آن چه مسلّم است اين است كه قرآن كريم، كتاب هدايت مردم است « شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ …[1]»؛ همان گونه كه كتب الهي قبل از قرآن كريم، نيز كتاب هدايت بودهاند. « … وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الإنْجِيلَ مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ ….»[2] از اين روي، آن چه بايد از قرآن كريم، توقّع داشت، بيان هر چيزي است كه در هدايت انسان مؤثر است. چنان كه خود قرآن كريم، نيز وعده بيان آن را داده است: « … وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ ….»[3] در اين راه هيچ گونه كوتاهي نكرده است: « … مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ …) .»[4] امّا انتظار بيان تمام علوم در قرآن كريم، هر چند هيچ ربطي با هدايت نداشته باشد انتظار بيهودهاي است و تلاش برخي مانند طنطاوي ـ از مفسّران مصري اهل سنّت ـ براي استفاده از ظاهر آيات در توجيه مسائل علمي و تطبيق آيات بر آن ها، نادرست است؛ زيرا قرآن كريم، كتاب فيزيك، گياهشناسي و … نيست بلكه كتاب انسانسازي است.[5] و « لازم نيست در يك مسأله ي علمي به طور حتمً نظريه داده باشد. زيرا وظيفه و رسالت قرآن كريم، حلّ مسائل علمي نيست. البتّه آن چه فرموده باشد، حقّ است، اگر اشارهاي به نكتهاي علمي داشته باشد و به راستي لفظ قرآن كريم، به آن دلالت كند حقّ است و جاي هيچ حرفي نيست، اگرچه هزاران دانشمند برخلاف آن نظر بدهند.»[6] ولي با توجّه به اين كه قرآن كريم، داراي بطون و لايه ها است، بعيد نيست كه تمام علوم در قرآن كريم، به صورت رمز واشاره كه فهم كامل آن فقط مخصوص پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ است بيان شده باشد. چنان كه در روايتي ميخوانيم امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: « من آن چه در آسمان ها و زمين و آن چه در بهشت و جهنم است و آن چه در گذشته واقع شده و آن چه در آينده واقع ميشود (همه) را ميدانم.» آنگاه مدّتي مكث كرد و ديد اين سخن بر شنوندگان گران آمد، لذا فرمود: « من اين مطالب را از كتاب خداي عزّوجلّ ميدانم.»[7] نكتهاي كه نبايد از نظر دور داشت اين است كه مباحث علمي مصطلح كه مربوط به طبيعت و علوم تجربي است به صورت فرعي و جنبي و خيلي مختصر، در قرآن كريم، مطرح شده استف نه به صورت مستقل و مفصل، به همين جهت كمتر ميتوان نظر قطعي، در اين مورد به قرآن كريم، نسبت داد.[8]روانشناسي رنگ ها نيز از همين قبيل است و قرآن كريم، به صورت مستقل و تفصيلي به آن نپرداخته است و به همين جهت هم در تفاسير نيز بحث مورد توجّهي در اين مورد صورت نگرفته است و تنها اشارهاي مختصر به اين موضوع در بعضي از آن ها شده است و حتّي در كتابي كه تحت عنوان «روانشناسي در قرآن» تأليف شده بحثي در اين مورد نشده است.[9] ولي اين به اين معنا نيست كه در قرآن كريم، هيچ اشارهاي به اين موضوع نشده باشد يا محققان آن را از قرآن كريم، استفاده نكرده باشند.
واژه « لون» در قرآن: اين واژه كه به معناي رنگ است، دو بار به صورت مفرد در مورد گاو بنياسرائيل و هفت مرتبه نيز به صورت جمع، آمده است كه اشاره به رنگ هاي جمادات، نباتات، حيوانات و انسانها دارند.[10] تنوع رنگ ها در فرهنگ قرآن، از نشانههاي قدرت و آگاهي و… خداست: « وَ ما ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لآيَةً … »[11] و به عبارت ديگر، طرح اين موضوع در قرآن كريمّ با منظور هدايت مردم به سوي خداست و اشاره به روانشناسي رنگها در بعض آيات يك بحث فرعي است نه اصلي.
تأثير رنگ ها در روان انسان:
قبل از پرداختن به رنگهايي كه در قرآن كريم، آمده است، تذكر اين نكته لازم است و آن اين که: رنگها نقش فعالي در روان انسان دارند و در آن تأثير ميگذارند. به همين جهت انسانها براي رنگ اهميّت زيادي قائل هستند. به عنوان مثال كمتر كسي است كه رنگ لباس، خوراك و… برايش مهمّ نباشد. به همين جهت كم نيستند انسانهايي كه براي تهيه ي لباس و حتّي وسايل ديگر زندگي خود، مانند پرده، اتومبيل، كتاب و… مدّتها ميگردند و به فروشگاههاي زيادي سر ميزنند تا بلكه بتوانند آن را به رنگ دلخواه خود بيابند. و رنگ آميزي محيط زندگي مانند خانهها و… مطابق سليقه صاحبان آن ها نيز مؤيّد همين مطلب ميباشد. و در قرآن كريم نيز، به اختلاف سليقهها در مورد رنگها توجّه شده است. به عنوان مثال در مورد رنگهاي مختلف عسل ميفرمايد: « … يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[12]؛ از درون شكم آن ها (زنبور عسل) نوشيدني خاصي به رنگهاي مختلف خارج ميشود، شفاي مردم است؛ در اين امر نشانه روشني است براي جمعيّتي كه اهل فكرند.» به گفته بعضي از مفسّران « اين تنوع رنگ ها علاوه بر اين كه گوياي تنوّع عسل است، تنوّعي براي ذوقها و سليقهها نيز محسوب ميشود زيرا امروز ثابت شده است كه رنگ غذا در تحريك اشتهاي انسان بسيار مؤثّر است.»[13]
رنگها در قرآن كريم:
علاوه بر واژه «لون» در آياتي از قرآن كريم، با رنگ هاي زرد، سبز، سفيد، سياه، قرمز و كبود (ازرق) تصريح شده است.
رنگ زرد: خداي تبارک و تعالي در رنگ گاو بنياسرائيل ميفرمايد: « … إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ[14]؛ گاوي باشد زرد يك دست، كه بينندگان را شاد و مسرور سازد.»
در اين آيه، رنگ زرد گاو مايه سرور بينندگان معرفي شده است و اين مرتبط با روانشناسي رنگ زرد است كه دانشمندان نيز آن را فهميدهاند. شهيد پاكنژاد در اين مورد مينويسد: « زرد گرم كننده است، رنگ، خوش خويي و خوشالي است، و برخي حالات عصبي را آرام ميكند»[15] دكتر اردوباري در اين مورد گويد: « رنگ زرد رنگ زنده و فعّال و مفرّح است و در بيشه ايجاد جد و سرور ميكند؛ به طوري كه در قرآن كريم، به اثر سرور بخش آن در انسان اشاره شده است؛ « إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ .»[16]رنگ سبز: شهيد پاكنژاد مينويسد: « سبز آرامش و استراحت، و رنگ طبيعت است، سرد ميباشد و مرطوب و استراحت قطعي براي آدمي به وجود ميآورد و در درمان بيماريهاي رواني مانند هيستري و خستگي اعصاب اثر مينمايد.»[17]و در قرآنكريم، نيز با توجّه به همين اثر رواني رنگ سبز، از سبزي زمين[18]، درختان[19]، گياهان[20]، و خوشهها[21] ياد شده و در آيهاي ديگر به صراحت سرسبزي باغ و بستان را مايه زيبايي و بهجت (سرور و شادي) دانسته شده است: « … وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ …[22] ؛ و براي شما از آسمان آبي فرستاد كه با آن باغهايي زيبا و سرور انگيز رويانيديم.» و نيز ممكن است به همين جهت نعمت هاي بهشتي مانند لباس حرير بهشتيان[23]، تخت هاي بهشتيان[24]، و باغهاي بهشتي[25] سبز معرفي شده است. يعني رنگ سبز، نعمتهاي بهشتي و باعث ايجاد سرور بيشتر بر اهل بهشت ميگردد.
رنگ سفيد: اين رنگ علامت پاكي است[26] و سپيدي و درخشندگي چهره ي مؤمنان در قيامت[27] و سفيدي رنگ شراب بهشتي[28] و سفيدي همسران بهشتي[29] كه در قرآن كريم، آمده است گوياي پاكي آن ها است كه خداوند تبارك و تعالي جهت ترغيب مؤمنان به بهشت اين رنگ را وصف موارد مذكور كه از نعمت هاي بهشتي هستند قرار داده است.
رنگ سياه: شهيد دكتر پاكنژاد در موارد اثر رواني اين رنگ گويد: «آن چه مسلّم است اين است كه رنگ سياه حالت حزن و افسردگي در انسان ايجاد ميكند و با شادي و انبساط خاطر تناسب درستي ندارد. از همين روست كه در عزاداريها از اين رنگ استفاده ميكنند.»[30] رنگ چهره ي جهنّميان نيز در آيات متعدّدي متّصف به سياهي شده است. مانند اين كه ميفرمايد: « يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ [31] ؛ روز قيامت كساني را كه بر خدا دروغ بستند ميبيني كه صورتهايشان سياه است.» و سياهي رنگ چهره ي جهنّميان، بيارتباط با اثر اين رنگ نيست و مايه عذاب بيشتر آنان ميگردد. و شايد خداوند تبارک و تعالي نيز با توجّه به اثر رواني اين رنگ، چهره ي جهنّميان را سياه معرّفي كرده تا در جهنبم گريزي مردم، اثر بيشتري داشته باشد.
رنگ ازرق (كبود): اين رنگ در مورد رنگ بدن مجرمان در هنگام دميده شدن صور و محشور شدن انسانها به كار رفته است؛ « يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الُْمجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً ؛ همان روي كه در صور دميده ميشود و مجرمان را با بدنهاي كبود، در آن روز جمع ميكنيم.» واژه ي «زرق» جمع «ازرق» ً به معناي كبودي چشم ميآيد. ولي گاه به كسي كه اندامش بر اثر شدت درد و رنج، تيره و كبود شده نيز اطلاق ميگردد؛ چه اين كه بدن به هنگام تحمّل درد و رنج، نحيف و ضعيف شده، طراوت و رطوبت خود را از دست ميدهد و كبود به نظر ميرسد.»[32] و شايد بتوان گفت: از اين آيه حزنآور بودن رنگ كبود استفاده ميگردد.
آن چه به عنوان نتيجه قابل بيان است، اين است که:
در بعض آيات قرآن كريم، اشاراتي به روانشناسي رنگ ها به خصوص رنگ هاي زرد، سبز، سفيد، سياه و كبود شده است.
معرفي منابع جهت مطالعه ي بيشتر:
1. اوّلين دانشگاه و آخرين پيامبر، دكتر پاكنژاد، انتشارات بنياد فرهنگي شهيد پاكنژاد، ج5، ص157.
2. تفسير نمونه، حضرت آيت الله مكارم شيرازي، ج13، ص297.
3. قرآن و روانشناسي، محمد عثمان نجاشي، ترجمه عباس عرب.
پي نوشت ها:
[1] . بقره: 2/ 185.
[2] . آلعمران: 3/3- 4.
[3] . نحل: 16/ 89.
[4] . انعام: 6/ 38.
[5] . ر.ك: مصباح يزدي، محمّدتقي، معارف قرآن، قم: مؤسسه ي در راه حق، دوّم، 1368، ص226.
[6] . همان، ص229.
[7] . كليني، محمّدبن يعقوب، اصول كافي، ترجمه سيد جواد مصطفوي، ج1، تهران: علميه اسلاميه، بيتا، ص388ـ389.
[8] . ر.ك: معارف قرآن، همان، ص228.
[9] . ر.ك: نجاتي، محمّد عثمان، قرآن و روانشناسي، ترجمه عباس عرب، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، سوّم، 1372.
[10] . ر.ك: عبدالباقي، محمّد فؤاد، معجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم، تهران: انتشارات اسلامي، دوّم، 1374، ص770.
[11] . نحل: 16/ 13 و ر.ك: روم: 30/ 22؛ نحل: 16/ 69.
[12] . نحل: 16/ 69.
[13] . مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، ج11، تهران: دارالكتب الاسلاميه، پنجم، 1364،ص302.
[14] . بقره: 2/ 69.
[15] . پاك نژاد، سيّدرضا، اوّلين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج5، يزد: بنياد فرهنگي شهيد دكتر پاكنژاد، اوّل، 1363، ص157.
[16] . فصلنام بينات، شماره 27، پاييز 79، ص93.
[17] . اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، همان، ص 162.
[18] . «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً؛ آيا نديدي خداوند از آسمان آبي فرستاد و زمين (بر اثر آن) سرسبز و خرم ميگردد؟» حج/63.
[19] . «الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً…؛ همان كسي كه براي شما از درخت سبز آتش آفريد» ياسين/ 80.
6. «وَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً…؛ او كسي است كه از آسمان آبي نازل كرد، و به وسيله آن گياهان گوناگون رويانديم و از آن ساقهها و شاخههاي سبز خارج ساختيم» انعام/ 31.
[21] . «وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ؛ و هفت خوشه سبز» يوسف/ 43و46.
[22] . نمل: 27/ 61.
[23] . ر.ك: انسان: 76/ 21 و كهف: 18/31.
[24] . ر.ك: الرحمن: 55/ 76.
[25] . ر.ك: نبأ: 78/ 32 و الرحمن: 55/ 64.
[26] . بينات، همان، ص98.
[27] . ر.ك: آلعمران: 3/ 106و107.
[28] . ر.ك: صافات: 37/ 45و46.
[29] . ر.ك: صافات: 37/ 48و49.
[30] . بينات، همان، ص101.
[31] . زمر: 39/ 60 و ر.ك: آلعمران: 3/ 106، ملك: 67/ 27، عبس: 80/40ـ41.
[32] . مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه،ج13،تهران: دارالكتب الاسلاميه، سوّم، 1364، ، ص297،298.