خانه » همه » مذهبی » آيا درست است که اسماعيليه (شاخه حسن صباح) اعتقادات خود را از باطن قرآن برداشت نموده و به اين علت باطني ناميده شده اند؟

آيا درست است که اسماعيليه (شاخه حسن صباح) اعتقادات خود را از باطن قرآن برداشت نموده و به اين علت باطني ناميده شده اند؟

اسماعيليان، مانند صوفيان، براي وصول به کمال، مردم را از لحاظ شعور و استعداد به هفت درجه تقسيم کرده اند و آن ها را در طي درجات کمال به جز درجه هفتم آزاد گذاشته اند، تا هر که استعداد و توانايي فکري و عملي داشته باشد، آن درجات را طي کند، و درجات هفت گانه اسماعيليان اجمالاً به قرار ذيل است:
1ـ مستجيب: مستجيبان عبارت است از عوام اسماعيليه که به نام (رفيقان) نيز خوانده مي شوند.
2ـ مأذون: مأذونان به مستجيباني گفته مي شوند که از طرف داعي اجازه تبليغ داشته باشند.
3ـ داعي: مقام داعي از لحاظ اهميت به سه دسته داعي محدود و داعي مطلق و داعي بلاغ، تقسيم مي شود.
4ـ حجّت: حجت، واسطه ميان امام و مردم است، و تعداد حجت ها نبايد از هفت نفر بيشتر باشد.
5ـ امام: در هر عصر بيش از يک امام نمي تواند وجود داشته باشد، وظيفه امام بيان تأويل ظاهر شريعت و تفسير رموز قرآن و حل مشکلات احکام شرعي است، امّا اين وظيفه در دوره ستر، به عهده داعيان و حجت ها محوّل مي شود، چنان که حسن صباح در دوره ستر عهده دار آن وظايف بوده است.
6ـ اساس يا وصي: در هر دور شريعتي فقط يک نفر است، که مقام او يک درجه از مقام ناطق پائين تر است.
7ـ ناطق يا پيامبر: که وظيفه او آوردن شريعت است.[1]با عنايت به وظيفه امام در مذهب اسماعيليه، در پاسخ پرسش فوق بايد گفت:
اساس مذهب اسماعيلي را موضوع تأويل، يعني توجه به معاني باطني شريعت تشکيل مي دهد.و اين مسئله اختصاص به فرقه حسن صباح ندارد بلکه رکن اعتقادي همه اسماعيليان مي باشد، چون اسماعيليان تأويل را در مقابل (تنزيل) و باطن را در برابر ظاهر قرار داده گفته اند: تنزيل عبارت از ظاهر معاني قرآن است بطوري که احکام شريعت بدان برپا باشد، و تأويل عبارت از باطن قرآن است، به ميزاني که حقيقت به آن برپا باشد، به عقيده اسماعيليان وصي و امام بايد هر کس را به فراخور فهم و عقل وي چيزي بدهد، اگر از اهل تأويل باشد، او را از تأويل بگويد، و اگر از اهل تنزيل باشد او را از تنزيل گويد.[2]بر اين اساس اسماعيليان، تأويل ظواهر آيات قرآن و احکام شرعي را، رکن مذهب خود شمرده و همه آيات قرآن و اصول و فروع دين را به معاني باطني دلخواه خود، که آن ها را معاني حقيقي دين شمرده اند تأويل کرده اند، آن ها اصل تأويل را در همه پديده هاي مادي و معنوي جهان جاري و ساري دانسته گفته اند: در جهان هر چيزي ظاهري دارد و باطني که قوام و حقيقت هر چيز به باطن آن است، امر تأويل کار هر کس نبوده، بلکه آن وظيفه اساس و امام حجت و داعيان مطلق است، زيرا اگر پيش از شارع ناطق، وصي و امام نبود، که اصول و فروع دين را تأويل کرده و حقيقت دين را بيان کند، هدف و منظور اصلي دين معلوم نمي شد، چه اين که در نظر باطنيان پيروي کردن از ظواهر قرآن و احکام ظاهري دين، کاري است بيهوده و لغو، و عمل کردن به ظواهر احکام و فرائض ديني، بدون دانستن معاني باطني حقيقي که از راه تأويل به دست مي آيد، جز ناداني چيزي نيست.[3]در کتاب وجه دين، تأويلات شگفت انگيزي از آيات قرآن و اصول عقايد و فرائض و مناسک ديني، آمده است، که ذيلا به چند نمونه از آن ها اشاره مي شود: معناي باطني طهارت، پاک کردن خويش از کردار ظاهريان (مسلمانان غير باطني) است، وضو گرفتن رجوع به علم امام است، معناي تيمم، يعني در جايي که حجت نباشد از داعي و معلم و مأذون بايد، اطاعت کرد، معناي باطني نماز، پيوستگي به معرفت امام حق و دين حق است، معناي درازي گردن در حال قيام نماز، شناختن داعي از سوي مردم است، هر که اين اسرار شريعت را بداند به حقيقت مي رسد، و چون به معرفت امام پيوست به نماز دائم مي رسد.[4]معناي باطني قبله، آن است که همه رو به حجت و حجت رو به امام کند، و معناي باطني روزه آن است که تقيّه کني و دين و دعوت را از مخالفان نگاه داري، و معناي باطني حج، آن است که از اعتقاد اول بيرون شوي و دعوت داعي را منزل به منزل از مستجيب تا حجّت لبيک گويي، و معناي باطني اهل بهشت، آن هايي هستند که از ظاهر برهند و به باطن بگروند، و معناي باطني خير در دنيا، آن است که تکاليف شرعي از آن ها برداشته شود.[5] دقيقاً به همين علت اسماعيليان باطني ناميده شده اند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ وجه دين، ناصر خسرو قبادياني.
2ـ تحقيق در تاريخ و عقايد و مذاهب اهل سنت و فرقه اسماعيليه، دکتر يوسف فضائي.
3ـ تاريخ الدوله الفاطميه، حسن ابراهيم حسن.
 

پي نوشت ها:
[1] . فضايي يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد مذاهب اهل سنت و فرقه اسماعيليه، آشيانه کتاب، 1383، ص 400 ـ 401، به نقل از هفت باب ابو اسحاق، ص 49.
[2] . ابراهيم حسن، حسن، تاريخ الدوله الفاطميه، قاهره، چاپ دوم، 1958 ميلادي، ص 370.
[3] . قبادياني، ناصر خسرو، وجه دين، با کوشش سيد شهزاده محمد، چاپ برلين، 1324ق، ص 65.
[4] . همان.
[5] . فضايي يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد مذهب اهل سنت و فرقه اسماعيليه، پيشين، ص 405، به نقل از هفت باب ابو اسحاق، ص 52.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد