خانه » همه » مذهبی » آيا صوفيان حق دارند به بهانه ذوبطون بودن قرآن آن را تفسير به رأي كنند؟

آيا صوفيان حق دارند به بهانه ذوبطون بودن قرآن آن را تفسير به رأي كنند؟

اماميه و متصوفه هر دو قائل به ذوبطون بودن قرآن كريم هستند منتها بين اماميه و متصوفه چند فرق اساسي وجود دارد.
اول آنكه: اماميه هم به ظاهر قرآن معتقد است و هم به باطنش و هم خود را در قبال ظاهرش مكلف مي‎داند و هم در قبال باطنش به خلاف متصوفه كه ظاهر قرآن را رها كرده‎اند.
علامه طباطبايي در اين زمينه مي‎فرمايد: «پيغمبر اكرم _ صلّي الله عليه و آله _ و ائمة اطهار _ عليهم السّلام _ هم به ظاهر قرآن پرداخته‎اند و هم به باطن آن، هم به تنزيل آن، و هم به تأويلش، نه چون شما متصوفه كه بكلي ظاهر قرآن را رها كرده‎ايد.»[1]دوم آنكه بين اماميه و متصوفه علت ذوبطون بودن قرآن كريم فرق مي‎كند چرا كه اماميه ذوبطون بودن آن را اولاً معجزة جاويد بودن قرآن كريم دانسته و آن را از روايات وارده استفاده مي‎كنند از جملة آن روايات مي‎توان به روايت جابر اشاره كرد. و آن اينكه از جابر نقل شده است كه امام صادق ـ عليه السلام ـ فرموده‎اند: قرآن بطني دارد و بطن قرآن ظاهري.[2]روايت ديگر روايتي است كه از حضرت علي ـ عليه السلام ـ نقل شده است و آن اينكه حضرت علي ـ عليه السلام ـ فرمودند: قرآن حمالي است ذو وجوه[3] يعني قابل حمل بر معاني بسيار است.
و روايات بسيار ديگري كه از رسول خدا _ صلّي الله عليه و آله _ و ائمة اهل‎بيت _ عليهم السّلام _ رسيده مثلاً فرموده‎اند براي قرآن ظاهري و باطني است و براي باطن آن باز باطن ديگري است، تا هفت بطن و يا هفتاد بطن.[4]اما متصوفه علت ذوبطون بودن قرآن كريم را چنين بيان مي‎كنند كه سبب تعدد بطون قرآن كريم حالات مردم است چرا كه مردم داراي حالتهاي مختلف و مبايني هستند فلذا بر خداوند متعال است كه مخاطبين و مكلفين را بر حسب فهمشان مورد خطاب قرار دهد به همين خاطر از مكلفين كساني فقط مخاطب ظاهر قرآن كريم هستند زيرا غير آن را نمي‎فهمند و نيز از مكلفين كساني مخاطب باطن كلام الله هستند چرا كه آن را مي‎فهمند و درك مي‎كنند.[5]بعد در ادامه مي‎گويند كه خود مخاطبين باطن كلام الله داراي مراتبي هستند چرا كه عمق فهم و ادراكشان با هم ديگر فرق مي‎كند عده‎اي فقط فهمشان به اندازة بطن اول است و عده‎اي علاوه بر بطن اول بطن دوم را نيز مي‎فهمند تا آخر.[6]و به همين خاطر چنين نتيجه گرفته‎اند كه ظاهر شرع مقدس براي عامة مردم است و باطن آن براي عارفين خاص (متصوفه) بدين بيان كه عباداتي چون نماز و روزه بر صوفي عارف واجب نيست و فقط بر مردم عوام واجب است.
و اين نتيجه گيري باطل خود را چنين توجيه كرده‎اند كه غاية عبادت  و هدف از عبادت، وصول و رسيدن به حق مي باشد و عبادات همگي وسيله براي رسيدن به اين هدف هستند فلذا وقتي عارف به اين هدف رسيد ديگر اثري براي وسايل باقي نمي‎ماند.[7]و پر واضح است كه در جواب متصوفه بايد گفت كه قرآن كريم نازل نشده كه تنها شما را هدايت كند و مخاطبان آيات نوراني كلام الله مجيد تنها عالمان علم اعداد و ايقوف و حروف نيستند و معارف آنها هم بر پاية حساب جمل كه ساخته و پرداختة منجمين است. پي ريزي نشده است و چگونه شده باشد و حال آنكه نجوم (مورد ادعاي شما از يونان اخذ شده و) به زبان عربي ترجمه شده است.»[8]سوم آنكه روش اماميه و متصوفه در چگونگي پي بردن به بطون آيات قرآن كريم با هم فرق دارد. توضيح آنكه راه رسيدن به بطون آيات قرآن كريم تأويل كردن آن آيات است، اماميه براي تأويل آيات، خود را ملزم به رعايت يك سري ضوابط و قواعدي مي‎داند از جمله آنكه بايد از طريق اهل‎بيت _ عليهم السّلام _ باشند چرا كه با توجه به فرمايش پيامبر بزرگوار اسلام _ صلّي الله عليه و آله _ در حديث شريف ثقلين، قرآن و عترت دو گوهر گرانبها هستند كه هميشه در كنار هم هستند و هيچ گاه از يكديگر جدا نمي‎شوند و هر كدام آن ديگري را تفسير مي‎كند. بخلاف متصوفه كه خود را نه تنها ملزم به رعايت چنين قواعد و ضوابطي نمي‎دانند بلكه تأويلي هم كه پيش گرفته‎اند با تأويل در لسان نبي مكرم اسلام _ صلّي الله عليه و آله _ و ائمة معصومين _ عليهم السّلام _ متفاوت است[9] چرا كه تأويلات متصوفه اولاً همراه با پيش داوري است.[10] ثانياً متكي بر اجتهاد است.[11]ثالثاً بر اساس احتمالات عقلي صرف است.[12]رابعاً منجر به تفسير به رأي مي‎شود. و تفسير به رأيي كه رسول خدا _ صلّي الله عليه و آله _ از آن نهي فرموده عبارت است از طريقه‎اي كه بخواهند با آن طريقه رموز قرآن را كشف كنند و خلاصه آنكه نهي از طريقة كشف شده است نه از مكشوف و به عبارت ديگر از اين نهي فرموده‎اند كه كلام خداوند متعال را مانند كلام غير او بفهميم، هر چند كه اين قسم فهميدن گاهي هم درست از آب درآيد.[13]شاهد بر اين مطلب روايتي است كه در آن فرموده‎اند: كسي كه در قرآن به رأي خود سخن بگويد و درست هم بگويد باز خطا كرده[14] و معلوم است كه حكم به خطا كردن حتي در مورد صحيح بودن رأي، جز بدين جهت نيست كه طريقه، طريقة درستي نيست و منظور از خطا كردن خطاي در طريقه است نه در خود آن مطلب.[15]به عبارت ديگر مي‎توان چنين گفت:
تفسير قرآن كريم بدون استناد به كلام خداوند و سنّت قطعي از قبيل تفسير به رأي است.[16]فلذا متصوفه به بهانة ذوبطون بودن قرآن كريم حق ندارند آيات نوراني كلام الله مجيد را تفسير به رأي كنند چرا كه اولاً: نبي مكرم اسلام _ صلّي الله عليه و آله _ و ائمة اطهار _ عليهم السّلام _ كه گل سرسبد عالم خلقت هستند و در عبادت كسي به گرد آنها هم نمي‎رسد، هم به ظاهر قرآن كريم تمسك مي‎كردند و هم به باطن آن.
ثانياً تفسير به رأي باطل و مذموم است چرا كه مستند به كلام خداوند و سنّت قطعي نيست.
ثالثاً تفسير به رأي طريقه‎اي است كه از طي كردن آن نهي شده اگر چه كه منجر به نتيجة صحيح شود.
رابعاً كلام خداوند متعال با كلام غير او فرق دارد فلذا طريقة فهمش نيز فرق مي‎كند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ترجمة تفسير الميزان، محمد حسين طباطبايي، مقدمه.
2. فضائح الصوفيه، بهبهاني.
 
پي نوشت ها:
[1] . ترجمة الميزان، محمد حسين طباطبايي ، ج 1، مقدمه، ص 12.
[2] . تفسير عياشي، محمد بن مسعود عياشي، ج 1، مقدمة كتاب، تفسير ناسخ و منسوخ، حديث 8، علمية تهران، 1380 ش.
[3] . شرح نهج‎البلاغه، ج 18، ابن ابي الحديد، تتمة ابواب الكتب و الرسائل، وصيت 77، چاپ آيت الله مرعشي، قم، 1404 هـ ، ص 71.
[4] . ترجمة الميزان، محمد حسين طباطبايي، ج 1، مقدمة كتاب ص 12.
[5] . نظرات في التصوف والكرامات، محمد جواد مغينه، ص 34.
[6] . همان، ص 35.
[7] . همان، ص 36.
[8] . ترجمة الميزان، محمد حسين طباطبايي، ج 1، ص 12، مقدمه.
[9] . ترجمة الميزان، محمد حسين طباطبايي، ج 1، مقدمة كتاب، ص 12.
[10] . فرهنگ و عقايد مذاهب اسلامي ، جعفر سبحاني، توحيد، قم، اول، 1373 ش، ج 4، ص 68.
[11] . الموسوعة الصوفيه، دكتر عبدالمنعم الحفني، مكتبة مذبولي، قاهره، اول، 1424 هـ ، ق، باب التاعر، كلمة تأويل.
[12] . فرق و مذاهب كلامي، علي رباني گلپايگاني، مركز جهاني علوم اسلامي، درس 54، ص 367.
[13] . ترجمة الميزان، سيد محمد حسين طباطبايي، ج 3، ص 118،‌ذيل آيات 9،7، سورة آل عمران.
[14] . وسائل الشيعه، حر عاملي، آل البيت، قم، 1409 هـ ، ج 27، ص 205، حديث 33610، كتاب القضاء، ابواب صفات قاضي، باب 13.
[15] . ترجمة الميزان، محمد حسين طباطبايي، ج 3، ص 118، ذيل آيات 9، 7، سورة آل عمران.
[16] . فرق و مذاهب كلامي، علي رباني گلپايگاني، مركز جهاني علوم اسلامي، درس 54، ص 367.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد