بعد از پايان زندگي دنيوي، روح به بقاي خويش ادامه ميدهد،و اين امر از مسلّمات اديان آسماني است و با دلائل عقلي نيز تأييد شده است. پاسخ اجمالي به سئوال اين است که همه انسانها وضع يکساني در هنگام مردن ندارند.
پيش از اينكه به پاسخ اشاره کنيم لازم است ابتداء تصوير صحيحي از «حقيقت مرگ» ارائه بدهيم.
حقيقت مرگ در منظر آيات و روايات ما آن چيزي نيست كه ما از آن تعبير به مرگ و مردن مي كنيم. آنچه كه در عرف عمومي تعبير به مرگ مي شود همان مرگي است كه اطباء و پزشكان به آن حكم مي كنند و آن هنگامي است كه بدن از حركت بماند و خون در بدن از جريان بايستد. اين حالت اگر براي كسي صورت پذيرد مي گوئيم مرگ او فرا رسيده است.
اما مرگ در معارف اسلامي تنها مرگ بدن جسماني نيست بلكه مرگ عبارت است از «انتقال از دنيا به برزخ»[1]لذا ممكن است براي كافر يا تبهكاري مرگ پزشكي به سرعت و در چند لحظة كوتاه محقق شود و در ظاهر مرگ آساني داشته باشد و لكن در انتقال به برزخ گرفتار عذابها و شكنجه هايي باشد كه مرگ را در كام او واقعه و رخدادي بس سنگين و دشوار كند. از اين رو قرآن از اين لحظات به «الطامة الكبري» تعبير مي كند يعني «رخداد پرماجرا و سنگين».[2]حيات اخروي انسان و زندگي جاودان او با مرگ آغاز مي گردد. هر انساني مي بايست از دالان ورودي مرگ پا به عرصه حيات اخروي بگذارد لذا در آيات شريفه قرآن مي فرمايد«كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»[3] (يعني هر نفسي مرگ را مي چشد). لحظات اوليه اي كه انسان درگير با اين رخداد عظيم مي شود لحظاتي است كه از آن به «سكرات موت» تعبير مي كنند «و جائَت سَكرَة الموت…»[4] هنگام بي هوشي و سختي مرگ به حق و حقيقت فرا رسيد آري همان مرگي كه از آن دوري مي جستيد.»
سكره و مستي مرگ در حقيقت حالتي دروني براي انسان است كه در لحظات آخرين زندگي دنيوي بدان گرفتار مي شود در اين لحظات آنچنان فشار مرگ بر آدمي سنگيني مي كند كه خيلي از چيزها را به فراموشي مي سپرد، عقايدي كه در دنيا به آنها معتقد بوده اگر راسخ نباشد در همين لحظات به فراموشي سپرده مي شود در همين لحظات است كه حتي آدمي خود را فراموش مي كند و در يك سردرگمي و حيرت زائدالوصف گرفتار مي شود.[5]انساني كه خودِ حقيقيش را در دنيا فراموش كرده است و گرفتار اعتبارات دنيوي چون «من و ما» شده است وقتي در آستانة مرگ قرار مي گيرد به ناگاه صحنه از پيش روي او عوض مي شود چهره هايي را مي بيند كه براي او تازگي دارد قضايايي را نظاره گر است كه براي او سابقه نداشته است از طرفي تمام همت خود را براي دنيا صرف كرده و الآن لحظة جدايي از آن است از طرف ديگر بي توجه به خويشتن خويش بوده و الآن با همان به برزخ منتقل مي شود و همين است كه گرفتار تحيّر و سرگرداني مي شود و نمي فهمد چه شده و چه واقعه اي رُخ داده است اينچنين انساني تا به اين آگاهي برسد كه مرگ او فرا رسيده و به برزخ منتقل شده سختي هاي فراواني مي كشد.[6]يكي از حكمتهاي تلقين هم اين است كه اگر ميتي بواسطة عارضه ي مرگ گرفتار حيرت و سردرگمي شده است با تلقين او را متوجه واقعيت مرگ مي كنند.[7]مولا علي عليه السلام در خطبه / 109 نهج البلاغه درتوصيف وضعيت انسان در لحظات آخر عمر مي فرمايد.
«آنچه برايشان فرود مي آيد وصف ناپذير است بر آنان «مستي مرگ» و حسرت از دست دادن دنيا و لذات آن يا حسرت از دست دادن توبه و پشيماني و جبران گناهان جمع مي شود اعضايشان به سستي مي گرايد و رنگشان تغيير
مي كند آنگاه مرگ در آنان بيشتر نفوذ مي كند و بدين سبب قدرت سخن را از ايشان مي گيرد…»[8]با اين وجود از برخي آيات و روايات استفاده مي شود همه يا اکثر افراد متوجه مردن خويش هستند. از جمله آياتي كه بصورت صريح در مورد علم و فهم انسان به انتقال خويش از جهان فاني به عالم باقي (مرگ) آمده است، آيات 99 و 100 از سورة مؤمنون ميباشد.
در دو آيه از سورة مذكور خداوند متعال ميفرمايد: «هنگامي كه مرگ بسوي يكي از آنان بيايد (يعني وقتي زمان مرگ و انتقال او فرا ميرسد)، ميگويد: «خدايا، مرا به دنيا برگردان تا شايد عمل نيكي انجام دهم و در تدارك گذشته (عمل نيکي) انجام دهم.»اين هرگز شدني نيست (اين راه برگشتي ندارد)، و اين تقاضاي شخص، سخني است كه او ميگويد و از ماوراي آنان و به دنبال اين، برزخي وجود دارد كه تا روز مبعوث شدن آنان ادامه دارد.»
با دقّت در مفهوم و مفاد آيه ميفهميم كه هر شخصي به هنگام مرگ خويش، كاملاً متوجّه است و انتقال خود را به جهان ابدي در همان لحظه درك ميكند و بالعيان ميبيند كه دنيا را ترك كرده و وارد عالم بقا و سرمدي ميشود، چرا كه درخواست و تقاضاي برگشت به دنيا به هنگام مرگ و انتقال به آخرت، حاكي از اين است كه او اين امر را ميفهمد و چون حجابهاي جهل و ظلماني در آن لحظه برطرف شده است، خوب درك ميكند كه در دنيا چه فرصت عظيمي و چه سرماية گرانبهاي عمر را از دست داده و نتوانسته از آن استفاده بهتري كند و لذا تأسف ميخورد، ولي اين حسرت و تاسف از دست دادن فرصتها در دنيا، قابل جبران در عالم آخرت نيست.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. معاد در قرآن، آيت الله جوادي آملي.
2. معادشناسي، علامه طهراني.
3. منازل الآخره. محدث قمي.
4. فروع كافي، ج 3، كليني.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، انسان از آغاز تا انجام، انتشارات الزهراء، چاپ دوم، تابستان 1371، ص 63.
ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعة آثار، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، فروردين 1377، ج 2، ص 505.
[2] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي، صورت و سيرت انسان در قرآن، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، آذرماه 81، ج 14، ص 216-217.
ر.ك. همان، معاد در قرآن، مركز نشر اسراء چاپ اول، بهمن 1380، ج 4، ص 207.
[3] . آل عمران/ 185.
[4] . ق/ 19.
[5] . ر.ك امام خميني (ره)، چهل حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ چهارم، بهار، 73، ص 480.
ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، حكمت عبادات، نشر اسراء، چاپ پنجم، آبان 1381، ص 64 – 65.
ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، اسماعيليان، ج 18، ص 348.
ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي، صورت و سيرت انسان در قرآن، ج 14، ص 216 و 217.
[6] . ر.ك: همان، ص 216 و 220.
[7] . ر.ك: همان، ص 220.
[8] . نهج البلاغه، خطبه 109.