خانه » همه » مذهبی » آيا قرآن كريم به زندگي زاهدانه داشتن سفارش كرده است؟

آيا قرآن كريم به زندگي زاهدانه داشتن سفارش كرده است؟

زهد در لغت به معناي چيز كم و نيز بي رغبتي نسبت به چيزي و يا روي گرداني از آن است.[1] اين واژه تنها يكبار در قرآن بكار رفته است و آن در داستان فروختن يوسف است كه فروشندگان نسبت به فروش او بي رغبت بودند: «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنِ  بخَْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كَانُواْ فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِين»[2] كه در اين آيه زهد به همان معناي لغوي خود بكار رفته است و نه معنايي كه اصطلاحا مورد نظر ماست. در اصطلاح از واژه زهد تعارف متعددي شده است. ما در اينجا تعريف ملاصدرا را از زهد ارائه مي كنيم كه به آنچه قرآن ارائه كرده نزديك تر است. «زهد عبارتست از قطع نمودن علاقه نفس به دنيا؛ نه جدا كردن دنيا و يا جداشدن از آن با مرگ و مانند آن، درحاليكه علاقه به آن در دل باقيست.» و نيز ابن قيّم مي گويد: «زهد آسودگي قلب از دنياست و نه خالي بودن دست از دنيا»[3] آيات بسياري در قرآن هست كه انسان را به زندگي زاهدانه داشتن رهنمون مي شود، گرچه از واژه زهد براي رساندن اين معنا استفاده نكرده اند. برخلاف نگاه عموم كه زاهد را انسان ژنده پوش و كوه نشين و دل از لذايذ دنيا بركنده مي دانند، زاهد كسي است كه دل به جهان و لذايذ آن نبندد و لو اين كه ثروت بي شمار و مكنت زيادي در اختيار داشته باشد و در مقابل دنياپرست كسي است كه به آنچه در دست دارد دل ببندد و لو جامه كهنه و دلق بي ارزش باشد؛ آن كسي كه از دست دادن خرقه پوسيده باعث تاسف او مي شود و يا موجودي اش-هرچند ناچيز باشد- او را مغرور مي كند، صددرصد دنياپرست است ؛ولي آن فرد خداپرست كه از دست دادن ميليون ها ثروت، هيجان و اضطرابي در روح او بوجود نمي آورد و استقبال دنيا، باعث طغيان او نمي شود، صددرصد يك فرد زاهد است.
بر طبق اين تعريف از زهد امام باقر عليه السلام مي فرمايد: «انّ الزهد كله في آيه من كتاب الله «لِّكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ‏ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئكُم» يعني تمام زهد در اين آيه از قرآن كريم بيان شده است.
امير مومنان علي عليه السلام نيز در روايتي مشابه مي فرمايد:
«الزهد كلمه بين كلمتين من القرآن قال الله سبحانه «لِّكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ‏ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئكُمْ» و من لم يأس علي الماضي و لم يفرح بالآتي فقد اخذ الزهد بطرفيه» زهد كلمه اي است بين دو كلمه قرآن «لِّكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ‏ مَا فَاتَكُمْ» و «لَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئكُمْ»پس هركه از آنچه گذشته نااميد نشود و به آنچه مي آيد شادمان نگردد پس زاهد گشته است.
بنابراين آيات 22 و 23 سوره حديد را مي توان به عنوان نمونه اي از آياتي كه زندگي زاهدانه را به انسان معرفي مي كند، مطالعه كرد:
«مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فىِ أَنفُسِكُمْ إِلَّا فىِ كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَْأَهَا  إِنَّ ذَالِكَ عَلىَ اللَّهِ يَسِيرٌ (22) لِّكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ‏ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئكُمْ  وَ اللَّهُ لَا يحُِبُّ كلُ‏َّ مخُْتَالٍ فَخُور»
هيچ مصيبتى (ناخواسته) در زمين و نه در وجود شما روى نمى ‏دهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است و اين امر براى خدا آسان است! (22) اين بخاطر آن است كه براى آنچه از دست داده ‏ايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد و خداوند هيچ متكبّر فخرفروشى را دوست ندارد!(23)
در واقع در اين آيات آدمي از آرزو كردن دنيا و رضايت به داشتن آن و نيز غمناكي براي از دست دادن آن برحذر داشته شده است. بدين ترتيب انسان در مي يابد كه زهد نه به معناي نبود دنيا، بلكه به معناي عدم وابستگي به دنيا و امور مادي است. اينكه چگونه انسان مي تواند به اين مرحله برسد كه با دستيابي به دنيا شادمان و با زوال آن غمناك نگردد؛ در آيه اول بيان شده است و آن اين است كه اگر انسان يقين كند كه مصيبت ها مقدّر و حتمي بوده و نعمت ها تا وقت معين وديعه و امانتي در دست اوست، هرگاه اين نعمت ها فوت شود، محزون نمي گردد و آنگاه كه به دست آيد شاد نمي شود.
بنابراين زهدي كه قرآن به آن تشويق مي كند اين نيست كه انسان دست از دنيا بشويد و در رديف تاركان دنيا قرار گيرد، بلكه به اين معناست كه دل به دنيا نبندد و آن را نهايت آرزوي خود قرار ندهد، تا به هنگام دستيابي به دنيا شاد و مغرور نگردد و هنگام رويگرداني دنيا از او غمناك و افسرده نشود. چرا كه تمامي اين امور قبل از آنكه واقع شود در كتابي ثبت شده و در واقع مقدر گشته است. درواقع انسان مومن كه دنيا را سراي جاويدان خود قرار نداده و مرگ براي او دروازه ابديت به حساب مي آيد، اقبال و ادبار امري موقتي نه باعث غرور او و نه باعث شادماني او مي شود. چنين انساني در جستجوي شادي و فرح واقعي است و شادي هاي زودگذر دنيوي او را فريب نداده و قانع نمي سازد.[4] پي نوشت:
[1] . المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهانى، حسين بن محمد، بيروت، دارالعلم الدار الشامية، 1412ق،ص384
[2] . و (سرانجام،) او را به بهاى كمى- چند درهم- فروختند و نسبت به (فروختن) او، بى رغبت بودند (چرا كه مى‏ترسيدند رازشان فاش شود). يوسف،20
[3] . بازشناسي زهد در قرآن كريم، علي اقدامي، پژوهش نامه اخلاق، زمستان 1389،ش10، ص124-121
[4] . قرآن و معارف عقلي، آيه الله جعفر سبحاني، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1379،ص154-158؛ بازشناسي زهد در قرآن كريم، ص134-136

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد