خانه » همه » مذهبی » آيا قانون کنترل جمعيت، مسلمانان به ويژه شيعيان را تهديد نمي­کند و نفوس آنان را در مقابل ديگران کاهش داده و آنان راضعيف نمي کند؟ چرا هيچ اقدامي در اين رابطه صورت نمي گيرد و حتي از سوي حوزه هم اين خطر بزرگ به مردم گوشزد نمي شود ؟

آيا قانون کنترل جمعيت، مسلمانان به ويژه شيعيان را تهديد نمي­کند و نفوس آنان را در مقابل ديگران کاهش داده و آنان راضعيف نمي کند؟ چرا هيچ اقدامي در اين رابطه صورت نمي گيرد و حتي از سوي حوزه هم اين خطر بزرگ به مردم گوشزد نمي شود ؟

پرداختن به مسئله کنترل جمعيت از جمله مسائلي است که نيازمند دقت نظر در ابعاد گوناگون اين موضوع بوده و ملاحظه جهات متعدد در اين قضيه مورد ابتلاي جوامع امروز ضروري مي نمايد.
برخوردهاي سلبي و ايجاد به صورت مطلق با اين مسئله و مطلق انگاري فرضيه هاي مربوط به آن قطعاً ما را در نتيجه گيري دچار گمراهي و عدم وصول به راه حل صحيح و منطقي خواهد نمود.
بد نيست ابتداء نظري به پيشينه اين مسئله در کشورمان بيندازيم. همان گونه که کم و بيش مي دانيم حکومت طاغوت بدون لحاظ مصالح با تقليدي کورکورانه از فرهنگ «اومانيستي» غرب و با پيروي از نسخه هاي پيچيده شده توسط نظريه پردازان غربي به تبليغ وسيع در خصوص کم کردن رشد جمعيت و داشتن فرزند کمتر دست زد ولي با توجه به مخالفت عامه مردم مسلمان ايران با حکومت و اين که نظام حاکم را ضد دين مي دانستند، تبليغات وسيع حکومتي موفقيت چنداني نداشت. با پيروزي انقلاب اسلامي و گذشت ساليان ابتدائي انقلاب و پشت سرگذاشتن تحولات و ناملايمات ابتدايي اين بحث مجدداً چهره نمود، از يک سو افرادي که غالباً متجدد و متأثر از فرهنگ غرب بودند، به صورت مطلق با رشد جمعيت مخالف بوده و بر طبل «فرزند کمتر زندگي بهتر» مي کوفتند که به گونه اي تبليغ مي نمودند که داشتن فرزند زياد هم مايه ننگ والدين باشد و هم موجب از ميان رفتن آسايش خانواده بدون توجه به محيط، توانايي، مديريت خانواده، و لوازم اجتماعي آن.
و از سوي ديگر گروهي با شعار حرمت دخالت در تدبير امور الهي و اين که خدا خود همه چيز عالم را در دست دارد و مي داند چه کند، دخالت ما در اين امور را غلط دانسته به قول معروف، «هر آن کس که دندان دهد نان دهد» را شعار خود قرار دادند.
با افزايش بدون برنامه جمعيت و عدم آمادگي مسئولين بواسطه درگير بودن دولت در مشکلات بزرگي چون جنگ و مشکلات اقتصادي و نيز برخي مسايل ديگر، سيل جمعيتي چون موجي خروشان بوجود آمد که موجب غافلگيري نظام در برابر خواست ها و نيازهاي اين موج جمعيت شد. که در هر مقطع مشکلات خاص خود را پديد مي آورد. مدرسه، دانشگاه، شغل و ازدواج و مسکن…. معضلات پيش آمده موجب شد دولت در زمان رياست جمهوري جناب آقاي هاشمي رفسنجاني سياست عملي و تشويقي و تبليغاتي کنترل جمعيت را پيش گيرد و تا حد زيادي بواسطه تبليغات گسترده و ضد فرهنگ نشان دادن تعداد اولاد موفق به کم کردن سرعت رشد جمعيت شد که مشکلات اقتصادي، گراني و نيز بالا رفتن سطح انتظارات رفاهي خانواده نيز به اين امر کمک فراوان نمود، و اينک اين روند ادامه دارد که موجب نگراني شده است اگر چه از ديدگاه طرفداران کم شدن جمعيت در صد رشد جمعيت موجود هم مطلوب نبوده و بايد کاسته شود.
شايسته است در خصوص اين موضوع هم مثل اکثر مسايل، نگاه نسبي و واقع بينانه اي حاکم شود، نه به صورت فعلي يعني رد يا تأييد مطلق، نبايد فرهنگ جامعه به سمتي برود که داشتن فرزند زياد اموري ناپسند و شرم آور فرض شود و مادران از بچه داري و تربيت اولاد اکراه داشته و آن را ننگ بدانند و پدران نيز از بيم مخارج زياد و عدم قدرت بر تأمين نيازهاي افسار گسيخته فرزند، داشتن بچه زياد را فاجعه بدانند، بلکه بايد با آموزش صحيح جامعه و رشد فکري افراد آن، همگان بدانند داشتن فرزند متناسب با توانايي افراد است، هر زوج با توجه به قدرت مالي، فکري و آموزشي خود مي دانند قدرت داشتن و تربيت نمودن چند فرزند را دارند. خانواده اي شايد تنها توانايي داشتن يک فرزند را دارند و خانواده اي قدرت بر تأمين کليه نيازهاي فرزندان متعدد را دارا هستند پس نمي توان به عنوان يک قانون حکم کرد که همه بايد يک فرزند داشته باشند يا چند فرزند، کما اين که مي بينيم خانواده هايي را که با داشتن 6 يا 7 فرزند همه آن ها را در عالي ترين سطوح تربيت کرده و کاملاً مفيد تحويل جامعه داده اند در حالي که خانواده اي ديگر علي رغم تمکن مالي بهتر و سطح تحصيلات بالاتر حتي در تربيت يک فرزند به صورت موفق عاجز بوده اند. پس اين مسئله امري نسبي بوده و ارزش گذاري کردن مطلق فرزند کم يا زياد داشتن امري خطاست. از طرف ديگر مناطق هم متفاوت اند. برخي شهرها و محيط ها قدرت بر تعداد اولاد را سلب مي نمايد در حالي که محيط ديگر اين امکان را فراهم مي سازد و علاوه بر اين شاخص هاي ديگري هم در تعيين شرايط براي يک خانواده نقش دارند. بنابر اين از آن چه به اختصار بيان شد نتيجه مي گيريم، سياست کنترل جمعيت به معني سعي در جلوگيري از ازدياد نسل سياستي غلط است، همان گونه که رها کردن اين امر و بدون تدبير و برنامه امري عقل پسند و مطلوب شرع نيست. اين که ما بدون پيش بيني هاي لازم موجب ايجاد موج هايي از جمعيت باشيم که مشکلات فراوان در جهت رشد و تعالي و تربيت افراد جامعه و در نتيجه رشد فراواني انحرافات و هدر رفتن استعدادهاي خداداد و نيز مشکلات اجتماعي، اقتصادي و سياسي خواهد داشت.
بنابر اين راه حل، کنترل جمعيت نمي باشد بلکه بايد مسئولين با برنامه ريزي صحيح زمينه رشد فرهنگي اقتصادي، اجتماعي را فراهم نمايد و هر کس به دلخواه خود و متناسب با وضعيت اجتماعي و توان اقتصادي و فرهنگي از داشتن اولاد صالح برخوردار گردند که اين امر موجب مي شود جامعه اي پويا و موفق با پشتوانه نيروي عظيم انساني متشکل از جوانان مسلمان و پر انرژي و عالم و فعال داشته باشيم که قدرتي مثال زدني در عرصه جهاني خواهد بود. همان گونه که در مسايل استراتژيک يکي از مؤلفه هاي قدرتمندي در جوامع بشري داشتن جمعيت قابل توجه است.
اما دغدغه اي که موجب نگارش اين خلاصه شد، يعني کاهش جمعيت مسلمانان به خصوص شيعيان  در ايرانِ شيعه، موجب اين تغيير ساختار جمعيتي شده است و يا بيم وقوع آن را کاملاً جدي نموده است که لازم است با همان سياست هاي تدبير و مديريت جمعيت در مقابل آن راه­کار مناسب اتخاذ کرد. اما در کل کشور با توجه به جمعيت ديگران و با رشد جمعيت موجود، نگراني مذکور چندان فرض جدي و واقعي به نظر نمي رسد ولي در عين حال تأکيد مي کنيم با مديريت جمعيت و فرهنگ سازي صحيح براي جامعه نسبت به داشتن فرزند زياد براي کساني که قدرت بر تربيت آنان را دارند و توزيع جمعيت در مناطق مستعد کشور که از انواع نعمات خدادادي برخوردار است واستفاده از تمام ظرفيت هاي موجود در کشور و ايجاد زمينه فعاليت هاي اقتصادي براي همين جمعيت نه تنها نياز به جلوگيري از رشد جمعيت نداريم بلکه خود عامل حرکت و رشد خواهد بود، حتي در بعضي شرايط بايد نگاه به امر تعدد اولاد، نگاهي ديني و بعنوان وظيفه افراد توانمند باشد و هر کس مي تواند لازم است براي اين کار کمر همت بسته و خدمت کند و نبايد گول شعار هاي به ظاهر را خورد. ولي آن چه از همه چيز لازم تر است پرهيز از افراط و تفريط است و وظيفه ماست تا با برخورد منطقي ضمن حفظ تعادل در موضع گيري در راه ترويج فرهنگ مديريت جمعيتي کوشش کنيم و مبلغين همراه با دولت مردان به اين سو حرکت کنند که جمعيتي متناسب همراه با رشدي قابل قبول داشته باشد تا موجب عزت و افتخار باشد. نه به گونه اي که قدرت جمعيتي کشور پس از چند سال آن قدر ضعيف شود که مثل برخي کشورهاي مثلاً پيشرفته در اروپا با بحران پيري جمعيت و رشد منفي جمعيت مواجه شده و مجبور به جايزه دادن در برابر بچه دار شدن خانواده ها باشيم. حتماً پرهيز از افراط و تفريط لازم و شرط عقل خواهد بود.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد