امام علي بن الحسين زين العابدين – عليه السلام – هيچ گاه با يزيد بيعت نكرده و حكومت وي را مشروع ندانست. اين مهم از كلمات وي در شام و حوادث مجلس يزيد و پس از آن به وضوح ديده ميشود علاوه بر اين پيامبر-صلي الله عليه و سلم- از عدم مشروعيت حكومت يزيدبن معاويه خبر داده بود تقريباً همه علماي اهل سنت او را شايسته خلافت نميدانند. زيرا فسق و ظلم يزيد زياد و غير قابل توجيه است. با اين حال چگونه ممكن است امام سجاد(ع) با يزيد بيعت كند. بعلاوه در منابع هيچ خبري از بيعت حضرت با يزيد ديده نمي شود.
قيام امام حسين- عليه السلام – عليه حكومت يزيد بن معاويه نشانه عدم مشروعيت حكومت او از طرف اهل بيت(ع) را اعلام كرد. و بدون ترديد در رسوايي يزيد بعد از شهادت امام حسين- عليه السلام – بيشترين نقش را امام علي بن الحسين- عليه السلام – داشتند.
بعد از عاشورا، روش مبارزه با حكومت بنياميه تغيير ميكند و امام سجاد- عليه السلام – و زينب (س) با سخنان خود و رسانيدن پيام خون شهيدان به مردم به مبارزهاي گسترده دست ميزنند. امام سجاد- عليه السلام – با وجود عشق و علاقه به شهادت، بنا به مصلحت الهي روز عاشورا از شهادت محفوظ ماندند، ولي رسالت بزرگتري را انجام دادند و آن رسانيدن پيام شهدا و بيان حقايق عاشورا بود. بيعت با يزيد به منزله ضايع كردن خون شهداي كربلاست و امام سجاد(ع) كه منادي عدالت و پيام رسان عاشورا حسيني است نمي تواند بيعت كند زيرا بيعت كردن به معني تاييد كشتار جنايت بار عاملان يزيد در كربلاست.
از طرف ديگر امام سجاد- عليه السلام – در صحيفه سجاديه اينگونه ميفرمايد:
«بار خدايا مرا به جهاد با دشمنانت در راه خودت، ……ياري بفرما، كه با كمكش در زمرة سعادت يافتهگان از دوستانت در آييم و در زمره كساني كه با شمشير دشمنانت شهادت يافتهاند قرار گيريم.»[1]و در جايي ديگر ميفرمايند كه: «القتل لَنا عادة و كرامتنا الشهادة» «كشته شدن عادت ما و شهادت باعث كرامت ما ميباشد»[2]دعاهاي امام سجاد- عليه السلام – و گريههاي او بر شهداي كربلا از هر شمشيري برندهتر بود و جهان اسلام را تحت تأثير قرار داد، چنان كه اين عمل و بيان فاجعه عاشورا باعث شد كه علماء تشيع و اهل سنت حكومت يزيد را غير مشروع بدانند و لعن بر او را جايز بشمارند. حكومتي كه مشروعيت او از زمان پيامبر- صلي الله عليه و سلم- و زبان آن حضرت زير سئوال رفته بود.
نبي اكرم- صلي الله عليه و سلم- فرمودند كه: «اول من يبدل سنتي رجل من بنياميه يقال له يزيد»
اول كسي كه سنت مرا تغيير ميدهد مردي از بنياميه بنام يزيد ميباشد.[3]صحيح بخاري كه همه علماي اهل سنّت، در صحت تمام روايات آن، اتفاق نظر دارند، يزيد را باعث گمراهي و هلاكت امت معرفي مي كند.[4]ابن خلدون ميگويد: «اجماع مسلمانان حكم به فسق يزيد كردهاند و با وجود اين اجماع يزيد صلاحيت رهبري جهان اسلام را ندارد…»[5]تفتازاني نيز چنين بيان ميكند: «رضايت يزيد بر قتل (امام) حسين و امر او به اين قتل و اهانت يزيد به اهلبيت(ع) بين مسلمين متواتر است پس يزيد براي ما شأني ندارد بلكه ايمان او نيز صحيح نميباشد. و سپس ميگويد «لعنة الله عليه و علي انصاره و اعوانه»[6]علاوه بر اينها علماء ديگر اهل سنت از جمله: ابن حزم[7]، شوكاني[8]، جاحظ[9]، ابن عماد[10]، محمد عبده[11]، ابن تفربردي حنفي[12]، و… حكم به كفر و جواز لعن بر يزيد دادهاند.
و فرزند ابن جوزي نقل ميكند كه: از ابن جوزي درباره لعن يزيد سئوال شد. وي گفت: احمد بن حنبل (كه يكي از چهار امام اهل سنت است) اجازه لعن او را داده است.[13]بنابراين با وجود تصريح علماي اهل سنت بر فسق يزيد و اجازه لعن او، چگونه ممكن است امام سجاد(ع) با او بيعت كند بعلاوه اينكه تمام شهداي كربلا شجاعانه در مقابل حاكميت نامشروع يزيد ايستادند و در راه اين عقيده، جان خود را نيز فدا كردند. چگونه ممكن است حضرت امام سجاد(ع) همه اين خونها را ناديده بگيرد و با چنين حاكمي بيعت كند. همچنين در منابع كهن نيز خبري كه اين بيعت را تأييد كند وجود ندارد. آنچه هست افشاگري مبارزه فرهنگي حضرت را مي رساند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حيات فكري و سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان.
2. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي.
3. منتهي الآمال، شيخ عباس قمي.
4. تحليلي از زندگاني امام سجاد(ع) باقر شريف قرشي، ترجمه محمد رضا عطايي.
پي نوشت ها:
[1] – صحيفه سجاديه، دعاي اول، ص29 (بند 30).
[2] – مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج45، ص 188.
[3] الصواعق المحرقه، ص132.
[4] – ابن حجر، فتح الباري، ج13، ص 7.
[5] – ابن خلدون، المقدمه، ص 254-255 (عند ذكر ولايه العهد).
[6] – شرح العقائد النسفيه، چاپ الاستانه، سنه 1313، ص 181،.
[7] – ابن حزم، المحلي، ج11، ص 98.
[8] – نيل الاوكار، ج7، ص 147.
[9] – رسائل الجاحظ، ص 298، الرسالة الحادية عشرة في بنياميه.
[10] – ابن العماد الحنبلي، شذرات الذهب، سنته 504هـ ،ج3، ص 179.
[11] – تفسير المنار، ج1، ص367 (سوره مائده آيه 37) و ج12، ص 183و185.
[12] – النجوم الزاهرة، ج1، ص 163.
[13] – مراة الزمان، حيدر آباد، سال 597هـ، ج8، ص 496.