نخست بايد به اين حقيقت توجه كرد كه حقوق بشر متافيزيكي يا ديني متكي به ارادة خداوندي است، يعني خداوند سبحان ميتواند حقوق و تكاليفي براي بشر تعيين كند. طرفداران حقوق بشر متافيزيكي براي اثبات مدعايشان علاوه بر دليل نقلي،[1] به تحليل عقلي نيز استناد ميجويند. آنان در پاسخ به اين سؤال كه چرا حقوق بشر بايد الهي باشد؟ ميگويند: تنها با شناخت جامع از انسان كه همان شناخت «طبيعت و فطرت او» شناخت «روح مجرد او» و شناخت «مقام و موقعيت او در كل جهان هستي» و شناخت «رابطه او با خالق هستي» ميتوان براي انسان حقوق و تكاليفي معين كرد. چون چنين شناخت كامل را تنها خداوند دارا ميباشد، فقط او صلاحيت دارد كه حقوق بشر را وضع كند يا كسي كه مأذون از سوي اوست، زيرا خداوند خالق انسان و جهان است و از تمام ابعاد و اسرار وجودي بشر آگاه است؛ كسي كه عالم مطلق است گذشته و آينده را به خوبي ميداند. كسي كه بينياز است، از خطا و لغزش در امان است.[2]به اعتقاد آنان چنين حقوق بشري چون كاملاً با واقعيت و حقيقت نوع بشر منطبق است، هم ميتواند مقبوليت جهاني داشته باشد و هم از ضمانت اجرايي قوي برخوردار است. به بيان ديگر، حقوق بشر متافيزيكي، آن چه كه در اعلاميه حقوق بشر اسلامي نمود يافته است، نه تنها ميتواند براي جلوگيري از ستم و خونريزي كارآيي داشته باشد، بلكه تنها نظامي كه قادر است حقوق بشر ايدهآل ارائه كند و صلح و امنيت جهاني را تأمين كند، آن نظامي است كه متكي به خواست الهي ميباشد. و بشر به دلايل دانش محدود، حب ذات، در معرض خطا و نسيان قرار داشتن، نفع طلبي و… صلاحيت ندارد براي خود وضع حقوق نمايد.[3] چنان كه تدوين كنندگان اعلاميه به همين دلايل نتوانستهاند حقوق بشر كاملي را تنظيم نمايند. آنان از اصيل ترين و بنيادي ترين واقعيتهاي هستي، يعني خداوند و نقش اراده او در تدبير تكويني و تشريعي جهان، و زندگي اخروي و ابعاد جاودان روح انساني، و نيز نقش دين در سعادت بشر غافل ماندهاند، و نظام حقوق بشر غربي كه نگرش مادي گرايانه دارد، از كاستيهاي بسيار اساسي رنج ميبرد.
امتيازات حقوق بشر متافيزيكي بر حقوق بشر غربي بر كسي پوشيده نيست، به رغم پندار بعضي نظام حقوق بشر ديني نه تنها يك بحث فلسفي مدرسهاي نيست، بلكه نظامي است كاملاً به روز و بر اساس نيازهاي زمان نيز طراحي و تدوين گرديده است، و ميتواند كارآمد باشد و از ستم و خونريزي جلوگيري كند. در زير به برخي از امتيازات حقوق بشر متافيزيكي (اسلامي) اشاره ميكنيم:
1. نظام حقوقي كه مبناي ديني دارد و متكي به اراده خداوندي است، پذيرش فطري دارد و هر انسان آگاهي كه فطرتش منحرف نشده باشد عمل به تكاليف و ايفاي حقوق را با كمال اخلاص انجام ميدهد، چون آن را وسيلهاي براي تكامل و نزديكي به خالق خود و جهان كه هدف والاي زندگي او در اين دنيا است تلقي ميكند. و اين امتياز بزرگي است كه نظام حقوق بشر مادي از آن محروم است.[4]رابرت جكسون دادستان ديوان آمريكا، ضمن اشاره به نقش دين، از وضعيت اسفبار دنياي غرب به ويژه آمريكا شكايت دارد، مينويسد: «… به نظر يك آمريكايي اساسيترين اختلافات در رابطه ميان قانون و مذهب قرار دارد. در غرب، حتي در آن كشورهايي كه عقيده محكم به تفكيك مذهب از سياست ندارند، سيستم قانوني را يك نظام دنيوي ميدانند… از اين رو قانون در آمريكا تكاليف مذهبي معين نميكند، بلكه هشيارانه آن را حذف ميكند. قانون در آمريكا فقط يك تماس محدودي با اجراي وظايف اخلاقي دارد. در حقيقت، يك فرد آمريكايي در همان حال كه ممكن است مطيع قانون باشد، ممكن است يك فرد پست و فاسدي از حيث اخلاق باشد. ولي بر عكس آن، در قوانين اسلامي سرچشمه و منبع قانون، اراده خدا است… اين قانون و اراده الهي، تمام مؤمنين را جامعه واحدي ميشناسد، در اين جا مذهب نيروي صحيح و سالم الصاق دهنده جماعت ميباشد، نه مليت و حدود جغرافيايي …. تعليمات پيامبر طرز رفتار را نسبت به اصول مذهبي و شيوه زندگي شخصي و اجتماعي و سياسي همه را تعيين ميكند».[5] لذا كاستي ناشي از ناديده انگاشتن نقش دين در تنظيم روابط زندگي بشر، در حقوق بشر غربي وجود دارد.
2. حقوق بشر متافيزيكي از جهت زيرسازهاي داخلي، فاعلي و غايي برتري دارد. بدون ترديد بهترين نظام حقوقي آن است كه اين زيرسازها در آن تعريف شده باشد. اين گونه تعريف را خداوند در عمل به بشر ياد ميدهد، آن گاه كه قرآن از شناخت جهان سخن ميگويد، هم پديد آورنده آن را معرفي ميكند، هم هدف آن را مشخص ميسازد و هم ساختار درونياش را تبيين ميكند. در آيه شريفه زير دقت كنيد: «ربّنا الذي اعطي كل شيءٍ خلقه ثم هدي»[6] پروردگار ما آن است كه به هر چيز هستياش را هديه داد و آن گاه او را هدايت كرد. در اين آيه، ذات پروردگار علت فاعلي، هماهنگي دو چيز با ساختار هستي و برخورداري از وسايل هدايت الهي، علت داخلي و هدايت به سمت هدف علت غايي شمرده شده است.
حقوق بشر اسلامي يا متافيزيكي چون مبتني بر اراده الهي ميباشد، اين هر سه زيرساز در نظام آن ملحوظ است، به خلاف حقوق بشر مادي كه بر عرف و آداب و اراده دولتها متكي است.[7]3. از ديگر ويژگي هاي حقوق بشر متافيزيكي برهان پذيري است. نظام حقوقي برهان پذير آن است كه بتوان بر سودمند يا زيانبار بودن آن استدلال عقلي اقامه كرد. نظام حقوق بشر متافيزيكي، تدوين كننده اصلي آن خداوند و علت غايي آن نيز لقاي باري تعالي است. خداوند متعال مبدئي است كه هيچ فاعلي پيش از او نبوده و پس از او نخواهد بود. نيز هيچ كس جز او غايت بالذات نيست. تمام فاعلها و غايات بالعرض بايد به فاعل و غايت بالذات منتهي گردد. امّا نظام حقوق بشر مادي، مبدأ آن خواست بشر و علت غايي آن، برقراري نظام ساختگي و بيروح در جامعه است، از اين رو مطلوبيت آن نميتواند برهان پذير باشد.[8]4. برخورداري از ضمانت اجرا از ديگر امتيازات حقوق بشر متافيزيكي به شمار ميآيد، استناد حقوق بشر به اراده الهي، دارا بودن زيرساختهاي داخلي، فاعلي و غائي و برهان پذيري، موجب ضمانت اجرايي قوي ميگردد. در تبيين اين امر ميتوان گفت: ضمانت اجراي هر قانون و قاعده حقوقي بر دو بنيان استوار است: يكي هراس و شرمندگي نزد ديگران، و ديگري بيم از كيفر، در صورت فقدان اين دو بنيان، چه انگيزهاي ميتواند در پنهان، باز دارنده قانون شكني باشد؟ در نظام حقوق بشر متافيزيكي، خداوند ناظر رفتار انسان است و بشر خدا دوست، همواره اين نداي پيچيده در جهان هستي را ميشنود: الم يعلم بأنّ الله يري؛[9] «آيا نميداند كه خدا ميبيند؟» جهان محضر خداست: هو معكم أينما كنتم و الله بما تعملون بصير؛[10] «هر جا باشيد او با شماست و خداوند بدانچه انجام ميدهيد بيناست». در پرتو اين نگرش زمينه سركشي و قانون شكني از ميان ميرود و كسي به گمان رهايي از كيفر به قانون شكني روي نميآورد و همواره به خاطر دارد: «كه پروردگار در كمين است».[11]بنابراين با توجه به آن چه گفته آمد، حقوق بشر متافيزيكي صرفا يك بحث فلسفهاي و مدرسهاي نيست، امتيازاتي كه در اين نظام حقوقي وجود دارد، به خوبي نشانگر كارآمدي آن در تأمين صلح و امنيت و جلوگيري از ستم و خونريزي ميباشد. چون حقوق بشر متافيزيكي بر اين حقيقت تأكيد ميورزد كه براي رشد و تكامل واقعي بشريت عامل ماوراي طبيعي الهي ضرورت دارد. افزون بر آن همه اديان حقّه الهي را تجلي گاه متن دين ابراهيم ـ عليه السّلام ـ ميبيند، بنابراين ضروري ميداند كه همه عناصر فرهنگي و ايدههاي اقتصادي، سياسي، حقوقي، اخلاقي و هنري و تمدن گرايي بشري بايد در راستاي تحقق بخشيدن به آرمانهاي والاي انساني دين ابراهيمي باشد و اين گونه كارآيي حقوق بشر متافيزيكي در تنظيم روابط انساني بيش از پيش مبرهن ميگردد. البته اگر به آن مجال اجرا شدن داده شود و خواست عمومي بر آن تعلق بگيرد كه به آن مقيد و متعهد باشند و از حدود آن تجاوز ننمايند كه اين نياز به ايجاد بصيرت و روشنگري همگاني دارد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. محمد تقي جعفري، تحقيق در دو نظام حقوق جهاني بشر، تهران، دفتر خدمات حقوقي بين المللي جمهوري اسلامي ايران، 1370.
2. عبدالله جوادي آملي، فلسفه حقوق بشر، قم، اسراء، 1375.
3. سيد صادق حقيقت و سيد علي ميرموسوي، مباني حقوق بشر از ديدگاه اسلام و مكاتب ديگر، تهران، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1381.
پي نوشت ها:
[1] . يوسف/40؛ نحل/116؛ آل عمران/154؛ شوري/10؛ مايده/44، 45 و 46؛ جاثيه/18؛ يونس/59؛ نجم/3 و4؛ نساء/59 و 80.
[2] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، فلسفه حقوق بشر، قم، انتشارات اسراء، 1375، ص 89 به بعد.
[3] . دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، درآمدي بر حقوق اسلامي، تهران، انتشارات سمت، 1361، ج 1، ص 299 به بعد.
[4] . جعفري، محمد تقي، تحقيق در دو نظام حقوق جهاني بشر، تهران، دفتر خدمات حقوقي بين المللي جمهوري اسلامي ايران، 1370، ص 175.
[5] . همان، ص 174، و خدوري، مجيد، حقوق در اسلام، ترجمه زين العابدين راهنما، تهران، انتشارات اقبال، مقدمه، ص ب و ج.
[6] . طه، 50.
[7] . جوادي آملي، عبدالله، همان، ص 239 ـ 242.
[8] . همان، ص 243 ـ 245.
[9] . علق/14.
[10] . حديد/4.
[11] . فجر/14.