در پاسخ به سؤال فوق ابتدا بايد بگوييم به چه كسي اصطلاحاً ديندار گفته مي شود و بعد ببينيم پسوندهايي مانند فقيهانه، عارفانه و فيلسوفانه براي دينداري معنا دارد يا خير؟
ديندار الهي به كساني گفته مي شود كه به خداي يگانه و به زندگي ابدي براي هر فردي از انسان در عالم آخرت و به بعثت پيامبران از طرف خداي متعال براي هدايت بشر بسوي كمال نهائي و سعادت دنيا و آخرت، و نيز به دستورات عملي متناسب با اين عقايد معتقد باشد. و در مقابل كساني كه معتقد به آفريننده اي نيستند و پيدايش پديده هاي جهان را تصادفي و يا صرفاً معلول فعل و انفعال هاي مادي و طبيعي مي دانند، بي دين ناميده مي شوند.
طبق اين بيان هر كسي كه به اين سه اصل اساسي يعني توحيد، نبوت و معاد و دستورات عملي متناسب با اين عقايد اعتقاد داشته باشد ديندار الهي است حال مي خواهد هر كه باشد، فقيه، عارف و يا فيلسوف و بين دينداري آنها هيچگونه نزاعي وجود ندارد گر چه ممكن است شناختي كه يك عارف از خداوند دارد با شناختي كه يك فيلسوف دارد با هم متفاوت باشد از آنجا كه شناخت عارف از راه كشف و شهود و شناخت فيلسوف غالباً از راه اقامه براهين و استدلال است و ارزش شناختي راه دل به مراتب از راه عقل برتر است.
نكته ديگري كه بايد به آن تذكر داده شود اين است كه فقيه به كسي گفته مي شود كه در علم فقه تخصص دارد و عارف به كسي كه در علم عرفان تخصص دارد و فيلسوف به كسي كه در علم فلسفه تخصص دارد. و اين سه علم بعد از زمان ائمّه ـ عليهم السّلام ـ شكل گرفتند بنابراين ائمّه در واقع فيلسوف، عارف و فقيه بمعناي اصطلاحي آن نيستند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مرتضي مطهري، آشنايي با علوم اسلامي، 3 ـ 1، انتشارات صدرا.
2. حسين زاده، محمد، مباني معرفت ديني، قم، انتشارات مؤسسه امام خميني.