آئين يهود يكي از آئينهايي است از طرف خداوند بر قوم بني اسرائيل با ارسال پيامبراني همچون حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ آمده است و همچنين كتاب تورات اولين كتاب آسماني است كه بر حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نازل شده است.[1] و در آن كتاب (در كتاب تحريف نشده) آئين يهود تفسير و تبيين شده و همچنين آمدن پيامبران همچون حضرت عيسي و حضرت محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ بشارت داده شده است و آئيني است جهاني كه نه تنها خود حضرت موسي آن را تبليغ ميكرد بلكه پيامبران ديگري كه بعد از حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ از قوم بني اسرائيل مبعوث شدند آن را تبليغ ميكردند. لذا اين قوم از دير زمان با خداوند يكتا، تنها خالق و مدبر عالم خلقت آشنا بودند.
اما وقتي كه پيامبراني همچون حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ و پس از آن حضرت، حضرت محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ به رسالت مبعوث شدند با اينكه يهود منتظر آمدن پيامبراني بودند ولي چون ديدند كه از قوم غير يهود افرادي به پيامبري رسيده است مخالفت كردند و با كتمان حقايق و تغيير دادن و توجيه آيات تورات منكر نبوت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ هم شدند.[2] قوم يهود داراي چند ويژگي است كه اين خصوصيات آنها باعث شده كه در نشر و تبليغ آئين يهود بعد از مبعوث شدن حضرت عيسي و حضرت محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ كمتوجه باشند. يهود تعصب شديدي نسبت به دينشان دارند و آن را مخصوص به خود ميدانند. اين تعصب شديد تنها براي حفظ منافع مادي و نگهداري موقعيت اجتماعيشان است زيرا آنان به اصول واقعي دين موسي ـ عليه السّلام ـ پايبند نيستند و آن را مطابق هواي نفساني خود تغيير دادهاند و تنها در برابر ديگر مردمان تظاهر به دينداري ميكنند.[3] از صفات بارز شخصيتي يهود خود برتربيني آنها است و در اين زمينه آنقدر مغرور بودند كه در برابر خداوند هم عصيان كردند. وقتي كه طالوت از جانب خداوند به پادشاهي برگزيده شد به مخالفت با وي برخواستند و گفتند ما به پادشاهي از طالوت سزاوارتريم.[4]بُخل از ديگر ويژگيهاي اخلاقي يهود است كه برخي از آيات قرآن بر تداوم وجود اين صفت در ميان يهود دلالت دارد.[5]يهود در خود برتربيني به حدي افراط دارند كه به اعتقاد آنها يهودي در نزد خداوند بيش از ملائكه محبوب و معتبر است و بهشت را مخصوص خود ميدانند و معتقدند هيچ كس به جز آنها داخل آن نميشود. ميگويند نطفه غير يهودي مثل نطفه بقيه حيوانات است. ارواح يهود از ارواح ديگران افضل است زيرا ارواح يهود جزء خداوند است. همچنانكه فرزند جزء پدرش ميباشد و روحهاي يهود نزد خدا عزيز است.[6] زيرا ارواح ديگران شيطاني و مانند ارواح حيوانات است.
دكتر ولفنسون در مورد وضعيت ديني و دعوتي يهود معتقد است:
ترديدي نيست كه يهود توان آن را داشتند. نفوذ ديني خود را ميان عربها گسترش دهند آنها اگر مي خواستند، ميتوانستند از نظر ديني داراي سلطه بيشتري بشوند. اما آگاهان به تاريخ يهود كاملاً ميدانند كه يهوديها هيچ ملت ديگري را به پذيرش دين خود وادار نكردهاند و بنابر بعضي عوامل انتشار دعوت ديني براي يهود ممنوع است.[7]در زماني كه در عربستان بتپرستي و جهل حكمفرما بود و يهود به عنوان امتي يكتاپرست با اينكه ميتوانست مردم را جذب دين خود كند ولي اين را نكردند.
يهوديها نتوانستند تفوق و صلاحيت خود را مانند يك امت صاحب كتاب و رسالت به اثبات برسانند و به عنوان وارثان پيامبران گذشته نقشي در اصلاح و تحول جامعه داشته باشند. آنها حتي مردم را به عقيده توحيد كه از امتيازاتشان بود دعوت نكردند.[8] شايد عامل اصلي بيتفاوتي يهوديها اين باشد كه آنها دوست ندارند غير اسرائيليها را به دين انبياي خود دعوت نمايند. يهوديها در طول تاريخ از دعوت ديگران به آئين خود خودداري نمودند و علاوه از آن يهوديها به قدري تنپرور و سرگرم امور اقتصادي بودند كه اصلاً فرصت چنين كاري را پيدا نميكردند.
و شايد اين عدم دعوت ديگران به خاطر اين باشد كه يهود ادعا دارد كه هدايت در انحصار قوم يهود است و پيروان ديگر اديان گمراه هستند.[9]همان طور كه گفته شد يهود در صدر اسلام با اينكه آمدن پيامبري را بشارت ميدادند ولي نه تنها به پيامبر اسلام ايمان نياوردند بلكه با حيلههاي مختلف سعي كردند از پيشرفت اسلام جلوگيري كنند. از جمله آنكه برخي از احبار يهود از روي نفاق تظاهر به اسلام ميكردند. آنان مسلمانان را به نفاق يا بازگشت به دين پدرانشان (كه اغلب بتپرست بودند) تشويق ميكردند.[10] و اين عمل آنها از حسادت شديد يهود ناشي ميشد كه قرآن هم به آن اشاره دارد.[11] و اين حسادت به حدي بود كه يهود دوست داشتند مسلمانان از دين خود دست بكشند و به گمراهي و ضلالت اوليه خود بازگردند و دوست داشتند اعراب كافر و بتپرست باشند تا خداپرست و موحد، و نميخواستند كه به دين خود آنان درآيند.
بنابراين ميتوان گفت كه قوم يهود با آنكه قومي يكتاپرست و اولين قومي بود كه كتاب آسماني براي آنها نازل شد ولي با گذشت زمان و با توجه به خصوصيات و اخلاق و نژادپرستي كه داشتند حتي با پيامبران خود نيز به مخالفت برخاستند و با مرور زمان، كتاب خدا را با ميل و خواسته خود تحريف كردند و آن را منحصر در اهداف و اغراض خود قرار دادند و خودشان را برتر از ديگران پنداشتند و به واسطه حسادت و غرور و تعصب شديد نسبت به دين منحرف شدة خود آن را به صورت آئيني بسته در جامعه بسته يهود حفظ كردند.
معرفي منابع جهت براي مطالعه:
1. تاريخ يهود ـ مذهب يهود، اسرائيل شاهاك، ترجمه مجيد شريف.
2. تحقيقي در دين يهود، جلال الدين آشتياني.
3. شخصية اليهود من خلال القرآن، صلاح عبد الفتاح خالدي.
پي نوشت ها:
[1] . شهرستاني، ملل و نحل، ج 1، بيروت، دار صادر، چاپ چهارم، 1415 ه، ص 250.
[2] . سورة بقره، آية 146.
[3] . سهيلا جلالي كندري، يهود شناخت، تهران، نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1380، ص 190.
[4] . بقره، 247.
[5] . نساء، 56 ـ 53.
[6] . سيد محمّد شيرازي، «دنيا و يهود»، ترجمه محمد هادي مدرسي، چاپ فروغ دانش (بي تا)، ص 122 ـ 124.
[7] . ابوالحسن ندوي، نبي رحمت، ترجمه محمد قاسم قاسمي، مشهد، انتشارات شيخ الاسلام، چاپ اول، 1380، ص 170، به نقل از اسرائيل و الفنسون، تاريخ يهود در بلاد عرب، ص 72.
[8] . همان، ص 171.
[9] . بقره، 135.
[10] . ابن هشام، سيرة ابن هشام، ج 1، بيروت، دار المعرفة (بي تا)، ص 527.
[11] . بقره، 105.