سخن و سكوت را ميتوان از ابعاد اخلاقي و روان شناسي بررسي کرد.روانشناسان رشد از «پرحرفي» و «سكوت» بحث نمودهاند، هدف اصليشان اين نبودهاست كه بگويند كدام يك خوب است، بلكه با رويكرد توصيفي و پديدار شناختي به اين موضوع پرداختهاند؛ يعني اين كه سخن گفتن چگونه و تحت تأثير چه عواملي شكل ميگيرد و رشد ميكند؟[1] پرحرفي نشانه چيست؟ آيا زنان بيشتر پرحرف هستند يا مردان؟ در اين خصوص تحقيقات نشان داده است كه پرحرفي در زنان بيشتر است. براي اثبات اين كه چرا زنان پرحرفتر هستند، پژوهشهايي انجام شد و نتايج نشان داد كه پرحرفي در زنان يك ويژگي جنسي شده است و حتي قبل از تولد، دختران بيشتر دهان خود را باز و بسته ميكنند.[2]در روانشناسي اجتماعي نيز تاحدودي از سخن و سكوت بحث شده است. به طور كلي نميتوان گفت كه هميشه «سخن گفتن» در روابط اجتماعي و تأثيرگذاري و نفوذ نقش سازنده دارد، بلكه هم «سخن گفتن» و «هم سكوت» جزء مهارتهاي اجتماعي هستند و هر كدام در موارد و موقعيتهاي خاصي مؤثر است. براي اينكه با ديگران دوست شويم بايد بدانيم كه چطور و در چه موقعي بايد سخن بگوييم، چطور با آنها همدردي كنيم. گاهي اوقات بايد احساساتمان را ابراز كنيم و لب به سخن بگشاييم، و گاه نيز به گفتههاي ديگران گوش فرادهيم و سكوت نماييم.[3]پس با توجه به اينكه مهارتهاي اجتماعي، مجموعه مشخصي از مهارتها را شامل نميشود، ناگزيريم كه مهارتهاي متنوعي داشته باشيم. علاوه بر اين، صرف توانايي ابراز احساسات و سخنگفتن و محبت ورزيدن، از ما يك انسان ماهر و موفق نميسازد، مگر آن كه بدانيم در هر لحظه و نسبت به هر شخص ابراز كدام نوع احساسات و سخن يا سكوت مناسب است.[4]البته سخنگفتن يك بعد مرضي نيز دارد كه از آن به «پرحرفي» تعبير ميشود: پرحرفي از نظر روانشناسان يك رفتار نابهنجار و نشانة شخصيت ناسالم است كه گاه با پرخاشگري، اعتراض و خودگوييهاي افراطي به نمايش گذاشته ميشود.[5]«سخن» و «سكوت» در كتابهاي اخلاقي مورد توجه دانشمندان و علماي تعليم و تربيت واقع شده و در روايات نيز دستورات ويژهاي در اين خصوص وارد شده است.
به طور كلي، از نظر اسلام نميتوان گفت كه «سخن» بهتر است يا «سكوت». امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در پاسخ كسي كه پرسيد: سخن افضل است يا سكوت؟ فرمود: هر يك از اين دو داراي آفاتي است، پس اگر از آفت بركنار باشد، سخن از سكوت برتر است.[6]گفته شد يابن رسول الله اين برتري از چه قرار است؟ فرمود: بدان جهت كه خداوند پيامبران و اوصياء را به سكوت برنينگيخت، بلكه آنها را براي سخن گفتن، برانگيخت و كسي به وسيلة سكوت مستحق بهشت و شايسته ولايت خدا و نجات از جهنم نخواهد شد؛ بلكه همه اينها در پرتو كلام و سخن گفتن عملي خواهدگشت. و من هيچگاه ماه را با خورشيد برابر نميكنم، همين بس كه تو فضيلت و ارزش سكوت را به وسيلة سخن بيان ميكني، نه اينكه فضيلت سخن گفتن را با سكوت»[7].
در يك نگاه كلي به آيات و روايات ميتوان گفت كه: سخن و كلام اگر به اندازه باشد؛ يعني به حد پرحرفي نرسد، براي خدا و مورد رضايت الهي باشد به مراتب از سكوت بهتر است.
افراد خودساخته كه ميتوانند اعمال و رفتار خويش را كنترل نمايند، سخن و كلامشان نيز سنجيده و براي خدا است. لذا در مورد اين قبيل افراد سخن گفتن ارزشمند است. البته ما هم وظيفه داريم كه به خودسازي بپردازيم و اعمال و رفتار خويش از جمله زبان و گفتار خود را كنترل نماييم، رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: لايستقيمُ ايمانُ عبدٍ حتّي يستقيمَ قلبهُ و لايستقيمُ قلبهُ حتي يستقيم لسانه»[8] ايمان هيچ بندهاي پايدار نگردد مگر آن كه دلش به صدق و راستي استوار شود، و قلب و دلش استوار نخواهد شد مگر آنكه زبانش در سخن گفتن به راستي و درستي گرايد.
امام صادق(ع) مي فرمايد: حضرت داود بر سليمان فرمود: اي پسرم بر تو باد كه زياد سكوت اختيار كني مگر به خاطر خير و مصلحت؛ چرا كه پشيماني يك بار براي سكوت طولاني بهتر از پشيماني زياد براي پر حرفي است. اي پسرم اگر سخن از نقره باشد، سزاوارات كه سكوت از طلا باشد؛«أنّ داود قال لسليمان… يا نبيّ عليك بطول الصّمت الا من خير فان الندامه علي طول الصمن مره واحده خير من الندامه علي كثره الكلام مرات يا نبي لوان الكلام كان من الفضه كان نيبغي للصمت ان يكون من ذهب»[9]اما از آن جايي كه ما به طور كامل خودساخته نيستيم و نميتوانيم زبان خود را كنترل نماييم، لذا در روايات آمده است كه: «عليك بطولِ الصّمت، فانّه قطردة للشيطان و عونٌ لك علي امر دينك»[10] بر تو باد به سكوت و خاموشي طولاني كه رم دهنده شيطان است و ياور تو است بر حفظ دينت.
همچنين در روايات آمده است كه مردي به حضور پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ شرفياب شد و عرض كرد: يا رسول الله، مرا وصيت فرما؛ حضرت فرمود: احفظ لسانك؛ زبانت را نگهدار. بار دوم گفت: اي پيامبر خدا مرا وصيت فرما: حضرت فرمود: زبانت را نگهدار. بار سوم گفت: مرا وصيت فرما: حضرت باز فرمود: زبانت را نگهدار. واي بر تو. مگر چه چيزي جز گناه زبان، انسان را به آتش ميافكند؟![11]نتيجه آنكه: براي انسانهاي معمولي مانند من و شما كه نميتوانيم زبان خود را كنترل كنيم و اگر مشغول صحبت شديم از هر دري سخن بگوييم، موجب ملالت ديگران شده يا به غيبت ديگران مشغول خواهيم شد، سكوت و كمصحبت كردن بهتر است.
سكوت فقط در مواردي كه باعث پايمال شدن حق يا نابودي و كمرنگ شدن ارزشها شود، امر نكوهيده است؛ اما سخن گفتن و كلام آسيبهاي بسياري را به همراه دارد. در كتابهاي اخلاقي تا 200 آفت براي زبان بر شمرده شده است. بنابراين ميتوان گفت كه: سعادت و شقاوت انسان به «زبان»اش بستگي دارد.[12]اميد است اين مطالب براي ما شما راهگشا بوده و بتوانيد با مطالعة كتابهاي زير در حفظ و كنترل زبان خويش و استفادة صحيح و معقول از آن در تعاملات اجتماعي و امور ديني موفق گرديد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . جامعالسعادات، محمد مهدي نراقي(قسمت سکوت).
2 . مهدي فقيه ايماني، نقش زبان در سرنوشت انسان، اسماعليان، قم، چاپ سوم، 1375.
پي نوشت ها:
[1] . احدي، حسن، روانشناسي رشد، نشر بنياد، 1374، فصل هفتم.
[2] . گنجي، حمزه، روانشناسي تفاوتهاي فردي، انتشارات بعثت، 1369، فصل هفتم، تفاوتهاي زن و مرد.
[3] . شجاعي، محمدصادق، حديث زندگي، مهارتهاي ارتباط با ديگران، ص 32-28، شماره 10.
[4] . جولياتي وود، ارتباطات ميان فردي، روانشناسي تعامل اجتماعي، ترجمه فيروز بخت، نشر مهتاب، 1379.
[5] . اتكينسون و همكاران، زمينه روانشناسي، ترجمه: محمدتقي براهني و همكاران، انتشارات رشد، ج2، ص 193-188.
[6] . فقيه ايماني، مهدي، نقش زبان در سرنوشت انسان، اسماعليان، 1375، ص 30- 8.
[7] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 15، ص 184.
[8] . نهجالبلاغه، ضمن خطبه 175.
[9]. بحار الانوار، ج14، ص35.
[10] . قمي، سفينة البحار، ج 2، ص 510؛ بحارالانوار، ج68، ص279.
[11] . بحارالانوار، ج71، ص303.
[12] . عزيزي، عباس، سيماي اخلاق، آثار علامه حسنزاده آملي، نشر صلاه، 1380، بخش هفتم.