طلسمات

خانه » همه » مذهبی » آيا كتاب علل الشرايع صدوق تماماً مستند و قابل اعتبار است يا خير؟

آيا كتاب علل الشرايع صدوق تماماً مستند و قابل اعتبار است يا خير؟

درباره سؤال فوق بايد گفت: شخصيت علمي و ديني نويسنده ، يكي از مهمترين معيارهاي اعتبار سنجي كتاب هاي حديثي مي باشد از اين رو سزاوار است كه در آغاز به بررسي  شخصيت صدوق به پردازيم تا  بتوان دربارة کتاب علل الشرايع سخني گفت.
الف. دعاي امام يازدهم ـ عليه السّلام ـ
امام حسن عسگري ـ عليه السّلام ـ به پدرش علي بن بابويه نامه‌اي نوشت و در آن بعد از حمد و ثناي الهي فرمود: «امّا بعد اوصيك يا شيخي و معتمدي و فقيهي ـ ابا الحسن علي بن الحسيني القمي ـ وفقك الله لمرضاته جعلك من صلبك اولاداً صالحين برحمته، بتقوي الله و اقامة الصلاة و اتياء الزكاة، فانّه لا تقبل الصلاة من مانعي الزكاة…[1]؛ به نام خداوند بخشاينده مهربان… اينك اي دانشمند دين شناس و آگاه و مورد اعتماد ما، اي ابو الحسن علي بن حسين قمي كه خداي تعالي در جلب خشنودي‌اش موفقت بدارد و به لطف و كرم خود ازنسل تو فرزنداني درستكار پديد‌ آرد، ترا به پرهيزكاري و نماز گذاردن و پرداخت زكات سفارش مي‌كنم، چه نماز از كسي كه زكات نپردازد، هرگز پذيرفته نشود…».
در اين نامه مي‌بينيم امام عسكري ـ عليه السّلام ـ ، از او (پدرش) با اوصافي چون شيخ و معتمد و فقيه نام مي‌برد و در حق او دعا مي‌كند كه در كسب رضايت پروردگار توفيق مي‌يابد و از نسل وي فرزنداني شايسته پديد آيند.
ب. تحفة مهدي (عج)
چند سال از ازدواج علي ابن بابويه و دختر عمويش مي‌گذشت و سالهاي عمرش به پنجاه رسيده بود، ولي هنوز فرزند نداشت، هميشه آرزو مي‌كرد كه خداوند، فرزندي به او عنايت كند تا جهان اسلام و تشيع به وجودش سرافراز شود، فقيه قم، در اولين سال نيابت حسين بن روح (305 هـ .ق) عازم بغداد شد و به حضور نايب سوم شرفياب گشت. او با تقديم نامه‌اي، از نايب حضرت مهدي (عج) خواست تا حاجت وي را با حضرت حجت(عج) در ميان گذارد و از آن حضرت بخواهد براي رفع مشكل وي دعا كند و چاره‌اي بينديشد. وقتي خواستة علي ابن بابويه به ساحت مقدس ولي عصر (عج) عرضه شد، بي‌درنگ چنين جواب آمد: «از اين زن، صاحب فرزندي نخواهي شد، ولي در آيندة نزديكي با بيوه‌اي ديلمي ازدواج مي‌كني، دو پسر فقيه و دانشمند خواهي يافت.[2] و در روايتي ديگر چنين آمده است: حضرت در حق وي دعا كرد و فرمود: در آيندة نزديك خداوند به او فرزند مبارك عطا مي‌كند كه او و فرزندانش سرچشمة هميشه جوشان خير و بركت خواهند شد»[3]اندكي بعد دعاي حضرت به اجابت رسيد و سرانجام در سال 306 هجري انتظار ابن بابويه پايان پذيرفت و تولد فرزندي مبارك، خانة دلش را روشن ساخت، پدرش او را محمد ناميد.
محمد دوران نوزادي را در دامان پاك مادرش، پشت سر گذاشت. او در خانة علم و انديشه رشد كرد و ساختار روحي و نهاد جسماني‌اش با فقه و حديث در آميخت. رفتار و كردار پدر پارسا و مادر با ايمان در شكل گيري شخصيت وي مؤثر افتاد و او را نوجواني پاك نهاد، دانش دوست و حقيقت جو ساخت. [4]ج. تحصيلات
آن ايام حدود هزار و دويست فقيه و محدث در قم به سر مي‌بردند و علي بن بابويه (پدر محمد) استاد و سرور آنها به شمار مي‌آمد. در محفل پرفيض او مباحث فقهي و علمي حل و فصل مي‌شد و دانشمندان به نظرهاي فقهي وي به ديدة احترام مي‌نگريستند، اين موقعيت ممتاز به طور شگفت انگيزي، زمينه رشد تحصيلي محمد را فراهم آورد. او در كودكي، فراگيري دانش ديني را نخست در محضر پدر آغاز كرد، با تلاشي پيگير، در اين مسير گام برداشت، هر چند او اغلب علوم و فنون را از پدر مي‌آموخت، ولي هرگز در درك محضر ساير بزرگان كوتاهي نمي‌كرد و مشتاقانه در مجالس درس آنان حاضر مي‌شد. محمد با اشتياق دانش مي‌آموخت و در دريافت و حفظ احاديث ائمه، ذوق و استعداد سرشاري از خود نشان مي‌داد به گونه‌اي كه همه را به شگفتي وامي‌داشت. فقها و محدثان بزرگ شهر قم، در جلسات و مناظرات علمي، نبوغ سرشار و ابتكارات اعجاز برانگيز اين محصل جوان را در نقل و حفظ احاديث ائمه ـ عليهم السّلام ـ مي‌ديدند و مي‌ستودند. آنها گاه تلويحاً و گاه با صراحت به خارق العاده بودن وي اعتراف كرده و مي‌گفتند: بي ترديد كسي كه به عنايت و دعاي حضرت قائم(عج) تولد يافته باشد، سرنوشتي جز اين ندارد.
محمد تا بيست و سه سالگي در كنار پدر فقيه خود به تحصيل ادامه داد. به همة جزئيات و ظرفيت‌هاي علم حديث آشنا شد و به عنوان يك استاد و كارشناس ماهر و مجتهد متبحر در اين رشته شهرت يافت.[5]د. نظر بعضي از اعلام دين دربارة صدوق
1. علامه محمد باقر مجلسي اول: از موارد بسيار استفاده مي شود که كه ابن بابويه حديث غير صحيح را در هيچ كتابي از كتاب‌هاي خود نقل نكرده است، چنان كه در كتاب عيون اخبار الرضا حديثي نقل مي‌كند در جمع بين اخبار، بعد از آن گويد: در سند اين حديث محمد بن عبدالله مسمعي هست، و شيخ ما محمد بن الحسن بن الوليد به او بي‌اعتقاد بود و من در اين كتاب از اين جهت اين حديث را نقل كردم كه آن را در كتاب الرّحمه، سعد بن عبدالله، بر شيخ خواندم شيخ تقرير نمودند، به واسطه آن كه آن كتاب به سندهاي ديگر به شيخ رسيده بود، ‌بنابراين من آن را نقل نمودم، اگر نه، هر چه شيخ ما به آن اعتقاد ندارد من آن را ذكر نمي‌كنم. در جاي ديگر گويد «ابن الوليد ثقه و عظيم الشأن بود به مرتبه‌اي كه صدوق با نهايت فضيلت دست از تقليد او برنداشته است.»[6]2. ابن ادريس در سرائر مي‌گويد: «وي مورد اعتماد و جليل القدر بود به اخبار اهل بيت آگاهي كامل داشت و درستي و نادرستي آثار را مي‌دانست و به صدق و كذب شخصيت‌هاي رجالي عالم بود».[7]3. نجاشي در كتاب رجالش مي‌گويد: «شيخ ساكن ري، بزرگ و فقه ما به شمار مي‌آيد. او شخصيت برجسته شيعه در خطة خراسان است وقتي در سال 355 هـ .ق‌ به بغداد آمد، با اين كه سن كمتري (كم سن و سال = جوان) داشت، بزرگان طايفه از او حديث استماع مي‌كردند».[8]4. شيخ عبدالله مامقاني، رجال شناس مشهور (1351 ق)
ترديد در وثاقت،‌ عدالت و منزلت شيخ صدوق، مانند شك در نورافشاني خورشيد است.[9] شيخ صدوق، محدث، استاد الفقهاء، جامع تمام علوم كه قبل از تولد مشمول دعاي امام يازدهم امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ مي‌گردد و با دعاي امام زمان(عج) پا در عرصة حيات مي‌گذارد و در نزد استاد الاساتيد يعني پدرش تحصيل علوم اهل بيت مي نمايد و اعلام دين پس از مطالعه و بررسي حدود سيصد تا از كتبش به عدالت، وثاقت وي شهادت مي‌دهند، و چند قرن بعد از مرگش در زمان فتحعلي شاه قاجار جسدش را تر و تازه مي‌يابند، ‌احاديثي را ذكر مي‌كند از حيث متن و سند صحيح و قابل عمل مي‌باشند.
با عنايت به  شخصيت علمي و ديني شيخ صروق ، گوييم : علل الشرايع، اثر نفيسي است – همانند ساير آثار شيخ صدوق –  كه از نوآوري سرشاري برخوردار مي باشد .
علل الشرايع دو بخش دارد، كه در يك مجلد تدوين شده است، شيخ اين كتاب را به حدود 650 باب تقسيم كرده است  و در هر باب، فلسفة احكام و دلايل يك موضوع فقهي يا يكي از معارف مهم اسلامي را از زبان مبارك ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ مورد بررسي قرار داده است. براي مثال، دربارة‌ علت وجود امامت و رهبري، 321 حديث از امامان ـ عليهم السّلام ـ نقل كرده است.
تمام تلاش نويسنده اين بوده است كه احاديث مستند را ذكر نمايد، هر چند اندكي از روايات ضعيف در آن كتاب ديده مي‌شود.  بررسي تمام مستندات علل الشرايع نيازمند كاوشي است به اندازه  نوشتن يك جلد كتاب وما در اين نوشتار به همين مقدار بسنده مي كنيم .

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حديث صداقت، تأليف عبدالرحيم اباذري، ناشر: قم، دار الحديث، 1379.
2. شيخ صدوق پاسدار حريم ولايت، عبدالعلي محمدي شاهرودي، كيميا، 1380.
3. فقيه ري، سيد حسن موسوي خراساني، ترجمه و تعليق دكتر عليرضا ميرزا محمد، موسسه اطلاعات، 1377.
4. علل الشرايع، شيخ صدوق، ناشر مؤسسه دار الحجه الثقافه، چاپخانه مهر، رمضان 1416 هـ .ق.

پي نوشت ها:
[1] . صدوق، كتاب علل الشرايع، موسسه دار الحجه للثقافه، چاپخانه مهر، 1416 هـ .ق، ص5.
[2] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، موسسه التاريخ العربي،‌ دار احياء التراث العربي، چاپ سوم، 1405 ق، ج51، ص324.
[3] . همان، ج51، ص335.
[4] . اباذري، عبدالرحيم، حديث صداقت، قم، دار الحديث، 1379، ص21.
[5] . همان، ص24.
[6] . محمدي شاهرودي، عبدالعلي، شيخ صدوق پاسدار حريم ولايت، كيميا، 1380، ص75.
[7] . صدوق، كتاب علل الشرايع، ص5.
[8] . همان.
[9] . حديث صداقت، ص193.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد