طلسمات

خانه » همه » مذهبی » آيا غيبت كردن از روي درد دل كردن براي كسي كه در اثر اذيّت و آزار ديگري تحت فشار روحي است جايز است؟ خصوصاً براي كساني كه احتمال بدهد با مشورت با آنها براي حل مشكل راهي مي‌يابد؟

آيا غيبت كردن از روي درد دل كردن براي كسي كه در اثر اذيّت و آزار ديگري تحت فشار روحي است جايز است؟ خصوصاً براي كساني كه احتمال بدهد با مشورت با آنها براي حل مشكل راهي مي‌يابد؟

ابتداء دربارة مسئلة غيبت و حرمت آن توضيحي داده و سپس به موارد جواز غيبت اشاره نموده و در ضمن پاسخ جواب سئوال نيز روشن خواهد شد.

حرام بودن غيبت
خداوند در سوره حجرات مي فرمايد:«هيچ يك از شما ديگري را غيبت نكند. آيا كسي از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (به يقين) همه ي شما از اين امر كراهت داريد.»[1]پيامبر اكرم -صلي الله عليه وآله- در ضمن وصاياي خود به ابوذر مي فرمايد: «غيبت اين است كه انسان مسلمان از برادر ديني خود سخني بگويد كه مكروه طبع او باشد». گفتم هرگاه آنچه را درباره ي او مي گوييم در او وجود دارد باز هم غيبت است؟ فرمود: «آنچه درباره ي او مي گوييد و در او موجود باشد از او غيبت كرده ايد و اگر آنچه را در حق او مي گوييد در او نباشد به او بهتان زده ايد».[2]غيبت از گناهان كبيره بوده و از آفات زبان به شمار مي آيد و فقهاي اسلام و علماي اخلاق در حرمت غيبت اتفاق نظر دارند[3] كه صورت واقعي و برزخي اين عمل به خوردن مردار تشبيه شده است و سبب كدورت قلب گشته و ايمان فرد را هدف قرار مي دهد و براي غيبت كننده جز ذلّت و خواري چيز ديگري به بار نمي آورد.
جداي از آنكه آثار منفي اجتماعي نيز دارد حضرت امام خميني در توضيح آن مي فرمايد:
«اسلام همانطور كه صلاح و سعادت فرد را پايه ريزي مي كند به دنبال سعادت و فلاح اجتماعي نيز مي باشد و اين مقصد بزرگ انجام نگيرد جز در سايه وحدت نفوس و اتحاد هُمم و الفت و… كه افراد جامعه بطوري مي شوند كه نوع بني آدم تشكيل يك شخص دهند… و آنچه اين اخوت را بگسلد و تفرقه (ايجاد كند) مبغوض صاحب شرع و مخالف مقاصد بزرگ است و پر واضع است كه اين كبيره موبقه (چنين است)».[4]

موارد جواز غيبت
در برخي موارد غيبت جائز است، همانند غيبت درباره فسق كسي كه تظاهر به آن فسق مي كند، و مورد ديگر اظهار تظلّم است؛ يعني كسي مظلوم واقع شده و مي خواهد براي احقاق حق خويش اقدام نمايد، مي تواند نزد كسي كه توانايي كمك به او را دارد مطالب را بگويد هر چند غيبت به حساب آيد. در مورد شما نيز اگر آزار و اذيت او واقعاً فشار روحي فراواني وارد مي نمايد و نوعي جفا بر شما به حساب آمده و مشكل ساز است، مي توانيد با كسي كه توانايي كمك و قدرت حل مشكل را دارد، مشورت نموده و مطالب خود بيان داريد و غيبت حرام محسوب نمي شود؛ لكن تنها براي درد دل جايز نيست و فايده اي هم نداشته و گره اي از كار شما باز نمي كند.

نكته مهم
در پايان نكته ظريفي قابل توجه است ك در جائي كه انسان گمان دارد از موارد جواز غيبت است، باز بايد احتياط كامل نموده تا در حرام نيفتد. عارفِ واصل امام خميني (ره) در بيان ترك غيبت در موارد جايز مي گويد: «انسان بايد در همه ي موارد از مكايد نفس ايمن نباشد و با كمال دقت و احتياط تامّ سعي كند و در صدد عذرتراشي نباشد كه يكي از موارد استثناء را به دست آورده، به عيب جويي و بذله گويي سرگرم شود. مكايد نفس بسيار دقيق است، ممكن است انسان را از راه شرع منوّر گول زند و وارد در مهالك كند». مي توان راه ديگري در پيش گرفت و با همسايه خود با گذشت و بزرگواري برخورد نمود و در مقام جفاكاري و آزار و اذيت او، احسان و نيكي كرده و او را شرمنده اخلاق حسنه خويش نمود. چه بسا اين نوع برخورد از مقابله به مثل، آثار بهتر و سازنده تري بدهد. و يا عيوب وي را رو در رو متذكر شده و با لحني از او بخواهيم رفتار خويش را اصلاح و ديگران را مورد آزار قرار ندهد. اصولاً غيبت بيشتر براي درد دل كردن اتفاق مي افتد. درد دل كردن براي آرام كردن درون خود از دست كسي كه بر نوعي از او ناراحتيم؛ بنابراين خوب است، مواظب باشيم با اين توجيه خود را به غيبت آلوده نكنيم و با بيان عيوب اين و آن دنبال راحتي نفس خود نگرديم و فكر نكنيم بار غيبت كردن ديگر راحت مي شويم و از فشار دروني خود مي كاهيم؛ زيرا غيبت به خودي خود از ارزش شخصيتي افراد كم مي كند و آثار رواني، معنوي و اجتماعي منفي و بدي براي شخص غيبت كننده ايجاد مي كند و خرجش به دخلش نمي ارزد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. چهل حديث ـ امام خميني ـ حديث نوزدهم، ص 285 الي 304 ـ انتشارات طه.
2. آفات زبان؛ محسن غفاري؛ تهران، پيام آزادي.

پي نوشت ها:
[1]. «و لا يغتب بعضكم بعضاً أيحبّ أحدكم أن يأكل لَحم أخيه ميتاً فكرهتموه» حجرات/12.
[2]. حر عاملى، وسائل الشيعه، كتال الحج، چاپ بيروت، ج 8، ص 595.
[3]. موسوي خمينى، سيد روح الله، چهل حديث، انتشارات طه، چاپ سوم، ج1، ص288.
[4]. همان، ج1، ص296، (حديث نوزدهم).

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد