راههاي شناخت يك شخصيت عبارتنداز:
1ـ قضاوت و اظهار نظر دشمنان او، و به قول معروف:
خوشتر آن باشد كه وصف دلبران.
گفته آيد بر زبان ديگران.
2ـ اظهار نظر دوستان، ياران و شاگردان.
3ـ آثار و نشانه هاي شخصيتي خود آن شخصيت و بررسي محتواي سخنان او.
پس از اين مقدمه كوتاه در رابطه با سئوال فوق مي گوئيم: بيشتر موارد ياد شده در سئوال از طريق روايات «متواتر» و شواهد قطعي و يقيني تاريخي به اثبات رسيده است و مخالفان امام علي «عليه السلام» نيز آن موارد را قبول داشته و دارند. و نيازي نيست كه امام علي «عليه السلام» آنها را قبول كرده باشد زيرا جزء امور بديهي بوده و مانند: رشادت و دلاوري علي بن ابي طالب در ميدانهاي جنگ همه مي دانند و قبول دارند كه در جنگ احد سروش غيبي با نداي خود گفت:
«لاسيف الا ذوالفقار، لافتي الا علي؛ شمشيري همچون ذوالفقار نيست و جوانمردي همانند علي وجود ندارد» و همچنين مورخين و محدثين اتفاق نظر دارند، هنگامي كه مسلمانان به قلعهي خيبر حمله كردند، پس از سه مرحله جنگ ابوبكر و عمر شكست خوردند و فرار كردند پيامبر اسلام براي قوت قلب و روحيه اصحاب خود فرمود:
«و الله لأعطين الرايه غداً رجلا كرّاراً غير فرار يفتح الله علي يديه، يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله، يعني: به خدا سوگند فردا پرچم را به كسي مي دهم كه حمله كننده بر دشمنان است و نه گريزنده، خداوند فتح و پيروزي را بر دست او نصيب مسلمانان كند، و او كسي است كه خدا و پيامبر او را دوست دارند، و او هم خدا و پيامبر را دوست مي دارد».
با آنكه در اين حديث شريف اسم امام علي -عليه السلام- برده نشده است ولي از مسلمات و قطعيات تاريخ اسلام است كه مقصود پيامبر اسلام از آن شخص علي بن ابي طالب بوده است.
برخي از موارد سئوال هم اساساً نيازي به تحقيق و تفحص ندارد مثل اينكه پرسيده شده آيا امام قبول داشته پسر عم و داماد پيامبر بوده است؟!!
استشهاد امام علي -عليه السلام- بر فضيلت و حقانيت خود
با آنكه گفتيم موارد ياد شده جزء مسلمات و امور قطعي در نزد مسلمانان بوده است، با اين حال مواردي را كه امام «عليه السلام» نسبت به حقانيت و فضائل خود نزد رسول خدا استناد و استشهاد نموده است را براي آگاهي بيشتر در اين جا مي آوريم:
1. استناد و استشهاد امام علي «عليه السلام» به واقعه غدير
امام علي -عليه السلام- در ايام خلافت خود (سال 35 هجري) در «رحبه» (نام يكي از محله هاي كوفه) به پا خواست و خطاب به جمعيتي كه در آن روز جمع شده بودند فرمود:
«سوگند مي دهم آن مسلماني را كه مطلبي از پيامبر -صلي الله عليه و آله- در روز غدير خم شنيده، به پا خيزد و گواهي دهد، اما جز آن كسي كه، با چشمانش پيامبر را ديده و با گوشهايش سخنان او را شنيده به پا نخيزد»[1].
پس از سخنان امام علي -عليه السلام- سي نفر از اصحاب رسول الله به پا خاستند كه 12 نفرشان از مجاهدان «بدر» بودند، همگي شهادت دادند كه: پيامبر دست علي را گرفت و فرمود: الست اولي بكم من انفسكم؟ در پاسخ گفتند: آري. آنگاه پيامبر فرمود: من كنت مولاه فهذا علي مولاه.
2. سخن امام -عليه السلام- درباره «منصوب بودن خود از طرف خدا»
پس از جريان «سقيفه بني ساعده» امام «عليه السلام» سئوال كردند كه قريش و انصار در آنجا چه گفتند؟ در پاسخ سئوال امام گفتند:[2]انصار: از ما اميري باشد و از شما (قريش) اميري. امام فرمود: چرا در مقابل انصار دليل و حجت نياورديد كه پيامبر فرموده: «به نيكو كار انصار نيكوئي شود و از بدكردارشان درگذريد». به امير المؤمنين گفتند: چگونه اين سخن رسول خدا حجت و دليل بر عليه انصار است؟ حضرت فرمود: اگر امارت در ايشان مي بود (و لياقت خلافت را داشتند) نيازي به سفارش پيامبر براي ايشان نبود. كه فرمود: به نيكوكار انصار نيكوئي كنيد و از بدكردار درگذريد.
قريش: ما درخت رسالت هستيم (پيامبر از قوم قريش بود) امام علي -عليه السلام- فرمود: قريش به درخت استدلال كردند، اما سيره آن (وجود مقدس خود امام «عليه السلام») را تباه ساختند.
امام علي -عليه السلام- در جاي ديگر فرموده:
«نحن شجرة النبوة و محط الرساله…؛ يعني: ما اهل بيت از شجره نبوت هستيم و از خانداني هستيم كه رسالت و پيغام الهي در آنجا فرود آمد و رفت و آمد فرشتگان در آنجا بود…».
و در پاسخ قريش فرمود:
«أين الذين زعموا انهم راسخون في العلم دوننا… * يعني: كجايند كسانيكه گمان مي كنند آنان راسخان علم هستند، نه ما اهل بيت؟! ادعاي آنان دروغ و ستم بر ماست، زيرا خداوند ما را برتري داده و ايشان را از فضائلي كه ما داريم محروم ساخته، به وسيله ما هدايت و راهنمائي طلب مي گردد و روشنائي از گمراهي به نور و روشنائي از ما خواسته مي شود. مسلم و محقق است كه ائمه دين از قريش هستند كه از نسل هاشم باشند».[3]3. لقب امير المؤمنين
كافي است نگاهي به نامه هاي آن حضرت بيندازيد كه در ابتداي برخي از آنها حضرت مي نويسد: من عبدالله علي امير المؤمنين.
4. شجاعت و دلاوري حضرت در «بدر»
امام علي «عليه السلام» در نامه خود به معاويه مي نويسد:
منم ابوالحسن (كنيه حضرت) كشنده جد تو (عتبة بن ربيعه پدر هند جگرخوار، مادر معاويه) و دائي تو (وليد بن عَتَبَه) و برادرت (حنظله بن ابي سفيان) كه همه آنها را در جنگ بدر نابودشان ساختم و اكنون نيز آن شمشير با من است و با همان دل دشمنم را ملاقات مي كنم، و دين ديگري اختيار ننموده و پيغمبر جديدي را برنگزيده ام…». [4]«فانا ابو حسن قاتل جدك و خالك و اخيك شدخاً يوم بدر…»
5. رشادت و دلاوري و همچنين دفاع از پيامبر به هنگام هجرت
رجوع كنيد به نامه نهم نهج البلاغه فيض الاسلام/845.
6. استشهاد امام علي «عليه السلام» به آيه تطهير
امام در پنج مورد به آيه شريفه تطهير استدلال نموده است كه عبارتند از:
1ـ پس از رحلت رسول اكرم -صلي الله عليه و آله- ابوبكر و عمر نزد آن حضرت رفتند و از او خواستند كه بيعت كند و حضرت نپذيرفت. پس از رفتن آنها امام به مسجد رفت و فرمود:
«خداوند لطف هائي به اهل بيت نموده، چون كه در ميان آنها رسول اكرم -صلي الله عليه و آله- را به پيامبري مبعوث نمود و اهل بيت كساني هستند كه خداوند آنها را از هر پليدي و زشتي مبري ساخته و بدون عيب و پاكيزه هستند. فلان و فلان (عمر و ابابكر) نزد من آمدند و مرا به بيعت فرا خواندند بيعت براي كسي را از من خواستند كه وظيفه او آن است كه با من بيعت كند. من پسر عموي رسول خدا هستم و پدر دو فرزندش و من صديق اكبرم و من برادر رسول خدا هستم، كسي نمي تواند جز من اين ادعا را بنمايد، مگر آن كه دروغگو باشد و اولين كسي هستم كه اسلام آورده و نماز گزار ده و من وصي پيغمبر و همسر دختر او سرور زنان بهشت هستم».
در اين حديث شريف علاوه بر استشهاد امام به آيه تطهير حضرت خود را همسر فاطمه (س) و وصي پيامبر نيز معرفي نموده است.
2. استشهاد امام به آيه تطهير در غصب فدك توسط ابوبكر.
حضرت خطاب به ابو بكر كرد و گفت:
آيا كتاب خدا را مي خواني؟ گفت: آري. آنگاه حضرت فرمود: خبر ده مرا از آيه تطهير، درباره چه كساني نازل شده است؟ درباره ما نازل شده يا درباره غير ما؟ ابو بكر گفت: درباره شما!
3. استدلال امام -عليه السلام- به آيه تطهير در شوراي عمر.[5]4. استشهاد امام به آيه تطهير در مسجد پيغمبر.[6]5. استدلال امام به آيه تطهير قبل از شروع جنگ صفين.[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. امامت و ولايت، هادي نجفي، تمام كتاب
2. امام شناسي، علامه حسيني تهراني، ج 3، ص 164 به بعد.
3. امامت و رهبري، استاد مرتضي مطهري، تمام كتاب.
پي نوشت ها:
[1] . براي آگاهي بيشتر رجوع كنيد به كتاب نفيس رهبري امام علي در قرآن و سنت نامه 56.
[2] . فيض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 66/160، و مطهري، مرتضي، نهج البلاغه /15.
[3] . فيض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه108/337.
[4] . همان مدرك نامه 10/850 و نامه 28، ص903.
[5] . رجوع كنيد به: حسيني تهراني، امام شناسي، ج3/164 تا171.
[6] . پيشين.
[7] . پيشين.