خداوند در آيه 85 سوره اسراء مي فرمايد:«وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلا». و در باره روح از تو مى پرسند، بگو: «روح از امر پروردگار من است، و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است.»
واژه روح 21 بار در قرآن كريم آمده است؛ گاهي به صورت مقيّد، مانند روح القدس، روحالامين، روحي، روحنا و گاهي بدون قيد. در اين آيه كه واژه روح بدون هيچ قيدي آمده در واقع از حقيقت روح سوال شده است. روح يكي از آفريده هاي خداست كه از جنس امر است، يعني به خواست خدا و بدون وساطت اسباب مادي آفريده شده است. روح حقيقتي واحد است كه داراي مراتب گوناگون مي باشد و كاربردهاي مختلف اين واژه در قرآن نشان دهنده مراتب مختلف آن است و گرنه همگي از يك سنخ هستند. روح در لغت به معناي عامل حيات يا جريان حيات است كه جاندار به وسيله آن قادر بر احساس و حركت ارادى مى شود.[1] هم در قرآن و هم در تورات و انجيل از روح به عنوان موجودي كه منشأ حيات است نام برده شده است. حياتي كه ابتداييترين مرحله آن در گياهان و حيوانات و بالاترين و پاكيزهترين مرتبه آن در فرشتگان و بويژه فرشته وحي است تا جايي كه «روح القدس» نام گرفته است.[2] در واقع روح مخلوقي از مخلوقات خداوند است و حقيقت واحدي است كه داراي مراتب و درجات مختلف است؛ درجهاي از آن در حيوان و انسانهاي غير مؤمن است، درجهاي از آن در انسانهاي مؤمن است، درجهاي از آن روحي است كه با آن، انبيا و رسولان تأييد ميشوند. نبايد پنداشت كه چون روح حقيقت واحد است پس مصداق واحد دارد، بلكه روح مانند «نور» حقيقت واحد داراي مراتب است، لذا ميتواند در عين وحدت، مصداقهاي مختلف داشته باشد. تنها آيه اي كه در آن از چيستي روح سخن به ميان آمده، همين آيه 85 سوره اسراء است. در اين آيه از حقيقت روح سوال شده است؛ بدون آنكه روح خاصي مورد نظر باشد و پاسخ هم بيان كننده حقيقت روح است كه در همه مصاديق روح وجود دارد. حال اينكه حقيقت روح چيست؟ خداى سبحان براى روشن كردن و واضح نمودن حقيقت روح فرموده:” قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي” . در واقع روح از عالم امر است كه در آيات ديگر نيز به آن اشاره شده است:
يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِه[3]
يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِه[4]
خداوند در آيه اي ديگر چيستي “امر” را توضيح مي دهد: « إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْء» چون به چيزى اراده فرمايد، كارش اين بس كه مى گويد: «باش» پس [بى درنگ] موجود مى شود. پس [شكوهمند و] پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست، و به سوى اوست كه بازگردانيده مى شويد
اين آيه نشان مي دهد امر خدا همان كلمه «كن» است كه ايجاد است. يعني امر خدا گفتن «كن» به يك چيز است . كن كلمه ايجاد و خود ايجاد است، يعني وجودي است كه خداوند بدون وساطت اسباب و وسايل به اشيا مي بخشد. و وجود اشيا از اين جهت فقط مستند به خداست. بنابراين عالم امر يعني وجود اشيا از جهت انتسابشان به خدا كه فراتر از عالم مادي و ظرف زمان است كه وجود اشيا به واسطه اسباب به خدا مستند مي شوند. و امر خدا در هر چيز همان ملكوت آنست. و روح نيز از همين باب است يعنى از سنخ امر و ملكوت است.[5] به عبارت ديگر روح مخلوق مستقيم الهي است كه بدون دخالت اسباب طبيعي بوجود آمده است،و زمان و مكان در آن راه ندارد.
در واقع در آيه 85 سوره اسراء پيامبر مامور مي شود كه درباره روح تنها در يك جمله پاسخ دهد كه روح از عالم امر است، يعني ساختماني مغاير با ساختمان ماده دارد و اصول حاكم بر آن غير از اصول حاكم بر ماده و خواص فيزيكي و شيميائي آن است.[6] بنابراين درباره روح در همين حد مي توان اطلاع داشت كه يكي از آفريده هاي خداست كه از عالم ملكوت است، يعني موجودي غير مادي است و هم چنين داراي درجات و مراتب مختلف است كه هر مرتبه از آن در يكي از موجودات تجلي مي يابد.
پي نوشت:
[1] . ترجمه تفسير الميزان، موسوى همدانى سيد محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1374،ج13، ص: 270
[2] . تفسيري از روح، محمد كاظم شاكر، مجله پژوهش هاي فلسفي-كلامي، زمستان1378،ش2،ص19
[3] . روح را از امر خود القا مي كند. مومن،5
[4] .خدا فرشتگان و روح را به امر خود نازل مي كند. نحل،2
[5] . ترجمه تفسير الميزان، موسوى همدانى سيد محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1374، ج13، ص: 274-272
[6] تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374، ج12، ص: 252