در مورد سئوال بايد چنين گفت که هيچ سخني در اين مورد در اناجيل و تورات ذکر نگرديده است، بلکه با تتبع بيشتر، از روايات کتاب مقدس چنين بر مي آيد که اسرائليان به زندگي پس از مرگ، روح، کيفر و پاداش و بهشت و جهنم معتقد نبوده اند. مردگان و يا سايه انسان ها به سرزمين اموات که شئول ناميده مي شد، مي رفتند ولي مشخص نبود در آنجا چه سرنوشتي دارند. پاداش و کيفر در همين زندگي نصيب انسان مي شد. آن که به دستور يهوه (خدا) رفتار مي کرد از زندگي دراز و خوب برخوردار مي شد و گناهکار زندگي کوتاه داشت. مرگ زودرس کيفر الهي است که بدکاران و کافران بدان دچار مي شوند (18 / 73 مزمور، 9 / 11 پند 7 / 27 ايوب)، زندگي طولاني بالاترين سعادت است (12 / 20 خ)، مرگ امري عادي است و زندگي پس از مرگ نامشخص است (10 / 90، 5 / 39 مزامير)، انسان از خاک است و به خاک باز ميگردد (19 / 3، آ 3 / 6، 40 / 4، 9 / 11، 16 / 5 د)، سرنوشت انسان و حيوان يکسان است.[1] فرويد مي نويسد: «دين قديم يهوديان به کلي فنا پذيري را ناديده ميگرفت و امکان يک حيات پس از مرگ در هيچ جا اشاره نشده و هرگز مورد نظر قرار نگرفته است».[2]وان در پلوگ محقق کليسا مي نويسد: تصور دنياي پس از مرگ در آثار قديم دين يهود وجود نداشته و ابتدا در مزامير و به خصوص در کتاب حکمت (حدود 100 ق. م) به طور برجسته خود نمايي ميکند. اعتقاد به روح و جاوداني بودن آن نيز در دين اسرائيليان وجود نداشته است…».[3] پس از تبعيد (يهوديان) در تماس با فرهنگ بابلي و به خصوص ايراني که اعتقاد به بقاي روح، پاداش و کيفر، بهشت و جهنم و رستاخيز مردگان در يهوديان تقويت مي گردد. ولي حتي در اين مرحله نيز کتاب مقدس پر از تناقض است و هيچ نمي توان يک تصوير مشخص و ثابتي در اين مورد ارائه داد؛[4] منتها در اين مختصر مجال سخن بيشتر در اين مورد نيست. خلاصه آنکه از بررسي کتاب مقدس مي توان به اين نتيجه رسيد که اصولا در اين مجموعه به هيچ وجه تشريح قطعي و مشخص از روح و اعتقاد به پاداش و کيفر و حيات پس از مرگ نشده است و فقط در رسالات تعليماتي (نه شرعيات و فقه ديني)، پس از تبعيد اشارات کلي به عمل آمده است که نمي توان آنها را در قالب اصولي بيان داشت و تازه آنچه در يک رساله تأييد شده در رساله بعدي خلاف آن بيان شده است.[5]عهد جديد نيز از حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ نقل ميکند که آن حضرت وقتي مي خواست پاسخ صدوقيان را که منکر معاد بودند، بدهد و معاد را در تورات اثبات کند، ميگويد: اما در باره روز قيامت، مگر در کتاب آسماني نخوانده ايد که خدا ميفرمايد: من هستم خداي ابراهيم، اسحاق و يعقوب؟ پس خدا، خداي مردگان نيست، بلکه خداي زندگان مي باشد». (متي، 22: 31 ـ 32).[6] در جاي ديگر آمده است: « از مرگ ترسي نداريم، بلکه از آن استقبال مي کنيم، چون ميدانيم پس از مرگ نزد خداوند رفته، در خانه آسماني مان بسر خواهيم برد (دوم قرنتيان 8:5).
لذا عقيده به معاد و پاداش و جزا در ميان مسيحيان، امري حتمي است، ولي مطلبي در مورد اينکه مومنان در بهشت به زنان و حوريان دست مي يابند يا نه، پيدا نشد.
البته ناگفته نماند که اين آموزه هاي مسيحيت و عبوديت ربطي به تعاليم حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ و حضرت موسي ـ عليه السلام ـ ندارد، بلکه ناشي از تحريفاتي است که خود يهوديان و مسيحيان به وجود آورنده اند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تاريخ جامع اديان، جان بايرناس، مترجم، علي اصغر حکمت ـ ناشر: شرکت چاپ و نشر علمي و فرهنگي کتيبه.
2ـ درآمدي بر مسيحيت، وي جووبور، مترجم، حسن قنبري.
3ـ مقدمه اي بر شناخت مسيحيت، گروه مولفان، ترجمه، همايون همتي.
4ـ تحقيقي در دين يهود، مهندس جلال الدين آشتياني، نشر نگارش.
پي نوشت ها:
[1]. آشتياني، جلال الدين، تحقيقي در دين يهود، چاپ مهارت، 1383ش، ص273.
[2]. همان، ص274.
[3]. همان، ص274.
[4]. همان، ص274.
[5]. همان، ص277.
[6]. سليماني اردستاني، عبدالرحيم، کتاب مقدس ـ آشنايي با اديان (3)، انجمن معارف اسلامي ايران، ناشر آيت عشق، 1385ش، ص84 و 85.