خانه » همه » مذهبی » آيا مي توان وحي و تجربه ديني را يكي دانست

آيا مي توان وحي و تجربه ديني را يكي دانست

وحى يك نوع تكليم آسمانى (غير مادى) است كه از راه حسّ و تفكّر عقلى درك نمى ‏شود؛ بلكه درك و شعور ديگرى است كه گاهى در برخى از افراد به مشيّت الهى پيدا مى‏ شود و دستورات غيبى را- كه از حسّ و عقل پنهان است- از وحى و تعليم خدايى دريافت مى‏ كند. قرآن كريم اعلام مى‏ دارد كه پيامبران همگى بشرند و از اين جهت تفاوتى ميان آنان و ديگران وجود ندارد. تنها تفاوت در «وحى پذيرى» رسولان الهى‏ است: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ»[1] بگو من هم مثل شما بشرى هستم؛ جز اين كه به من وحى مى‏ شود.[2] بنابراين ساير احساسات و تجربيان ديني و غيبي را كه به نوعي منجر به گونه اي از درك خداوند مي شود و براي انسان هاي غير معصوم ممكن است روي دهد، تجربه ديني مي ناميم.  
‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «لولا تزييد في حديثكم و تمريج في قلوبكم لرايتم ما اري و لسمعتم ما اسمع» اگر در سخنانتان حشو و زوايد نمي بود و در دلهايتان آشوب و بلوا نبود، آنچه را من مي بينم شما هم مشاهده مي كردند و آنچه را من مي شنوم، شما هم  مي شنيديد.
طبق اين روايت مي توان گفت امكان كشف و شهود و تجربيات ديني براي همه انسان ها مهيا است، اما به دليل يكي نبودن دل ها و ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ آشوب و پراكندگي آن بين زمين و آسمان و حق و باطل، انسان ها قادر به مشاهده حقيقت تام و شفاف نيستند. اما هر انساني به نسبت ميزان خلوصي كه دارد مي تواند نوعي تجربه ديني براي فهم حقيقت داشته باشد، اما از آنجا كه معصوم نيست و نمي تواند خود را به طور كامل از زمين جدا كند، تجربيات وي نيز آلوده به باطل است. بنابراين هرگز نمي توان تجربه ديني افراد را با وحي اي كه حق محض است در يك سطح دانست. در اينجا به چند تفاوت بين وحي و تجربه ديني اشاره مي شود.
 ۱. احتمال خطا 
احتمال خطا و اشتباه در وحي اصلا متصور نيست؛ اما در تجربه ديني ممكن است شخص احساس كند تجربه اي كه مي كند ديني و حقيقي است؛ در حاليكه ممكن است غير ديني باشد و در واقع تجربه وي از جنس همان مشاهدات باطني شخص او باشد و يا اينكه بين تجربه ديني و غير ديني خلطي صورت بگيرد و شخص نتواند صحيح و غلط تجربه را از هم تمييز دهد. اما پيامبران الهي كه وحي را دريافت مي كنند، در اثر تجرد جان و صفاي روح و طهارت ضمير به مرحله خاص وجودي مي رسند كه در آن باطل و دروغ و خلاف واقع و ترديد نيست. چرا كه شيطان به مقام حق و اخلاص راه ندارد، مقامي كه داراي تجرد ناب و از هر شوب و خليطي خالص است. و حق از تيررس او به دور است. چيزي كه انسان كامل و مخلص آن را در عالم تجرد تام دريافت مي كند، مجعول و شبيهي ندارد تا شيطان آنرا بديل سازي كند و شبيه آنرا فراهم كند و كسي را فريب دهد. پيامبر در اين مقام  تنها حق را مي بنيد و كشف و شهود او همه حق خالص است. زراره از امام صادق(ع) پرسيد: پيامبر خدا چگونه نمي ترسيد از اينكه پيامي كه دريافت مي كند از ناحيه ابليس باشد و شيطان باشد كه در قلب او مداخله مي كند؟ حضرت  پاسخ دادند: «خداوند وقتي بنده اي را رسول خود مي كند سكونت و وقار بر او نازل مي كند و در نتيجه پيام آور خداوند نزد او مي آيد و رسول خدا او را به چشم مي بيند، مانند ديگر اشخاص كه آنان را به چشم مي بيند.»
۲. شفافيت
گاهي مشاهدات مانند روز براي انسان روشن است و ترديدي در آن راه ندارد. مانند سوزش آتش، يا احساس گرسنگي. آنچه پيامبران به نام وحي ادراك مي كنند به روشني روز و شفافيت و زلالي آب است؛ اما تجربه ديني افراد به دليل خالص نبودن ايشان غير واضح است. روح انسان تا زماني كه نزد رب العالمين است، هر آنچه مشاهده كند زلال و شفاف است، ولي وقتي به بدن بر ميگردد، به دليل پراكندگي و عدم خلوص، حالت شفافيت خود را از دست مي دهد.
۳. نيازمندي به ميزان
هر چيزي ميزاني دارد تا بوسيله آن سنجيده شود. تجربيات ديني نيز به دليل عدم شفافيت و مخلوط شدن به باطل، بايد با ميزان وحي كه تجربه اي صحيح است و شيطان در آن راه ندارد ، سنجيده شود. در واقع در صحت كشف و شهود غير معصوم، «ميزان»، كشف و شهود پيامبر يا امام است. چون سخن معصوم يقين آور و شهودش تام و حقيقي است، او ميزان كشف و شهود است . بنابراين وحي را ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍پيامبر اكرم بدون نياز به ميزاني براي فهم صحت آن دريافت كرده و انتقال مي دهد، اما صحت تجربه ديني بايد به وسيله ميزان مشخص شود.[3] ۴. اعجاز
وحي اي كه از جانب خداوند بر پيامبران نازل مي شود، از قدرت و نيروي خارق العاده برخوردار است كه با آن قدرت خارق العاده يك يا چند اثر مافوق قدرت بشر را ابراز مي دارد كه نشان دهنده بهره مندي پيامبر از نيروي خارق العاده الهي است و گواه راستين بودن دعوت والهي و آسماني بودن وحي است. بنابراين مي توان اعجاز را از ويژگي هاي اساسي وحي دانست كه آن را از تجربه ديني متمايز مي كند. با اندك تأمّلي مي توان فهميد كه تجربه ديني نمي تواند معجزه باشد.
۵. اثرگذاري يا اثرپذيري از فرهنگ و باورها
تجربه صاحب تجربه، از فرهنگ و باورهاي پيشين او متأثر مي باشد. وقتي تجربه گر به سير و سلوك و تجربه عرفاني مشغول است، محصولات حال يا گذشته خود را در خواب يا بيداري مي يابد و از اين رو، فرهنگ و اعتقادات شخص تجربه گر به تجربه او تعيّن و تشخّص خاصي مي بخشند. اما وحي پيامبران برعكس تجارب ديني است؛ وحي اي كه پيامبر اخذ و تلقّي مي كرد، عليه افكار و عقايد زمان خود و كاملاً دگرگون كننده اوضاع و احوال حاكم بر فرهنگ و زمانه اش بوده است و نه تنها افكار، عقايد و بينش هاي حاكم بر جامعه را دگرگون مي كرد، بلكه ارزش هاي اخلاقي و اجتماعي را نيز متحوّل مي ساخته است. بنابراين، وحي پيامبران، برخلاف تجارب ديني و عرفاني، كه متأثر از فرهنگ و زمانه خود بوده، بر فرهنگ و زمانه تأثيرگذار بوده است. در واقع، اين تأثيرناپذيري از فرهنگ زمانه به ويژگي ديگر پيامبران يعني «عصمت» بازمي گردد.
۶. بازگشت به خلق
لازمه وحي پيامبر، رهبري است و پيامبري با آنكه از مسير معنوي به سوي خدا و تقرّب به ذات او و بريدن از خلق (سيرِ من الخلق الي الحق) آغاز مي شود كه مستلزم انصراف از برون و توجه به درون است، ولي سرانجام، يا بازگشت به خلق و برون، به منظور اصلاح و سامان بخشيدن به زندگي انسان و هدايت آن در يك مسير صحيح (سير بالحق في الخلق) پايان مي يابد. بازگشت كسي كه تجربه ديني داشته، براي تمام بشريت سود چنداني ندارد، ولي بازگشت پيغمبر، جنبه خلّاقيت و ثمربخشي دارد، بازمي گردد و در جريان زمان وارد مي شود.
۷. شريعت آور و تابع شريعت
دست كم برخي از اقسام وحي، شريعت آفرين و برخي از پيامبران، اولوالعزم و صاحب شريعت بوده اند، در حالي كه در تجارب ديني و عرفاني چنين چيزي مشاهده نمي شود و هيچ يك از صاحبان تجربه ديني چنين ادعايي در سر نداشته، بلكه معمولاً تابع شريعت پيامبر خويش بوده اند.[4]

‍پي نوشت:
[1] . فصلت،۶
[2] . درسنامه علوم قرآنى، حسين جوان آراسته‏ ، بوستان كتاب قم‏ ،۱۳۸۰، ص: 66-۶۷
[3] .وحي و نبوت در قرآن، عبدالله جوادي آملي، نسر اسراء، ص۸۲-۱۰۶
[4] .مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي،مرتضي مطهري، صدرا،قم، ص144-153؛ وحي و تجربه ديني از ديدگاه استاد مطهري، ابوالحسن حسني، معرفت، ش78، ص66-68

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد