خانه » همه » مذهبی » آيا مطالبي که درباره حسن صباح گفته مي شود مثل ادعاي مهدويت او و اين که شاخه او به نام باطني ياد مي شود و نيز اين که او هوادارانش را توسط حشيش از حالت عادي و طبيعي خارج مي کرده درست است؟ آيا به همين علت به آن ها حشيشيون گفته مي شود.

آيا مطالبي که درباره حسن صباح گفته مي شود مثل ادعاي مهدويت او و اين که شاخه او به نام باطني ياد مي شود و نيز اين که او هوادارانش را توسط حشيش از حالت عادي و طبيعي خارج مي کرده درست است؟ آيا به همين علت به آن ها حشيشيون گفته مي شود.

از آن جا که پرسش فوق از سه بخش يعني در واقع از سه سوال مستقل تشکيل يافته است به نظر مي رسد که ارائه دادن پاسخ جداگانه و مستقل براي هر بخش و سوال، سزاوارتر و مناسب تر خواهد بود، روي اين جهت در پاسخ بخش اول بايد گفت:
طبق عقايد اسماعيليه، از آغاز خلقت آدم تا زمان آن ها، هفت ناطق (پيامبر اولوالعزم) و صاحب شريعت آمده و هر کدام آنان دين و شريعتي را تشريح کرده است، و دوره حکم فرمايي شريعت هر کدام از هفت ناطق، مدّت هزار سال بوده است.[1]اين هفت ناطق عبارتند از: حضرت آدم و حضرت نوح، و حضرت ابراهيم و حضرت موسي و حضرت عيسي و حضرت محمّد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و محمّد بن اسماعيل بن امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ هر يک از ناطقان نام برده وصي اي دارد که در اصطلاح اسماعيليان به نام (اساس) خوانده مي شود که همان امام اوّل هر دور شريعتي است، و امامان بعدي و آخرين امام هر دوري (امام قائم) و خاتم آن دوره شمرده مي شود.[2]هر کدام از ناطق و اساس (وصي) و امام، در هر دور شريعتي، وظيفه اي دارد: وظيفه ناطق آوردن شريعت تازه و نسخ شريعت پيشين است، وظيفه اساس که وصي ناطق است، بيان رموز شريعت جديد و تأويل ظاهر آن به معاني باطني است، وظيفه امام يا امامان هر عصري که نبايد جهان از وجود آنان خالي باشد، حفظ شريعت و تعليم داعيان و حجّت ها است.
در نظر اسماعيليه، مقام با مرتبه امام قائم قيامت، تفاوت دارد: بدين معنا که در دوره هاي شريعت هاي هفت گانه، هر ناطق و پيامبر اولوالعزم، هفت امام متوالي داشته است، و اماماني که پس از امام هفتم مي آمدند قائم خوانده مي شدند، و آخرين اين قائمان، قائم قيامت است، که مرتبه و مقامش از مقام امام و اساس بالاتر شمرده شده است. [3]بنابر اين، در دوره هاي شريعت محمّدي، از علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ تا اسماعيل بن جعفر صادق ـ عليه السلام ـ همه به عنوان امام مطرح مي باشند، ولي از او به بعد، امامان اسماعيليان داراي عنوان قائم بوده اند که يکي از آن امامان قائم حسن صباح است و آخرين آن ها به نام حسن دوم است که در روز 17 ماه رمضان سال 559 هجري قمري در ضمن جشن باشکوه در قلعه الموت گفت: من که امام قائم هستم از طرف خدا مأمور شده ام که بار تکليف و قيد شريعت را از گردن شما ساقط کنم و برپا شدن قيامت را اعلان نمايم فلذا به مردم دستور داد که روزه خود را افطار کنند. [4]در پاسخ بخش دوم بايد گفت که:
اساس مذهب اسماعيلي را موضوع تأويل، يعني توجه به معاني باطني شريعت، تشکيل مي دهد، اسماعيليان تأويل ظواهر آيات قرآن و احکام شرعي را، رکن مذهب خود شمرده اند و همه آيات قرآن و اصول و فروع دين را به معاني باطني دلخواه خود، که آن ها را معاني حقيقي دين شمرده اند، تأويل کرده اند و منکران تأويل و پيروان ظواهر شريعت را (ظاهري) نامند و به عنوان طعن آن ها را دجّال مي گويند. [5]اسماعيليان به مناسبت اين که ظواهر آيات قرآن و احکام شرعي را به معناي باطني تأويل کرده اند، باطني ناميده شده اند.
اما پاسخ بخش سوم: از آن جا که قدرت ظاهري اسماعيليان، از لحاظ کميّت، در برابر قدرت دشمنان نيرومند مانند: دولت سلجوقي و خلافت بغداد و روحانيون ذي نفوذ و متعصّب اهل سنّت بسيار کم و ضعيف بود، از اين رو بايسته بود که با اطمينان در برابر آن ها حربه کاري تري مي داشتند، که بتوانند از خود دفاع کنند، بلکه دشمن را مرعوب نمايند.
روي اين نياز حسن صباح نخست دژهاي محکم را انتخاب کرد و در درجه دوم، سازمان فدائيان اسماعيلي را به وجود آورد. و اين افراد را (فدايي) مي خواندند، زيرا آن ها مرداني بودند از جان گذشته که از مرگ هراسي نداشتند، چون معتقد بودند که در اثر کشته شدن در راه انجام وظيفه ديني، بدن خود را وسيله پاک ساختن نفس خويش از آلايش ها مي سازند، تا شايسته دخول به عالم روشنايي گردند، روي اين جهت براي فدائيان حسن صبّاح کشته شدن در راه اجراي فرمان او شرف و سعادت بزرگ به شمار مي رفت، فلذا بي چون و چرا فرمان او را اطاعت مي کردند. [6]به خاطر اين فداکاري و از خود گذشتگي و اطاعت بي چون و چرا از فرمان حسن صبّاح، دشمنان اسماعيليان در آن دوره شايع کردند که حسن صباح و جانشينان وي، به وسيله حشيش و مواد مخدّر با ساختن جاي خويش در الموت به عنوان بهشت براي فدائيان، آن ها را وادار به مأموريت هاي قتل اشخاص مي کردند، و از همين افسانه ها است که باطنيان را اروپائيان به نام (حشايش) مصرف کنندگان حشيش خوانده اند، ولي بايد گفت که اين گونه افسانه ها، نادرست است، بلکه همان ايمان و عقيده مذهبي فدائيان، آن ها را به انجام وظيفه خود، وا مي داشته است. [7]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تاريخ جامع اديان، جان بايرناس.
2ـ تحقيق در تاريخ و عقايد اهل سنّت و فرقه اسماعيليه، دکتر يوسف فضايي.
3ـ مذهب اسماعيلي و نهضت حسن صباح، دکتر يوسف فضايي.
 
پي نوشت ها:
[1] . فضايي، دکتر يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد مذاهب اهل سنت و فرقه اسماعيليه، تهران، آشيانه کتاب، 1383ش، به نقل از اعلام اسماعيليه، ص 37.
[2] . قبادياني، ناصر خسرو، خوان الأخوان به کوشش دکتر خشّاب، يحيي، چاپ قاهره، 1359 هـ، ص 72.
[3] . طوسي، خواجه نصير الدّين، روضه التسليم، به تصحيح ايوانف، چاپ بمبئي، 1950 ميلادي، ص 119.
[4] . فضايي، دکتر يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد مذاهب اهل سنت و فرقه اسماعيليه، پيشين، ص 373.
[5] . فضايي دکتر يوسف، مذهب اسماعيلي و نهضت حسن صباح، تهران، موسسه انتشارات عطايي، 1374ش، ص 204 و 205.
[6] . فضايي، يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد اهل سنّت و فرقه اسماعيليه، پيشين، ص 382 و 383.
[7] . فضايي، يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد اهل سنّت و فرقه اسماعيليه، پيشين، ص 385.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد