طبق آيه 19 سوره مائده كه مي فرمايد:« يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُل» اى اهل كتاب! رسول ما، پس از فاصله و فترتى ميان پيامبران، به سوى شما آمد.[1] در واقع اين آيه به وجود يك فاصله زماني بين دوران حضرت عيسي(ع) و بعثت رسول اكرم(ص) اشاره مي كند. برخي اين سوال را مطرح مي كنند كه مگر اعتقاد مسلمانان اين نيست كه جامعه بشري حتي لحظه اي هم از فرستادگان و نمايندگان خداوند خالي نمي شود، پس چگونه ممكن است در ششصد سال فاصله بين ظهور عيسي (ع) و بعثت پيامبر اسلام(ص) هيچ نماينده و فرستاده اي وجود نداشته باشد. پس معناي آيه «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»[2] و رواياتي كه زمين را هيچ گاه خالي از حجت نمي داند، چه مي شود؟
واژه ” فترت” در آيه 19 سوره مائده در اصل بمعنى سكون بعد از شدت و قوت بعد از ضعف است،[3] كه در اين آيه به معناي قطع ارسال رسل است.[4] از آنجا كه در فاصله ميان موسى و مسيح، پيامبران و رسولانى وجود داشتند، اما در ميان حضرت مسيح و پيغمبر اسلام (ص) به اين شكل نبود، قرآن اين دوران را دوران” فترت رسل” ناميده است، و مي دانيم كه فاصله زماني بين اتمام رسالت عيسي و آغاز رسالت پيامبر اكرم (ص) حدود ششصد سال بود. البته بعد از ظهور عيسي چند پيامبر ديگر نيز مبعوث شده اند كه در آيه 14 سوره يس به ارسال آنها اشاره شده است:« إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيهِْمُ اثْنَينِْ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُواْ إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُون»[5]. هم چنين حواريان عيسي و اوصياي ايشان كه نامشان در انجيل متي و لوقا آمده است، نيز جزو هاديان محسوب مي شوند. مانند پطرس، اندرياس، يعقوب، يوحنا، يعقوب بن جلفا، شمعون يهودا برادر يعقوب و يهوداي اسخر يوطي كه اينها هاديان مردم بوده اند. بعضي مردم را به دين عيسي و برخي به آئين ابراهيم خليل دعوت مي كرده اند.
در واقع بايد به اين نكته مهم توجه داشت كه در آيه 19 سوره مائده عبارت «فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُل» آمده است؛ يعني دوران فترت و نبودن پيامبران، اما هيچ مانعي ندارد كه اوصياي آنها وجود داشته باشند. رسولان، آنهايى بودند كه دست به تبليغات وسيع و دامنه دارى مي زدند، مردم را بشارت و انذار مي دادند، سكوت و خاموشى اجتماعات را در هم مى شكستند، و صداى خود را به گوش همگان مي رساندند، ولى اوصياى آنها همگى چنين ماموريتى را نداشتند و حتى گاهى ممكن است آنها بخاطر يك سلسله عوامل اجتماعى در ميان مردم بطور پنهان زندگى داشته باشند. روشن است هنگامى كه رسولان انقلابى و مبلغان موج افكن در ميان جامعه نباشند تدريجا خرافات و وسوسه هاى شيطانى و تحريف ها و بى خبرى از تعليمات الهى گسترش مي يابد، اينجا است كه ممكن است جمعى وضع موجود را عذر و بهانه اى براى فرار از زير بار مسئوليت ها بپندارند، در اين موقع خداوند بوسيله مردان آسمانى اين عذر و بهانه ها را قطع مي نمايد.[6]
بنابراين آيات قرآن گرچه استمرار وجود فرستادگان الهي را در همه زمانها ميرساند، ولي دلالت بر وجود انبيا و رسولان در همه زمانها نميكند؛ بلكه جانشينان ايشان و امامان نيز ميتوانند به عنوان رابط فيض الهي، هدايت كننده مردم و حجت الهي ايفاي نقش كنند. در واقع منظور از حجت خدا در رواياتي كه مي گويند: «زمين هيچگاه از حجت خالي نيست»؛ به جز رسول و نبي، مي تواند وصي و يا امام نيز باشد.[7]
پي نوشت:
[1] . مائده،19
[2] . و براى هر گروهى هدايت كنندهاى است. رعد،7
[3] . لسان العرب، دار صادر،بيروت،1414ق، ج5، ص: 43؛ المفردات في غريب القرآن، دارالعلم الدار الشامية،دمشق،1412ق، ص: 622
[4] . مجمع البحرين، كتابفروشى مرتضوى،تهران،1375ش، ج3، ص: 434
[5] . هنگامى كه دو نفر از رسولان را بسوى آنها فرستاديم، امّا آنان رسولان (ما) را تكذيب كردند پس براى تقويت آن دو، شخص سوّمى فرستاديم، آنها همگى گفتند: «ما فرستادگان (خدا) به سوى شما هستيم!»
[6] .تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية ، تهران،1374،ج4، ص: 333-332
[7] .سازگاري فترت رسولان با استمرار حجت، جمال الدين حيدري، دانشكده علوم حديث، قم،1392، چكيده