خانه » همه » مذهبی » آيا نحوه عمل کرد يوسف × در برابر پيشنهاد زليخا و يا نسبت دادن سرقت به برادرانش با شأن نبوت و عصمت يوسف × سازگار بود؟

آيا نحوه عمل کرد يوسف × در برابر پيشنهاد زليخا و يا نسبت دادن سرقت به برادرانش با شأن نبوت و عصمت يوسف × سازگار بود؟

بي ترديد، سرگذشت حضرت يوسف × به عنوان يک جوان نوشکفته از جهات متعدّد براي همگان، به خصوص نسل پويا و حساس جوان سرمشق و الگويي بسيار زيبا، پر جاذبه و دل انگيز است. به همين دليل، مناسب است اين بحث با تفصيل در دو محور طرح و تشريح شود:
الف: قرآن کريم درباره جريان عمل کرد يوسف × در برابر پيشنهاد زليخا مي گويد:
﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ﴾[1]؛
«آن زن قصد او کرد، او اگر برهان پروردگار خود را نمي ديد، قصد او را مي نمود، چنين کرديم تا بدي و زشتي را از او دور سازيم و او از بندگان مخلص ماست.»
مخالفان عصمت انبيا ^ از جمله ﴿وَهَمَّ بِهَا﴾ دچار اين توهّم شده اند که حضرت يوسف × همانند زليخا تصميم بر گناه گرفت، لکن ديدن دليل و برهان الهي، او را از انجام عمل خلاف منصرف کرد، اما در پاسخ اين پندار بايد گفت:
بدون شک، حفظ عفت و پاک دامني در برخي شرايط به اندازه اي دشوار مي شود که اگر عصمت و مصونيت الهي و امداد غيبي به فرياد انسان نرسد، مقاومت در برابر خواست هاي غريزي و پرهيز از آلودگي، کاري دشوار، بلکه محال عادي خواهد بود. حضرت يوسف × از چندين جهت در چنين شرايط کاملاً غير عادي قرار گرفت، زيرا اولاً، يوسف × جواني زيبا و با صورتي دل ربا و اندامي دل آرا و در دوران جوشش و هيجان شديد جواني قرار داشت.
ثانياً، در محلي زندگي مي کرد که زن جواني با چهره گل برگ همواره با انواع زينت ها و آرايش به صورت هاي گوناگون خود را در برابر يوسف × به نمايش مي گذاشت تا بالاخره به او پيشنهاد کام جويي کرد و بر اين خواست خود تا جايي پيش رفت که درهاي منزل را بر يوسف × بست و از او درخواست وصال نمود، اما جوان عفيف و پاک دامن کنعان، يعني حضرت يوسف ×، چون کوه پولادين در برابر طوفان ويران گر عشوه آن زن، استوار و مقاوم ايستاد و نه تنها دامن عصمت او به گناه آلوده نشد، بلکه انديشه گناه و تسليم در برابر عشوه آن زن نيز در ذهن او خطور نکرد و آيه ياد شده نه تنها توهّم عزم يوسف × را بر گناه نمي رساند، بلکه به چند دليل، کاملاً در جهت تبرئه و اثبات عصمت آن حضرت است.
اول اين که: بر اساس ادبيات زبان عرب کلمه «لَوْلا» را اصطلاحاً حرف لولاي امتناعيه مي گويند، که نياز به جواب دارد، و اين کلمه مثل «اگر نبود» در زبان فارسي است؛ مثلا‌ً گفته مي شود: «اگر فلاني نمي بود من غرق مي شدم». جمله «من غرق مي شدم» جواب و پاسخ کلمه «اگر فلاني نمي بود» است. در آيه مورد بحث که فرمود: ﴿وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ﴾، کلمه «لَوْلا» نياز به جواب دارد و جواب آن در ظاهر جمله نيامده، و بايد در تقدير لحاظ شود و جمله ﴿وَهَمَّ بِهَا﴾، چون مقدّم بر کلمه «لَوْلا» است نمي تواند جواب آن باشد، زيرا بر اساس قواعد زبان عرب پاسخ «لَوْلا» نمي تواند بر خود آن مقدّم شود، پس جمله ﴿وَهَمَّ بِهَا﴾ جواب «لَوْلا» نيست، بلکه قرينه و شاهد بر جواب محذوف است و در واقع، جمله چنين خواهد بود: «لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ لهَمَّ بِها»؛ اگر برهان پروردگار خود را نمي ديد يوسف × نيز همانند آن زن عزم بر خلاف مي کرد، ولي چون دليل و برهان پروردگار خويش را مشاهده کرد، نه تنها گناه ننمود، بلکه انديشه و عزم بر گناه نيز پيدا نکرد.
دوم اين که: برهان در زبان عرب به معناي حجّت و گواهي روشن است که حقيقت را آن گونه که هست نشان مي دهد و هر گونه شک و ترديد را برطرف مي کند. با توجه به اين معنا درباره کلمه «بُرْهانَ» مي توان گفت: مراد از برهان در آيه مورد بحث تجسّم واقعيت گناه و نتايج وحشتناک آن در زندگي دنيا و آخرت است که در پرتو نور عصمت و الطاف غيبيِ الهيِ يوسف ×، چهره زشت معصيت را مشاهده کرد و از گرفتار شدن به آن ناپاکي خود را حفظ نمود.
پس پيام آيه ياد شده آن است که با اين که زليخا عزم بر انجام خلاف کرد،‌يوسف × به دليل ديدن برهان پروردگار خويش هرگز عزمي بر انجام معصيت براي او پيش نيامد، لذا از حضرت امام رضا × در تفسير اين آيه آمده که فرمود:
(انّ يوسف) کان معصوماً و المعصوم لا يهمّ بذنب و لا يأتيه[2]؛
يوسف معصوم بود و انسان معصوم قصد گناه نمي کند و آن را انجام نمي دهد.
بنابراين، آيه اي که مورد استناد مخالفان عصمت قرار گرفته و با استناد به آن خواسته اند ساحت قدسي يوسف × را آلوده معرفي کنند، نه تنها عزم يوسف × را بر گناه نمي رساند، بلکه دليل محکم بر عصمت و پاک دامني او، حتي در مرحله تصور و اراده است،‌و در راستاي قداست آن حضرت است که در سراسر سوره مبارکه يوسف × و سوره هاي ديگر قرآن کريم بر طهارت، عصمت، پاکي، عفت شگفت انگيز، صداقت، شکيبايي، گذشت، ايثار و عظمت آن حضرت تأکيد شده و به عنوان الگو و سرمشق انسان هاي برتر معرفي و جزء بندگان مخلص خدا خوانده شده است که شيطان هرگز جرأت نزديک شدن به ساحت قدس آنان را ندارد.[3] ب: اما درباره بخش دوم سؤال بايد گفت:
اولاً، نه تنها اين کار ناپسند شمرده نمي شود، بلکه عمل شايسته اي بوده است تا از اين طريق حقيقتي را آشکار کند.
ثانياً، گاهي براي تأمين يک مصلحت مهم تر، اين گونه طرح و نقشه ها مباح، مستحب و احياناً ‌واجب مي شود، و بعيد نيست که حضرت يوسف × براي حفظ جان برادرش اين نقشه را طرح کرده باشد،‌ چون از آيه: ﴿قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ﴾[4] معلوم مي شود که برادر يوسف × نيز همانند خود او در معرض خطر توطئه برادرانش قرار داشته است، ‌و چون بر اساس آيين شاهان مصر، يوسف × نمي توانست برادرش را بي دليل نگهدارد، لذا اين طرح را به اجرا گذاشت تا بهانه اي براي نگاه داشتن او فراهم شود، ‌و چون اين کار موجب اندوه برادر او مي شد، بعيد نيست که قبلاً برادرش را در جريان قرار داده باشد.[5]

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد