خانه » همه » مذهبی » آيا حروف مقعطه «الم» دلالت بر «الله و لا اله الا الله و محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ » دارد؟ و اين امر دلالت بر يگانگي خداوند نمي كند؟

آيا حروف مقعطه «الم» دلالت بر «الله و لا اله الا الله و محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ » دارد؟ و اين امر دلالت بر يگانگي خداوند نمي كند؟

در مورد حروف مقطعه كه در اول بيست و نه سوره از قرآن كريم ذكر شده و از مختصات قرآن كريم به شمار آمده و در هيچ كتاب آسماني ديگري نظير چنين چيزي ديده نمي شود،[1] علماء آراء و نظر هاي مختلفي دارند و بنابرقولي بيست نظر در اين رابطه نقل شده است.[2] اين اقوال در كتاب هاي مختلف خصوصا در تفاسير اهل سنت و شيعه ذكر گرديده اند. و بعضي از آنها شبيه و يا عين همين چيزي است كه در سوال مطرح شده است.
در يكي از روايات آمده است كه عده اي از يهوديان اهل نجران پيش پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ  آمدند و حرف «الم» را از پيش خودشان بر طبق حساب ابجد بر مدت عمر امت رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ حمل كرده و گفتند كه ما هيچ پيامبري قبل از تو نمي شناسيم كه مدت حكومت خود را بيان كرده باشد. ولي وقتي ديدند كه غير از «الم» حروف مقطعة ديگري هم در قرآن وجود دارد، متحير مانده و گفتند: كه ما نمي دانيم عمر اين امت چقدر خواهد بود. امام باقر ـ عليه السلام ـ بعد از ذكر اين حديث فرمود: كه آية «منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات»[3] در همين مورد نازل شده است.[4]علامه طباطبايي ده قول را كه در مجمع البيان ذكر شده است، نقل مي كند و مي فرمايد كه هيچكدام از اين اقوال اطمينان بخش نمي باشند، بلكه اكثر آنها تصورات و خيالاتي بيش نيستند كه از طرف بعضي ها مطرح شده اند و در آخر مي گويد كه سوره هايي كه داراي حروف مقطعة متشابه هستند در بين مضامين شان يك نوع تناسب و تشابه ديده مي شود، لذا فقط همين قدر حدس زده مي شود كه بين مضامين سوره ها و اين حروف يك نوع ارتباط خاصي وجود دارد.[5]به هر حال در اينجا لازم است به دو قول عمده كه در نزد علماء و متكلمين شيعه و سني قابل اعتماد هستند، اشاره شود:
1. آنچه كه موافق با روايات اهل سنت است اين است كه حروف مقطعه از متشابهات و مجهولات تام مي باشند و علم آن مستور و سرّ آن پوشيده است و فقط خداوند خودش به آن علم دارد. ابن الجوزي در ضمن اشاره به وجود اقوال مختلف و مردود دانستن آنها، مي گويد: بنابر يك قول اين حروف از متشابهات قرآن است و جز خدا كسي آن را نمي داند. و از خليفة اول نقل شده است كه از براي خداوند متعال در هر كتاب سرّي وجود دارد و سرّ خدا در قرآن اوائل سوره ها (حروف مقطعه) است.[6] قرطبي نيز به وجود اقوال مختلف و اين قول اشاره نموده و مي گويد: لازم نيست در مورد اين حروف سخن گفته شود، لكن به آنها بايد ايمان داشته و آنها را تلاوت كنيم. زيرا از ابوبكر و حضرت علي ـ عليه السلام ـ و نيز از عمر و عثمان و ابن مسعود نقل شده است كه حروف مقطعه از امور مكتوم و سرّ باقي است كه تفسير نمي شوند.[7] اين قول طبق گفتة آيت الله معرفت مورد قبول متكلمين واقع نشده و مي گويند كه ممكن نيست افرادي چون پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ و ساير انبياء به آنها علم نداشته باشند.[8]2. قول دوم قولي است كه اكثر مفسرين و متكلمين آنرا پذيرفته اند و آن اين است كه اين حروف رمزهايي است بين خدا و رسول گرامي اش حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ و غير از او كه امين وحي خداوند است، كسي به آن علم ندارد.[9] از امام صادق ـ عليه السلام ـ در اين رابطه روايتي نقل شده است كه فرمود: «الم» رمز و اشاره اي است بين خداي متعال و بين حبيب او محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ و خداوند اراده كرده است كه غير از آن دو هيچ كس بر آنها اطلاع نداشته باشند.[10]پس با توجه به آنچه كه بيان شد خصوصا با وجود اين دو قول، هر نوع تفسير و تاويل اين حروف اولاً مخالف با مباني پذيرفته شدة مفسرين و متكلمين اسلامي مي باشد و ثانياً از عالم تصور و خيال تجاوز نمي كند و هيچ دليلي بر معاني اي كه براي اين حروف ذكر شده است، وجود ندارد. بنابراين براي اثبات توحيد و حرمت شرك خصوصاً با توجه به آيات زيادي كه در قرآن كريم و روايات بي شماري كه در كتاب هاي حديثي شيعه و سني به صورت صريح بر توحيد و حرمت شرك وجود دارد، هيچ نيازي به تاويل و تفسير اين حروف مرموز و غير قابل تاويل، احساس نمي شود؛ چون هيچ صفحه اي از قرآن مجيد ديده نمي شود كه خالي از مطالب مربوط به توحيد و مسائل آن باشد. در راس همة آيات سورة توحيد قرار گرفته كه كاملاً در راستاي بيان توحيد و نفي كفر و شرك و اثبات وحدانيت و احديت خداوند نازل شده است. و آية «لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا»[11]  و آيات متعدد ديگر مثل «ليس كمثله شي»[12] و امثال آنها شريك داشتن خداوند را عقلا محال مي داند. در قرآن كريم شرك ورزيدن به خدا ظلم بزرگ[13] و گناه غير قابل بخشش[14] معرفي گرديده است.
افزون بر اين مطالب با فرض اينكه معنا و تفسير «الم» همان باشد كه در سوال مطرح شده است، هيچ نوع ملازمة عقلي بين اين معنا و بين يگانگي خداوند و حرمت شرك وجود ندارد. پس نمي توانيم اين گونه موارد را به عنوان دليل و برهان تلقي نموده و توسط آنها بر وحدانيت خداوند و حرمت شرك استدلال كنيم.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. معاني الاخبار، تاليف شيخ صدوق.
2. التبيان في تفسير القرآن، تاليف شيخ طوسي.
3. الميزان (تفسير سورة شوري)، تاليف علامه طباطبايي.

پي نوشت ها:
[1] . طباطبايي، محمد حسين، الميزان، قم، موسسه نشر اسلامي، بي تا، ج16، ص6.
[2] . معرفت، محمد هادي، التمهيد في علوم القرآن، قم، موسسه نشر اسلامي، دوم، 1416 ق، ج5، ص308.
[3] . آل عمران/8.
[4] . معاني الاخبار، ص 23.
[5] . طباطبائي، محمد حسين، الميزان، قم، موسسه نشر اسلامي، بي تا، ج18، ص9 و 8.
[6] . ابن الجوزي، جمال الدين عبدالرحمن، زاد المسير، بيروت، دارالفكر، 1407 ق، ج1، ص16.
[7] . قرطبي، محمد بن احمد انصاري، تفسير قرطبي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1405 ق، ج1، ص154.
[8] . التمهيد في علوم القرآن، ج5، ص308.
[9] . همان، ص 309.
[10] . موسي بن طاووس، سعد السعود، نجف، حيدريه، اول، 1369 ق، ص 217.
[11] . انبياء/‌22.
[12] . شوري/11.
[13] . لقمان/13.
[14] . نساء/48.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد