خانه » همه » مذهبی » آيا در سورة رعد، بين جملة « لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ …»و جملة« وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ »[1] تعارض وجود دارد؟

آيا در سورة رعد، بين جملة « لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ …»و جملة« وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ »[1] تعارض وجود دارد؟

خداوند متعال به دنبال آيات قبل سورة رعد كه موضوع آن ها اين بود، كه خداوند به حكم اين كه عالم به غيب و شهادت است، و از پنهان و آشكار مردم باخبر است و همه جا حاضر و ناظر است. در آية 11 از سورة ياد شده
مي افزايدکه خداوند براي انسان ها نگهباناني قرار داده كه پيوسته از پشت سر و پيش رو، از او محافظت مي كنند.
براي آن كه كسي اشتباه نكند كه اين حفاظت و نگهباني بي قيد و شرط است و انسان نمي تواند خود را به پرتگاه ها بيفكند و دست به هر ندانم كاري بزند و انتظار داشته باشد كه در هر شرايطي خداوند، نگهبان او باشد؛ مي فرمايد: « إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ …؛ همانا خداوند سرنوشت هيچ قومي (و ملتي) را تغيير نمي دهد، مگر آن كه آن ها خود، سرنوشت خويش را تغيير دهند».
خداوند متعال در ادامة آية ياد شده، براي آن كه باز اشتباه پيش نيايد كه با وجود مأموران الهي، مسألة مجازات و بلاهاي الهي سؤال برانگيز شود، مي فرمايد: « وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ؛ و هنگامي كه خدا اراده سويي به قومي (به خاطر اعمالشان) كند، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد، و جز خدا سرپرستي نخواهد داشت».
به عبارت ديگر خداوند متعال مي خواهد برساند که انسان اختيار دارد و مي تواند از حق پيروي کند و هم مي تواند دنباله رو شيطان باشد و از پيروي دستورات الهي سر پيچي کند .
به همين دليل موقع عذاب و بلاهاي الهي مأموران و نگهبانان دور مي شوند و انسان ها را تسليم حوادث مي كنند.
جملات آية ياد شده با هم تنافي و تناقضي ندارند، و با موضوع قضا و قدر نيز منافات ندارد، چون در مورد موجودات مادي سرنوشت هاي گوناگون در كار است و اين سرنوشت ها مي توانند، جانشين يكديگر شوند، جانشيني آن ها هم به حكم سرنوشت است. اعمال و افعال بشر از آن سلسله حوادث است كه سرنوشت حتمي و تخلف ناپذير ندارد، زيرا بستگي به علل و اسباب ديگري مثل تصميم، انتخاب، اختيار و … افراد دارد، و در مورد هر حادثه به هر اندازه علل و اسباب و جريان هاي مختلف متصور باشد، قضا و قدرهاي گوناگون قابل تصور است، جرياني كه واقع مي شود به قضا و قدر الهي، است و جرياني هم كه متوقف مي شود، باز به قضا و قدر الهي است، قضا و قدر الهي با جبر و استناد افعال اختياري انسان به خداوند متعال منافات ندارد، زيرا اين استنادها در طول يكديگر مي باشند. تأثير ارادة انسان به عنوان «جزء اخير از علت نامه» در كار خودش (اختيار) با استناد وجود همة اجزاء علت تامه به خداي متعال منافات و تضادي ندارد.[2]امام صادق ـ عليه السلام فرمود: «پدرم مي فرمود: خداوند از روي حکمتش نعمتي را به بنده اش مي دهدو آن بنده تا گناه نکند، همچنان در نعمت الهي قرار خواهد داشت».[3]بنابر اين همچنانچه نعمت هاي الهي تغيير ناپذير است، عذاب خداوند نيز که بر اثر گناهان انسان هاست، برگشت ناپذير است و البته انسان مي تواند با دوري از گناه، عذاب الهي را از خود دور سازد. اما با گناه کردنش، حکم الهي بر عذاب گناه کار را حتمي مي کند. پس اول آيه با آخر آن با هم کاملا سازگار مي باشد، زيرا امر خداوندي بر اين است که نعمت را از بنده خويش مگيرد، به شرطي که بنده، در مسير او حرکت کند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آموزش عقايد، آية الله مصباح يزدي، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي،ص 139- 154.
2. معارف قرآن، آية الله مصباح يزدي، قم، مؤسسة در راه حق، ج 3/1، ص 215- 202.
3. الميزان، محمد حسين طباطبايي، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، پنجم، 1374 هـ ش، ج11، ص 420.

پي نوشت ها:
[1]  . رعد / 11 : براى انسان‏، مأمورانى است كه پى در پى‏، از پيش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [= حوادث غير حتمى‏] حفظ مى‏كنند؛ [امّا] خداوند سرنوشت هيچ قوم [و ملّتى‏] را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند! و هنگامى كه خدا اراده سوئى به قومى [بخاطر اعمالشان‏] كند، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت‏!
[2] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ چهارم، 1367 هـ ش، ج 2، ص 370، و  ج 10، ص 144.
 [3]. بحراني، هاشم؛ البرهان في تفسير القرآن؛ تهران، موسسه البعثه، چاپ اول، 1415 هـ ق، ج3، ص237.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد