بسياري از کساني که نسبت به معجزه رويکردي منفي داشته و آن را ناممکن مي دانند معجزه را به نقض قوانين طبيعي معنا نموده اند از اين روي چون که ايشان خود را طرفدار انحصار فعل و انفعالات مادي در علل طبيعي مي دانند آن چه را که بر خلاف قوانين طبيعت به گوششان برسد باور نمي کنند و اشکالات متعددي بر امکان معجزه وارد کرده اند که در اين مقوله مجال پرداختن به همه آراي مخالفين امکان معجزه نيست و تنها به ديدگاه برخي از موافقين امکان معجزه از جمله انديشمندان اسلامي و امام خميني اشاره مي شود.[1]از جمله کساني که به امکان پذيري معجزه اذعان داشته اند پورتيل است که مي گويد: ديدگاه سنتي بر وجود خداوند و روايت هاي تاريخي اعجاز ثابت مي کند که اگر خدا وجود داشته باشد (يعني بر مبناي قبول وجود خدا) ديگر نمي توان معجزات را انکار کرد و معجزات بهترين تبيين براي رخدادهاي خاصي است که در نقل هاي تاريخي آمده است.[2]انديشمندان اسلامي معجزه را خارج از قانون عليت و محال ذاتي نمي پندارند و از اين روي آنرا امکان پذير مي دانند چنانکه علامه طباطبايي مي گويد: امور خارق العاده هر چند که عادت آن را انکار نموده و بعيدش مي شمارد الا اينکه في نفسه امور محال نيستند و چنان نيست که عقل آن را محال بداند و همانند امور خوارق عادات از جمله اجتماع و ارتفاع نقيضين و غيره که محالتر نيستند تنها فرقي که ميان روش عادت و معجزه خارق عادت هست اين است که اسباب مادي براي پديد آوردن آن گونه حوادث در جلو چشم ما اثر مي گذارد و ما روابط مخصوصي که آن اسباب با حوادث دارند و نيز شرايط زماني و مکاني مخصوصش را مي بينيم و از معجزات را نمي بينيم و ديگر اين که در حوادث طبيعي اسباب اثر خود را به تدريج مي بخشد و در معجزه آني و فوري اثر مي گذارند.[3]اما مهمترين دليل بر امکان شئ، وقوع آن است. بسياري از نوانديشان غربي و تمامي انديشه وران اسلامي بر اين باورند که چنين رخدادهايي واقع شده است که اين خود مي تواند بهترين دليل بر امکان آن باشد که از جمله آنها مي توان به انشقاق قمر[4] و خبر دادن از غيب در موارد متعدد همانند خبر دادن شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ ، قتال حضرت علي ـ عليه السلام ـ با ناکثين، مارقين و قاسطين و … اشاره کرد اما قرآن مهمترين معجزه پيامبر است که وجه اعجاز آن هم به فصاجت و بلاغت و هم به اخبار غيبي پيروزي روميان بر ايرانيان[5] و … مي باشد و پيامبر به وسيله آن به نبوت خود تحدّي کرد و هيچ کس ياراي مقابله با آن و آوردن مثل آن را نداشت چنانکه قرآن کريم مي فرمايند: «وَإِنْ کنتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کنتُمْ صَادِقِينَ».[6]
علم و معجزه
يک معجزه را لزوماً نمي توان واقعه اي تلقي کرد که هيچ گاه بر مبناي علل طبيعي قابل تبيين نيست، حتي اگر بتوانيم به نحو موجهي ادعا کنيم که آن واقعه فعل مستقيم خداست و لذا به عنوان يک واقعه مشخص صرفاً معلول طبيعي نيست، براي آن که بتوانيد به تنهايي شرايط طبيعي را که تحت آن شرايط، وقايعي از نوع وقايع مورد بحث ما مي توانند منظماً رخ دهند آشکار سازد.[7]شناخت علت طبيعي واقعي يک پديده و معلول کار دشواري است که تنها از عهده عقل برنمي آيد چرا که عقل تنها به صورت کلي به توقف هر معلولي به علت حکم مي کند، اما اين که مثلاً علت ب است را نمي توان به ضرس قاطع حکم کرد، مگر اين که با تجربه و شواهد و ادله متعدد رابطه تکويني آن ثابت شده باشد. با وجود اين بسياري از موارد طبيعي وجود دارد که عقل و تجربه واقعيت خارجي آنها را تصديق مي کند، لکن شناختي نسبت به علل آنها ندارد. نمونه بارز آنها انجام اعمال خارق العاده اي است که به وسيله مرتاضان، ساحران و … رخ مي دهد.[8] و حتي مواردي را که روزگاري محال به شمار مي آمدند امروزه علم آنها را اموري ممکن مي شمارد چنانکه امام خميني در جاي ديگري مي فرمايند: قدمهاي برزگي علم امروز براي آشکار کردن اسرار نهان جهان برداشته: خوارق عادات، معجزات، کرامات و اطلاع از مغيبات که در نظر ماديين جزو افسانه ها به شمار مي رفت در جهان علم امروز نزديک به واضحات و فرداي علم آنرا از بديهيات مي شمرد، چيزهائي را که امروز علماي روح اروپا بدان با کمال وجد و سرافرازي به خود مي بالند اموري است که هزار و سيصد سال قبل از اين پيامبر اسلام و امامان شيعه با صراحت لهجه بي ترديد به جهان اعلام کردند.[9]
ضرورت معجزه
عقل فطري خداداد هر کس حکم مي کند که قبول کردن هر دعوائي بي دليل و برهان روا نيست، و کسي که بي دليل چيزي را قبول کند از فطرت انسانيت خارج است.[10] اما نمي توان اين سخن را به صدق ادعاي نبوت تعميم داد و براي صدق ادعاي نبوت هموراه معجزه ضروري نيست بلکه در مقابل کساني صورت مي گيرد ساير براهين پيامبر آنها را قانع نکند و لذا هيچگاه پيامبر اسلام براي اسلام آوردن حضرت علي ـ عليه السلام ـ و حضرت خديجه معجزه نياورد زيرا ايشان بدون معجزه هم ادعاي نبوت پيامبر را پذيرفتند و از سوي ديگر ضروري نيست پيامبر پيوسته براي هرکسي معجزه بياورد بلکه تنها در مواردي خاص و بر اساس مصالحي معجزه مي آورد چنانکه امام خميني مي فرمايند: گاهي اگر خداي عالم بخواهد براي توجه دادن، مردم را به عالمي وراي عالم دنيا و طبيعت يک خرق عادتي به وسيله پيامبر و يا امامي کند بايد تمام کارها درهم و برهم شوند و تمام چرخهاي طبيعت را فلج کند و نظام زندگاني عائله بشري را برهم زند و همه چيز را به واسطه معجزه و خرق عادت انجام دهد و الا شما لج مي کنيد و قدرت خدا را يکسره منکر مي شويد پس خدائي که با قدرت کامل خود اين آسمان و زمين را خلق کرده چرا روزي بشر را بي زحمت خود آنها خلق ني کند تا بشر از اين همه زحمت فراوان تهيه زندگاني راحت شود؟ حالا که اينطور است خوب است بگوئيم اصلا آسمان و زمين را هم خلق نکرده است زيرا اگر کرده بود خوب بود اين کار هم که ممکن مي گويم به طور غير عادي انجام دهد آن وقت خداوند بازيچه آراي ما و شماست.[11]
پي نوشت ها:
[1]. اگرچه معاني معجزه از منظر انديشمندان اسلامي و غربي متفاوت است ولي همانطور که بيان مي شود در اصل امکان با هم متفق هستند.
[2]. Richard L.Purttill, Miracles: what if thay happen. P190.
[3]. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج1، ص8ـ117.
[4]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج17، ص355.
[5]. روم آيات اول.
[6]. بقره / 24.
[7]. مايکل پترسون و ديگران، عقل و اعتقاد ديني، ترجمه احمد نراقي و ابراهيم سلطاني، تهران، انتشارات طرح نو، ص302 به بعد.
[8]. قدردان قراملکي، محمد حسن، معجزه در قلمرو عقل و دين، قم، بوستان کتاب، ص164.
[9]. موسوي خميني، سيد روح الله، کشف الاسرار، ص54
[10]. همان، ص45
[11]. همان، ص50.