تعريف سماع: سماع به فتح سين يك اصطلاح عرفاني است و به آواز و صدايي گفته ميشود كه حال شنونده را منقلب گرداند. پس سماع عبارت از غناء است كه همان صوت مرجع باشد.[1] احمد عابدي نوشته است كه سماع از نظر صوفيه، موسيقي است كه معمولاً در ضمن اشعار بامحتواي عرفاني اجراء ميشود.[2] و سِماع به كسر سين به معناي گوشدادن به غناء و موسيقي ميباشد.
حكم سماع در دين مقدس اسلام: سماع به معناي صداي خوش و غناء ميباشد و يا به معناي موسيقي. گوش دادن به آنها از نظر فقه شيعه بالاتفاق حرام است. و اكثر علماء اهل سنت نيز حكم به حرمت ميكنند و عدّة قليلي صريحاً حكم به حرمت نكردهاند بلكه ميگويند اين عمل يك عمل منكر و ناشايست است. فتاوي علماء و فقها اهل سنت نسبت به غنا و سماع در كتاب تلبيس ابليس و كتب ديگر بيان شده است.[3] اما فقهاء شيعه با استناد به آيات و روايات، سماع، غناء و موسيقي و همچنين شنيدن آنها و اشتغال و تكسب به آنها را حرام ميدانند و در مكاسب محرمه[4] و تحرير الوسيله[5] حكم آنها به طور مفصل بيان شده است. و روايات متعددي از معصومين ـ عليهم السّلام ـ بر حرمت غناء در كافي نقل شده است از باب نمونه يك روايت را از امام صادق ـ عليه السّلام ـ ذكر ميكنيم. امام ـ عليه السّلام ـ فرموده است: «خريدن كنيزان خواننده (مغنيّه) و فروختن آنها حرام است. و تعليم آنها و گوش دادن به صدا و آواز آنها نفاق است.»[6]غناء و سماع اگر مشتمل بر سخنان و اشعار باطل باشد در اين صورت هم از اين جهت و هم از جهت لهو و لغو بودن حرام است. و اگر مشتمل بر اين اباطيل نباشد، از جهت لغو بودن حرام است. و صحت مضمون شعر باعث حلال شدن غناء و سماع نميشود. و اگر قرآن كريم با سماع قرائت شود نه تنها سماع حلال نميشود بلكه حرمت آن شديدتر ميگردد. بنابراين سماع و غناء هيچ مبناي شرعي ندارد بلكه بر حرمت آن ادلّه فراوان از آيات و روايات در كتب فقهي بيان شده است و اين در حالي است كه صوفيان خودشان كتابهاي زيادي دربارة سماع نوشتهاند و نه تنها آنرا حلال دانسته بلكه برخي از آنها گفتهاند اگر كسي موسيقي را حرام بداند كافر است.[7]و اين كار صوفيه، حلال دانستن حرام خدا است و روشن است كه نه تنها سماع بلكه كارهاي ديگر صوفيه مبناي شرعي ندارد.
ابن الجوزي ميگويد: تصوف طريقهاي است كه از زهد شروع ميشود به سماع و رقص منتهي ميگردد و از ميان عوام طالبان آخرت به آنها روي ميآورند و طالبان دنيا به خاطر لهو و لعبي كه در مجالس آنها ميبينند به سوي آنها جذب ميشوند. [8] و در جاي ديگر ميگويد: اين طائفه وقتي كه غناء را ميشنوند به وجد ميآيند و دست ميزنند و صيحه و فرياد ميكشند و لباسهايشان را در ميآورند و بعضيشان آنها را به سوي نوازندگان و خوانندگان پرت ميكنند.[9]تا اينجا مسلم شد كه در تصوف، سماع و غناء و گوشدادن به آنها جزء آداب و رسوم لازمالعمل آنهاست و مدعي هستند كه اين برنامهها موجب تصفيه روح و پاكي قلب شده و در نتيجه صوفي را از غيرخدا به سوي خدا مجذوب ميگرداند و در نهايت از خود غافل شده و در خدا فاني ميگردد. و در اين حالت هر كاري از آنها سر بزند به ارادة خودشان نميباشد. مجالس بزم واقعي صوفيه در اماكن مختلف خصوصاً خانقاههايي كه براي اين منظور ساخته شده است معروف ميباشد. و غالباً در اين مجالس بعد از شنيدن سماع و غناء و رقص و پايكوبي اميال نفساني آنها طغيان ميكند و براي فرونشاندن آن دست به اعمال خلاف شرع ميزنند.
و روشن است كه سماع مبناي شرعي ندارد و مجوز ارتكاب خلاف شرع هم نيست و هر فعلي كه مقدمه فعل حرام ديگر بشود، آن هم حرام است.
بعد از بيان اين مطالب، امور زير قابل توجه است:
امر اول: در گوشه و كنار دنيا كساني هستند كه نه تنها موسيقي و غناء بلكه كارهاي خيلي زشت و دور از انسانيت را مرتكب ميشوند. اما اين كه مسلمانان خصوصاً فقها و علماء در برابر اعمال صوفيه خيلي از خودشان حساسيت نشان ميدهند, علت آن اين است كه اين فرقه عقايد و رسوم و اعمالشان را به دين مقدس اسلام نسبت ميدهد. بنابراين هر فرد مسلمان بر طبق وظيفه و در حدّ توان علمي و فرهنگي خود از اسلام در برابر اباطيل تصوف دفاع مينمايد و مسلمانان را از گرفتار شدن در دامهاي رنگارنگ و جذاب آنها كه هماهنگ با اميال حيواني ميباشد برحذر ميدارند.
امر دوم: لذت سماع، غناء و موسيقي از لذّتهاي مادي و جسمي به شمار ميآيد نه معنوي و عقلي، پس سماع و غناء مثل ساير لذتهاي جسمي و مادي براي هر انساني لذّتبخش است و اختصاص به صوفيان و عرفا ندارد چون اين گونه امور بر طبق خواستهاي نفس امّاره و هوا و هوس براي انسان لذيذ ميباشد. قرآن ميگويد: « زيّن للناس حبّ الشهوات من النساء و البنين…»[10] حبّ شهوات براي مردم زينت داده شده است. منتهي بعضيها با نفس امّاره مخالفت ميكنند و از اين امور اجتناب ميكند اما بعضيها از آن جمله صوفيان تسليم هوا و هوس ميشوند و مرتكب اين اعمال منافي معنويت و مانع از رسيدن به كمال انساني ميگردند. اگر ادعاي صوفيان حق باشد، هر هوسران و هر انسان بيبند و باري كه عملاً گرفتار غناء، موسيقي، رقص، و تعشّق و امثال اين اموري كه انسان را مشغول به خودش ميكند و يك نوع سكر را عارض انسان ميگرداند و از تفكر در عظمت خداوند و عبادت او باز ميدارد آيا ميتواند زاهد و صوفي باشد!
امر سوم: در دين اسلام راههاي تقرّب به خدا و جلب رضايت او خيلي روشن بيان شده است انجام عبادت خدا در قالب نماز، روزه، حج و امثال اينها و اجتناب از معاصي و منكرات و بجا آوردن كار هاي نيك و خيرات، و همچنان خواندن دعاهايي كه در متون اسلامي ذكر شده بهترين راههاي رسيدن به خدا و بدست آوردن كمالات عالي ميباشد و لذتي كه بر اين امور مترتب ميگردد يك لذت پايدار و ماندگار است.
اما صوفيه با غناء و سماع و رقص و آواز و در نهايت با سكر و مستي و بيهوشي خدا را ميخوانند آيا از خود نميپرسند كه چگونه ممكن است با اموري كه در نزد خدا مبغوض و منفور است جلاي قلب حاصل گردد و موجب تقرب و رضاي خداوند شود. پس در نتيجه ميتوانيم بگوئيم كه اين رسوم و آداب حتي هيچ تناسبي با زهد و عرفان خود آنها ندارد بلكه برخواسته از اميال نفساني و شهواني است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . در خانقاه بيدخت چه ميگذرد، تأليف محمد مدني.
2 . بين التصوف و التشيع، تأليف هاشم معروف الحسني.
3 . تنبيه الغافلين و ايقاظ الراقدين، تأليف آقا محمود بهبهاني.
پي نوشت ها:
[1] دكتر سجادي، سيدجعفر، فرهنگ علوم عقلي، ص 302، انتشارات انجمن اسلامي حكمت فلسفه ايران، 1361 هـ . ش.
[2] . مدني، محمد، در خانقاه بيدخت چه ميگذرد، ص 29، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، اول، 1376، هـ . ش.
[3] . ابن الجوزي، جمالالدين، تلبيس ابليس، ص 270 به بعد بيروت دارالكتب العلميه، 1368، هـ.ق.
[4] . شيخ انصاري، مرتضي، مكاسب، ص 36، تبريز مطبعة اطلاعات، 1375 هـ . ق.
[5] . امام خميني، روح الله، تحريرالوسيلة، 1/457، قم، مؤسسه نشر اسلامي.
[6] . كليني، محمد بن يعقوب، كافي، 5/120، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1362 هـ . ق.
[7] . مدني، محمد، در خانقاه بيدخت چه ميگذرد، ص 30، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، اول 1376، هـ . ش.
[8] . جمالالدين، ابن الجوزي، تلبيس ابليس، ص 161، بيروت، دارالكتب العلميه، 1368 هـ . ق.
[9] . جمالالدين، ابن الجوزي، تلبيس ابليس، ص 260، بيروت، دارالكتب العلميه، 1368 هـ . ق.
[10] . آل عمران، آيه 14.