براي اينکه روشن بشود چه امري بدعت است و يا اينکه چه امري بدعت نيست، لازم است توضيح کوتاهي پيرامون، مسأله سنّت و بدعت بدهيم:
سنّت در لغت به معناي راه و روش است.[1] و در اصطلاح، سنت عبارت است از روش پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ که مشتمل برگفتار و رفتار و تقرير (آن حضرت) مي باشد.[2] و سنت به اين معنا، در اصطلاح علماي اصول يکي از منابع احکام و شرع مقدّس است. و به اعتقاد شيعه دومين منبع احکام و دستورات اسلام، سنّت نبوي است، چنانکه قرآن مي فرمايد: «مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاکينِ وَابْنِ السَّبِيلِ کيْ لَا يَکونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاء مِنکمْ وَمَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ».[3] و آنچه را رسول (خدا) براي شما آورده (و در قالب گفتار، رفتار و تقرير بيان نموده) فرا گيريد (و عمل نمائيد) و آنچه را که از آن نهي نموده است خودداري نمائيد.
بدعت در لغت به معناي نوآوري است و معمولا به کار بي سابقه گفته مي شود که بيانگر نوعي حسن و کمال در فاعل باشد. بديع به معناي کار يا چيزي نو و بي سابقه است.
اين واژه هر گاه در مورد خداوند به کار رود « به معناي اين است که خداوند جهان را ـ بدون استفاده از ابزار و بدون ماده پيشين، و بدون اينکه ازکسي الگو برداري کرده باشد، آفريده است».[4]امّا بدعت در اصطلاح همان گونه که در روايات نيز آمده است، غالبا در مقابل شريعت و سنّت به کار رفته است و مقصود از آن انجام کاري است که بر خلاف شريعت اسلام و سنّت نبوي است. امام علي ـ عليه السلام ـ فرموده است: «انّما الناس رجلان متبع شرعة و مبتدع بدعة».[5] افراد دو گونه اند، يا پيرو شريعت اند، يا بدعت گذار در دين (يا اهل شريعت اند يا اهل بدعت) و در جاي ديگر درباره نبوّت و رسالت رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرموده است: «اَظهر به الشرايع المجهولة، و اَقمع به البِدَع المدخولة».[6]خداوند به واسطه پيامبران (صلي الله عليه و آله)شريعت هايي که فراموش شده بود و مردم ازآنها آگاهي نداشتند، را آشکار ساخت، و بدعت هايي را که اهل بدعت در اديان پيشن وارد کرده بودند را ريشه کن ساخت. و در جايي ديگر فرموده است: «ما احدثت بدعة إلاّ ترک بها سنة؛ بدعتي حادث نشد مگر اينکه به سبب آن سنتّي ترک گرديد».[7]بنابراين، سنّت به معناي اصطلاحي که عبارت است از: قول، فعل و تقرير پيامبر، با بدعت بر اساس آنچه که توضيح داده شد، قابل اجتماع نيست. و لذا گفته اند: «البدعة، الحدث في الدّين و ما ليس له اصل في کتاب و لا سنة» و يا: «البدعة زيادة في الدين، او نقصان منه من اسناد الي الدين».[8] بدعت، پديده جديد در دين است که اصل و ريشه در کتاب و سنّت ندارد و يا کاستن از دين است به نام دين. پس سنت از منابع اصلي دين مي باشد و بعد از قرآن برترين جايگاه را در ميان منابع ديني دارد. از اين رو شيعه معتقد است بهترين راه براي دست يابي به سنّت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ همان راهي است که خود آن حضرت معرّفي فرموده است: «ايها الناس انّي قد تارک فيکم ما ان اخذتم به لن تضلّوا، کتاب الله و عترتي اهل بيتي».[9] اي مردم من در ميان شما قرآن و عترت، اهل بيتم را مي گذارم، ماداميکه به آن چنگ بزنيد هرگز گمراه نمي شويد.
بر اساس اين روايات که بين شيعه و سني معروف مي باشد و نيز روايات متعدد ديگر، امامان اهل بيت و پيشوايان شيعه اماميه، عدل و همتاي قرآن مي باشند، و هم چنين بر اساس روايات متعدد، تعداد امامان و جانشينان بعد از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ توسط آن حضرت تعيين و معرّفي گرديده است: بخاري به اسناد خود از جابر بن سمرة از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل مي کند که فرمود: «دوازده امير و حکمران خواهند آمد». (سپس کلامي فرمود که من نشنيدم، ليکن پدرم گفت که ايشان فرمودند) «همگي از قريش خواهند بود».[10]قندوزي از جابر بن عبدالله انصاري از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل مي کند که فرمود: «اي جابر اوصياء من و رهبران امت اسلامي، پس از من، نخستين فردشان علي است، پس از او حسن، و سپس حسين، و علي بن الحسين، و محمد بن علي، و جعفر بن محمد، و موسي بن جعفر، و علي بن موسي، و محمد بن علي، و علي بن محمد، و الحسن بن علي، و محمد المهدي بن الحسن، مانند ستاره درخشنده در ميان آنان است».[11] در ذيل اين روايت دارد که خداوند به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: «اي محمد اينان حجت هاي من بر بندگانم هستند و آنان اوصيا و جانشينان تو مي باشند».
بنابراين بر اساس سنّت مسلّم رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، ائمه دوازده گانه شيعه اماميه رهبران و پرچمداران واقعي اسلام، بعد از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي باشند، و در حقيقت شيعه اماميه استمرار آئين ناب محمدي و عصاره همه اديان آسماني است و اطلاق يک مذهب بر آن در کنار سائر مذاهب، يقينا مسامحه آشکار است زيرا شيعه اماميه و مکتب اثنا عشري، مظهر اسلام ناب است نه يک مذهب در قبال بقيه مذاهب.
از آنچه توضيح داده شد روشن گرديد که شيعه اماميه تنها مکتبي است که برگرفته شده از سنت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است و سائر مذاهب اعم از شيعه و سني، مانند: زيدية، اسماعيلة، فطحبه، ناوسية، واقفيه، و بقيه فرق که منتسب به شيعه اند و يا مذاهب چهارگانه اهل سنت، هيچکدام در سنت نبوي جايگاهي ندارند و هيچ گونه مشخصه و تعريفي از ناحيه پيامبر اکرم ـ براي آنان بيان نشده است و چون در دايرة منابع ديني جايگاهي ندارند، مجوّز براي ورود در محدوده سنت را نيز نخواهند داشت؛ اگر کسي بخواهد بدون دليلي واضح ازمنابع ديني خصوصا سنت قطعي پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اين مذاهب را مشروع بداند، مسلماً داخل در دايره بدعت خواهد بود. زيرا بر اساس تعريف بدعت آن چه که توسط پيامبر اکرم معرفي نشده و در سنت آن بزرگوار وجود ندارد، اگر کسي بخواهد آن را مشروع و زيرمجموعه سنت بداند، بدعت است.
و هم چنين اگر چيزي جزء دين است و بر اساس سنت مشروع محسوب مي شود، انکار آن بدعت مي باشد.
سپس مخالفان شيعه اماميه، هم در مشروع شمردن مذاهب شان، هم در انکار شيعه امامية، گرفتار بدعت گرديده اند.
نکته اي که تذکرش لازم است اين است که: در خصوص فرقه زيدية، بايد حساب جناب زيدبن علي را از زيدية جدا کرد. زيرا زيدية که خودشان را پيروان زيد بن علي مي دانند، پس از امام علي ـ عليه السلام ـ و امام حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ ، به امامت زيد فرزند امام سجاد ـ عليه السلام ـ قائل اند و امام سجاد و سائر امامان بعدي اثنا عشري را تنها به عنوان پيشوايان علم و معرفت مي پذيرند (نه امام) در حالي که زيد فرزند امام سجاد ـ عليه السلام ـ است. او در نيمه دوم قرن اول و نيمه اول قرن دوم مي زيست و بر ضد هشام بن عبدالملک حاکم اموي قيام کرد و سرانجام به شهادت رسيد. امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ و دانشمندان شيعه اماميه، معمولا زيد را به جهت دانش، تقوا و شجاعت، ستوده و قيام اش را مورد تأئيد قرار داده اند؛ از نظر آنها زيد بن علي مدعي امامت نبود و به امامت پدر، برادر و پسر برادرش اعتقاد داشت و با رضايت آنان و با انگيزه انتقام خون امام حسين ـ عليه السلام ـ ، امر به معروف و نهي از منکر و اصلاح امور امت و تشکيل حکومت و واگذاري آن به امامان معصوم قيام کرد. از نظر علمي و اعتقادي، زيد شاگرد پدرش و برادرش، امام سجاد و امام باقر ـ عليهما السلام ـ بود. با توجه به اين مطالب مي توان زيد بن علي را يک شيعه امامي ـ دانست.[12]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ شرح نهج البلاغه، ج24 و ج10، علامه جعفري قدس سرّه.
2ـ درآمدي به شيعه شناسي، علي رباني گلپايگاني.
3ـ امام شناسي، ج3، علامه سيد محمد حسين حسيني طهراني.
پي نوشت ها:
[1]. الراغب الاصفهاني، مفردات غريب القرآن، دفتر نشر الکتاب، 1404ق، ص245.
[2]. شهيداول، ذکري الشيعه في احکام الشريعه، قم، دارالاحياء التراث، موسسه آل البيت(ع)، 1419ق، ج1، ص47.
[3]. حشر / 7.
[4]. مفردات غريب القرآن، همان، ص38.
[5]. نهج البلاغه، خطبه، 176.
[6]. همان، خطبه، 161.
[7]. نهج البلاغه، خطبه، 145.
[8]. الشريف، المرتضي، رسائل، قم، دارالقرآن الکريم، 1405ق، ج2، ص264.
[9]. سنن الترمذي، بيروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزيع، 1403ق، ج5، ص228.
[10]. صحيح مسلم، بيروت، دارالفکر، ج6، ص3، کتاب الاماره، باب الناس، تبع الناس، تبع لقريش.
[11]. قندوزي، ينابيع المودة، دارالاسوه للطباعة و النشر، 1416ق، ج3، ص380، باب مناقب اهل البيت النبي.
[12]. الخزاز القمي الرازي، کفاية الاثر في النص علي الائمة الاثنا عشر، قم، انتشارات بيدار، 1401ق، ص295 تا 302.