كافر است، در جاي ديگر فرمود «لا يبغض علياً مؤمن و لا يحبّه منافق[6]» مبغوض نمي دارد، علي را، هيچ مؤمني و دوست نمي دارد او را هيچ منافقي.
3ـ قرآن خبر از ارتداد بعضي از صحابه مي دهد «افان مات او قتل انقلبتم علي اعقابكم[7]» اگر پيغمبر بمرگ طبيعي يا قتل از دنيا رفت، شما به عقب بر مي گرديد و اسلام را رها كرده به دوران جاهليت و كفر باز مي گرديد[8].
4ـ دليل آنهاي كه مي گويند، همه اصحاب خوبند آيه ي ذيل است: «لقد رضي الله عن المؤمنين از يبا يعونك تحت الشجرة[9]» خداوند از مؤمنان هنگامي كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند، راضي و خشنودند، خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود مي دانست، اين آيه اولا همان عمل بيعت را امضاء مي كند، نه اعمال بعدي آنها را چناكه حضرت فرمود: «انتم اليوم خير اهل الارض[10]» شما امروز (و نسبت به اين عمل) بهترين اهل زمين مي باشيد.
ثانياً: همه صحابه در آنجا جمع نبودند و تعداد افراد كه در آنجا حضور داشتند 1525 و يا 1400 و يا 1300 نفر بوده اند[11]. پس اين آيه نمي تواند دليل پاكي همه صحابه باشد، و نسبت به افراد موجود، دليل پاكي آنها نسبت به اعمال آينده آنها باشد. چون خداوند عمل بيعت آنها را امضا نموده نه اينكه اعمال كه در آينده از آنها سر مي زند نيز مورد پسند خداوند باشد.
بنابراين غير از وهابي ها، بقيه اي گروهها و مذاهب چهارگانه، شيعيان را كافر نمي دانند، دانشگاه الازهر مذهب امام صادق (ع) را به رسميت شناخته است و ابن اثير جزري صاحب جامع الاصول شيعيان را از فرق اسلامي بشمار آورده[12]، و اين وهابي هاست كه خارج از مذاهب اربعه اهل سنت و مخالف اكثر مسلمين مي باشند.
ثانياً: علماي اهل سنت صرف طعن و بغض برخي صحابه را باعث كفر نمي دانند، ابن حزم ظاهري اندلسي مي گويد: دشنام دادن به صحابه اگر از روي جهل باشد، معذور است، و اگر از روي آگاهي باشد، باعث فسق مي شود. ايجي شافعي، كافر شدن را رد نموده است، و امام غزالي مي نويسد سب و شتم صحابه ابداً باعث كفر نمي شود، حتي سب شيخين، و ملا سعدالدين تفتازاني مي گويد: باعث كفر نمي شود[13]. امام غزالي در ج2، احياء العلوم نقل نموده كه در زمان خلافت ابابكر روزي مردي به ابابكر دشنام و فحاشي نمود، ابو برزه اسلمي گفت خليفه اجازه بده او را بقتل رسانم چه آنكه كافر گرديده، ابي بكر گفت: چنين نيست، احدي نمي تواند چنين حكمي بنمايد مگر پيغمبر (ص)[14].
ثالثاً: اگر بغض و دشنام به صحابي رسول الله باعث كفر است، چرا وهابي ها و… معاويه را كافر نمي دانند كه بغض علي (ع) را در دل داشت و سب و دشنام بر علي را رواج داد، عده اي از بني اميه از معاويه خواست كه دست از لعن علي (ع) بردار گفت: «لا و الله حتي يربوا عليه الصغير و يهرم عليه الكبير[15]» نه قسم به خدا دست بر نمي دارم تا كودكان بر (بغض علي) و دشنام بر او تربيت شوند و بزرگان بر اين عمل پير شوند، و در پايان خطبه جمعه مي گفت: «اللهم ان ابا تراب الحد في دينك و حسد عن سبيلك فالعنه لعناً و بيلا[16]» خدايا ابو تراب ملحد شده و راه تو را بسته است، پس لعن كن او را لعن زياد، با اينكه در مقدمه، نكته دوم گفتيم تنها كسي از صحابه كه سب، بغض و مخالفت با او، كفر مي آورد، طبق مدارك عامه علي عليه السلام است، در عين حال اهل سنت معاويه را كافر نمي دانند.
رابعاً: اگر بغض صحابه باعث ارتداد است، چرا عايشه را كافرة نمي دانيد؟ با اينكه بغض شديدي نسبت به عثمان خليفه سوم و صحابي پيامبر (ص) داشت، چنانكه يعقوبي نقل مي كند از عايشه كه گفت: «به خدا قسم دوست داشتم كه او پاره پاره در جوالي از جوالهاي من بود و مي توانستم او را حمل كنم و به دريا افكنم[17]» و عثمان هم بغض عايشه را در دل داشت با اينكه همسر پيامبر، و ام المؤمنين بود! لذا دستور داد «مقرري عايشه را كه عمر مي داد كم كند[18]» و عايشه هم گفت: «جامه پيامبر خدا هنوز كهنه نگشته، ولي عثمان سنت او را كهنه كرده است[19]».
خامساً: چرا عثمان را كافر نمي دانند كه بغض عده اي از صحابي را در دل داشت و آنها را مورد آزار قرار داد؟
1ـ عثمان با عمر و عاص صحابي دشمني داشت «او عمر و راعزل كرد و همين سبب دشمني عثمان و عمر و بن عاص گرديد[20]».
2ـ ابي ذر صحابه پيامبر را تبعيد كرد به شام و «از آنجا بر جهازي بي روپوش سوار نموده دوباره به مدينه برگرداند، د رحالي كه گوشت دورانش ريخته بود[21]» و خود ابي ذر را هم بايد كافر بدانند چون با عثمان صحابي مخالفت كرد[22]!.
3ـ و نسبت به عمار صحابي خاص رسول خدا خشم نمود و مي خواست او را تبعيد كند[23] و او را مورد ضرب و شتم قرار داد[24].
4ـ عبدالرحمان صحابي پيامبر (ص) را به قموص خيبر تبعيد كرد[25].
سادساً: اگر صحابي همه خوب بودند، طبق آيه ي كه به آن استدلال نموده اند و ما در مقدمه ذكر كرديم و بغضي آنها سبب كفر مي شود، چرا قرآن خبر از ارتداد عده اي مي دهد، و يعقوبي مي گويد «گروهي از عرب (صحابي) مدعي پيامبري شدند و گروهي مرتد شدند و تاجها بر سر نهادند، مردم هم از دادن زكات به ابوبكر امتناع ورزيدند[26]» با اينكه از صحابه بودند، و اين همه آيات كه درباره منافقين، متخلفين[27] و… آمده در مورد صحابه نيست؟ مگر در بين صحابه امثال عبيدالله بن ابي، ابي سفيان، حكم بن عاص (عموي عثمان طريد رسول الله) ابو هريره، ثعلبه انصاري، يزيد بن ابي سفيان، وليد بن عقبه، حبيب بن مسلم، سمرة بن جندب، عمر و بن عاص، ابن ارطاة (خونخوار) ، مغيره بن شعبه، و ذي الثديه خارجي و امثالهم نبودند، اگر همه صحابه خوب بودند چرا بقول يعقوبي «انصار از ابوبكر كناره گرفتند، پس قريش بخشم آمدند[28]». با اينكه همه صحابي بودند، مگر سعد بن عبادة با ابابكر مخالفت و دشمني نكرد؟
و سابعاً: اگر بغض و كينه اي صحابي باعث كفر است، تمام مبغضين علي (ع) كافر بودند (كه طبق نكته اي دوم در مقدمه، تنها جايي كه جا دارد، همين مورد است، ابن ابي الحديد جمله اي دارد كه فقط ترجمه اي آن را نقل مي كنم: «ولي روزي كه علي بر مسند خلافت نشست 25 سال از رحلت پيامبر مي گذشت و انتظار مي رفت كه در اين مدت طولاني عداوت ها و كينه ها به دست فراموشي سپرده شود، ولي بر خلاف انتظار، روحيه مخالفان علي پس از گذشت ربع قرن عوض نشده بود و عداوت و كينه اي كه در دوران پيامبر (ص) و پس از درگذشت حضرت نسبت به علي داشتند، كاهش نيافته بود، حتي فرزندان قريش و نو باوگان و جوانان آنان كه شاهد حوادث خونين معركه هاي اسلام نبودند، و… سرسختانه با علي عداوت ورزيده و كينه او را به دل داشتند[29] و بايد بپذيرند، همه آنهاي كه جنگ صفين، جمل و نهروان را بر ضد علي راه انداختند و با علي جنگيدند كافر شدند، از اينجا جعلي بودن حديثي كه نقل كرده اند روشن مي شود «ان اصحابي كالنجوم بايهم اقتديتم اهتديتم[30]» اصحاب من مانند ستارگانند و بهر يك اقتدا كنيد هدايت شده ايد».
چون در بين اصحاب، منافق، مرتد، جنايت كار و شرابخور بوده اند، آيا مي شود به آنها اقتداء كرد؟ چنانكه علماي اهل سنت هم طبق نقل سلطان الواعظين اعتراف به جعلي بودن آن دارند[31] در نتيجه بايد گفت: صحابه معصوم نبوده اند، غير از علي (ع) مذمت ديگران و بغض آنها را داشتن، اگر بخاطر كارهاي خلاف آنها باشد، باعث كفر نمي شود[32].

پي نوشت ها:
[1] اصفهاني، راغب، مفردات راغب، دفتر نشر الكتاب، ص275.
[2] كهف/32.
[3] اعراف/183.
[4] كهف/35.
[5] المتقي الهندي، علي، كنزل العمال في سنن الاقوال، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1405 هـ ، ج11، ص625، روايت..33045.
[6] همان مدرك، ص622، روايت 33027
[7] آل عمران/144
[8] زمخشري مي گويد: و روي انه لماصرخ الصارخ قال بعض المسلمين ليت عبدالله بن ابي يأخذ لنا اماناً من ابي سفيان و قال ناسٌ من المنافقين لو كان نبياً لما قتل ارجعوا الي اخوانكم و الي دينكم (نقل شده هنگامي كه نداي كشته شدن پيامبر (ص) بلند شد، بعضي از مسلمانها و صحابه گفت: اي كاش عبدالله بن اُبي براي ما امان نامه مي گرفت، عده اي ديگر منافقانه گفتند: به دين برادران خود برگرديد. (زمخشري، الكشاف، دار الكتاب العربي، چاپ سوم، 1407 هـ ـ 1987 م) ج1، ص423ـ422
[9] فتح/18.
[10] زمخشري، الكشاف، (پيشين) ج4، ص340
[11] همان مدرك، ص340
[12] شيرازي، سلطان الواعظين، شبهاي پيشاور، دار الكتب الاسلامية، چاپ سي و هفتم، 1376، ص584.
[13] همان مدرك، ص583ـ582
[14] همان مدرك، ص584
[15] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، دار احياء التراث العربي، چاپ دوم، 1385، ج3، ص57
[16] همان مدرك، ص56
[17] يعقوبي، ابن واضح، تاريخ يعقوبي، ترجمه ابراهيم آيتي، مركز انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ سوم، 1362، ج2، ص72
[18] همان مدرك، ص71.
[19] همان مدرك، ص72، سطر اول
[20] همان مدرك، ص56
[21] همان مدرك، ص66 و 67
[22] همان، ص65
[23] همان، ص69
[24] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه (پيشين) ج3، ص8ـ47
[25] يعقوبي، تاريخ يعقوبي، پيشين، ج2، ص69
[26] تاريخ يعقوبي، پيشين، ج2، ص4
[27] منافقين، اوائل بقره، توبه، مائده
[28] تاريخ يعقوبي، پيشين، ج2، ص2
[29] شرح نهج البلاغه، ج11، ص114
[30] شبهاي پيشاور (پيشين) ص589
[31] شبهاي پيشاور (پيشين) ص594.
[32] شيعه مي گويد: ياران پيامبر اسلام مانند همه افراد ديگر بايد با مقياس ايمان و عملشان مورد بررسي قرار گيرند، آنها كه عملشان مطابق كتاب و سنت است خوب و آنها كه در عصر پيامبر (ص) و يا بعد از او بر خلاف كتاب و سنت عمل كردند بايد طرد شوند، و نام صحابه بودن نبايد سپري براي جنايتكاران و افرادي مانند معاويه كه تمام ضوابط اسلامي را زير پا گذاشت و بر امام وقت، كه همه امت اسلامي امامت او را، حداقل در آن زمان قبول دارند خروج كرد و آن همه خونهاي بي گناهان را ريخت نبايد تقديس شوند، همچنين پاره اي از صحابه جيره خوار كه جزء دار و دسته او بودند (آية الله مكار شيرازي و همكاران، تفسر نمونه (دار الكتب الاسلامية چاپ سيزدهم، 1370) ج6، ص53.

بياني از مرحوم علامه طباطبايي
بشهادت عمل خود صحابه رواياتي كه ادعا شده است دلالت بر تقديس آنها مي كند، صحيح نيستند و اگر صحيح باشند مقصود از آنها معناي ديگري غير از مصونيت و تقديس قانوني صحابه و اگر فرضاً خداي متعال در كلام خود روزي از صحابه در برابر خدمتي كه در اجراء فرمان او كرده اند، اظهار رضايت فرمايد (توبه/100) معني آن تقدير از فرمانبرداري گذشته آنان است نه اينكه در آينده مي توانند هر گونه نا فرماني كه دل شان مي خواهد بكنند (علامه طباطبايي، شيعه در اسلام (مركز مطبوعاتي دار التبليغ اسلامي قم 1348 ش، 1389 هـ ق) ص24ـ24

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد